در دورهای زندگی میکنیم که مردم ماشینهای مدل بالاتر خریداری یا معاوضه میکنند، اما سیدداوود همان اوایل ازدواجش، ماشین سواری داشت؛ ماشینش را فروخت و وانت بار خرید.
وقتی پای خاطرات خانوادههای شهدا مینشینیم میبینیم نگاه شهدا به امور دنیوی هم طور دیگری بود و فراتر از نگاه ما دنیا را میدیدند. حتی وقتی میخواستند وسیلهای برای خانه و زندگیشان بخرند، همه جوانب را میسنجیدند.
شهید «سیدداوود طباطبایی» یکی از شهدای اواخر جنگ تحمیلی است. او خصوصیات اخلاقی حسنهای داشت که او را لایق شهادت کرد. همسر شهید یکی از ویژگیهای سیدداوود را اینگونه روایت میکند: سیدداوود، پلیس قضایی بود اما به عنوان بسیجی به جبهه اعزام میشد. وقتی از جبهه نامه میفرستاد، به من تأکید میکرد که به گرفتارها کمک کن. خودش همین روحیه دستگیری از نیازمندان و ایتام را داشت.
در دورهای که زندگی میکنیم، میبینیم که مردم ماشینهای مدل بالاتر خریداری یا معاوضه میکنند اما سیدداوود همان اوایل ازدواجمان ماشین سواری داشت؛ ماشینش را فروخت و وانت بار خرید.
او با وانت گونیهای حبوبات را به خانه می آورد و در کیسههای کوچکتر تقسیم میکرد. از من هم میخواست کمکش کنم. من و سیدداوود حبوبات را بستهبندی میکردیم. در ابتدا فکر میکردم میخواهد این اقلام را برای فروش به مغازه پدرش ببرد. یک شب این بستهها را با خود برد؛ وقتی برگشت از او پرسیدم «بستههای حبوبات را بردی مغازه؟» گفت «نه، بردم و به خانوادههای ایتام و نیازمند تحویل دادم».
همسرم خیلی به فکر افراد گرفتار بود. او در اداره تلاش میکرد تا برای سرایدار اداره هم زمینی تهیه کند. بالاخره با نامهنگاری و کمک موفق شد تا برای او هم زمین بخرد. حتی بعد هم پیگیری میکرد تا وام تهیه کند و سرایدار اداره صاحبخانه شود.
درباره این شهید
بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ، روز اول مرداد ۱۳۶۷ و همزمان با عید قربان، رزمندگان برای پاکسازی به منطقه میرفتند که در حمله رژیم بعث عراق به خرمشهر و بر اثر اصابت خمپاره به کامیون، فقط ۵ سادات از جمله سیدداوود طباطبایی، سیدصاحب محمدی، سیدعلیرضا جوزی، سید مهدی موسوی و سیدحسین حسینی به شهادت رسیدند و بقیه رزمندگان مجروح شدند