یکی از دوستان محمود توکلی از شهدای تفحص، تعریف میکند: «رفته بودیم برای تفحص، بیل مکانیکی را روشن کرده و مشغول به کار شدیم، یک ساعتی گذشه بود که یک مین جلوی بیل مکانیکی منفجر شد، حاج محمود به من گفت: «اینجا اتوبان شهادت است».
حاج محمود در دوران دفاع مقدس جزء رزمندگان جنگ بود و به درجه جانبازی نائل آمد، او بعد از پایان جنگ دل از رفقای شهیدش نکند و از همان سالهای ابتدایی شروع عملیاتهای تفحص، یعنی سال ۱۳۷۲ در عملیاتهای کاوش شهدا شرکت داشت. سالها نیز فرماندهی گروه تفحص لشکر ۱۴ در کردستان عراق را بر عهده داشت.
در نهایت نیز بعد از ۲۶ سال انجام عملیاتهای تفحص، در سومین روز صفر، مصادف با ۱۰ مهرماه سال ۱۳۹۸، پایش را بر روی مین رفت و به دیدار دوستان شهیدش شتافت. علیمحمد ساریخانی از اعضای کمیته جستوجوی مفقودین و همکار حاج محمود، شهادت او را این طور روایت میکند:
«صبح روز چهارشنبه بود که به ۲ گروه تقسیم شدیم. یک گروه با آقای غلامی به منطقه نال پالیز رفتند و من با گروه حاج محمود به ارتفاعات مشرف به شهر پنجوین یعنی کله قندی، اعزام شدم. بیل مکانیکی را روشن کردیم و مشغول کار شدیم. یک ساعتی گذشه بود که یک مین جلوی ناخن بیل مکانیکی منفجر شد. حاج محمود آمد و گفت: «بیا برو استراحت کن» و قبل از آن که سوار بیل شود به من اشاره کرد «بیچاره! اینجا اتوبان شهادت است.» چند دقیقهای نگذشته بود که صدای انفجار مین دیگری به گوش رسید. ناگهان دیدم که حاج محمود افتاده است. رفتم نزدیک، غرق خون شده بود. ابتدا فکر کردم که بازویش فقط ترکش خورده، اما ترکش اصلی به جای دیگری از بدنش خورده بود؛ به قلبش اصابت کرده بود. دیدم حاج محمود چند بار نفس عمیق کشید، انگار که اشهد خود را میخواند. نبضش را گرفتم، اما نبضی نداشت.»
دستخط شهید محمود توکلی
در یکی از یادداشتهای روزانه او میخوانیم: «کار تفحص شهدا در هوای بسیار سرد ادامه دارد، اما به عشق شهدا سرما معنا ندارد. در حالی که در محیط کار تفحص شهدا حدود ۳۰ الی ۴۰ سانت برف هست، بچهها با بیل برفها را کناری میریزند و برای پیدا کردن شهدا خاکها را هم میزنند.»