همسر نخستین شهید مدافع حرم شاهرود می گوید در برابر افرادی که پشت سرِ شهدای مدافع حرم حرف می زنند، سکوت کرده ام و آنها را به خدا واگذار می کنم.
شهید «حسین تابَسته»، نخستین شهید مدافع حرم شهرستان شاهرود است که در دوران دفاع مقدس از قافله شهدا جا ماند و سالها بعد در بیست و یکم شهریورماه 1393 در «ریف» دمشق به یاران شهیدش پیوست.شهید «تابستَه» متولد دوزادهم خرداد 1346 در «مهدی شهر» سمنان که در اولین اعزام خود به سوریه پس از 14 روز به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شاهرود آرام گرفت.
اوایل ازدواج بَنا بود
شهربانو حجاری، همسر شهید تابَسته در آستانه چهارمین سالگرد شهادت این شهید مدافع حرم در گفت و گو با نوید شاهد درباره نحوه آشنایی و سلوک شهید در زندگی اظهار کرد: سال 1369 به واسطه خواهر شهید، با ایشان آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. حسین آقا پیش از ازدواج به شغل بَنایی مشغول بود. بعد از ازدواج به راه آهن رفت اما دوباره به کار بنایی برگشت. یک مدت گذشت تا این که سال 1372 وارد سپاه و در پادگان «10 محرم» شاهرود مشغول به کار شد. ایشان در گروه پدافندهوایی سپاه بود.
همسر شهید تابَسته افزود: با آغاز جنگ سوریه، به آنجا رفت. آن زمان شناخت زیادی از جنگ سوریه نداشتیم. پیش از اعزام به من گفت «می خواهم 45 روز به ماموریت بروم و اگر خبری از من نشد، جای نگرانی نیست.». شنیده بودم که ماموریت های سوریه 45 روزه است از شهید پرسیدم می خواهی آنجا بروی؟ انکار کرد اما شک داشتم.
شهادت پشت حرم حضرت زینب (س)
وی با بیان این که همسرم هشتم شهریور به سوریه اعزام شد و دو هفته بعد در تاریخ بیست و یکم شهریور 1393 به شهادت رسید، گفت: شهید تابَسته در اولین اعزام شهید شد. محل شهادت ایشان در مکانی پشت حرم حضرت زینب (س) بوده است. آن طور همکاران شهید می گویند، ایشان پشت توپ بوده و ترکش به پهلویش اصابت می کند. پیکر مطهر شهید، بعد از 2 روز به ایران آمد. شهید دوران سربازی را در جنگ تحمیلی گذراند و همیشه غبطه می خورد که چرا همراه با دوستانش به شهادت نرسیده است.
ثمره ازدواجمان دو دختر است
حجاری در ادامه از زندگی شخصی شهید اظهار کرد: ثمره ازدواجمان دو دختر است. دختر اولمان «فاطمه» نام دارد که پیش از شهادت پدر ازدواج کرد و یک فرزند دارد. «مائده» خانم فرزند دیگرمان است که هنگام شهادت پدر 6 ساله بود و امسال به کلاس چهارم دبستان می رود.
وی اضافه کرد: شهید تابَسته از دروغ متنفر بود. می گفت «حاضرم از حرف راست ناراحت شوم اما دروغ نشنوم.» به دخترهایمان سفارش می کرد در زندگی راستگو و درستکار باشید. شهید هنگامی که مسولیتی را می پذیرفت، آن را به سرانجام می رساند و هیچ گاه دست از تلاش برنمی داشت. به حلال و حرام نیز بسیار اهمیت می داد.
روز چهاردهم شهید شد
همسر شهید تابَسته شب وداع و خداحافظی با شهید را این گونه وصف کرد: شب اعزام با دخترم تماس گرفتم به خانه مان بیاید و پدرش را ببیند. او آن شب مشغول کار خود بود به ما نگاه نمی کرد، انگار می خواست دل بکند و احساس و عاطفه اش مانع رفتنش نشود. فردا صبح که به تهران رسید، با من تماس گرفت و گفت به سوریه می رود. در سوریه هر روز با ما تماس می گرفت. دو سه روز قبل از شهادت، تماس گرفت و گفت «وصیت نامه ای نوشته ام که فلان جا گذاشته ام». خیلی ناراحت شدم. من که خانه نبودم از فرصت استفاده کرده و سریع دو خط وصیت نامه نوشته بود.
وی بیان کرد: دخترانم هنگامی که با پدرشان صحبت می کردند، مدام می گفتند که بابا مراقب خودت باش و زیاد جلو نرو. شهید می گفت «ما برای اسلام به اینجا آمده ایم و باید راهمان را پیدا کنیم.» آخرین صحبتمان با شهید سه روز قبل از شهادت بود.
حرف هایی که برای خانواده شهدا سنگین تمام می شود
حجاری در ادامه با انتقاد از هجمه هایی که عده ای با ناآگاهی به خانواه شهدای مدافع حرم وارد می کنند، گفت: متاسفانه گاهی به شهدای مدافع حرم این تهمت زده می شود که برای پول به سوریه یا عراق می روند. این حرف ها برای خانواده شهدا سنگین تمام می شود. کسانی که این گونه سخن می گویند، افراد ناآگاه با فکری کوتاه هستند. آیا پول اینقدر ارزش دارد که انسان به خاطر آن از خانواده و فرزندانش بگذرد؟
وی افزود: یکی از خانواده شهدا گفته بود، لحظه ای که فرزندان شهدا با پدر خود وداع می کنند، چقدر ارزش و قیمت دارد؟ عده ای هم از روی دشمنی و عناد با اسلام این حرف ها را می زنند. ما این افراد را به خدا واگذار می کنیم. اگر شهدای مدافع حرم برای پول رفته اند پس هر کسی هم که به پول احتیاج دارد وارد این راه شود. آیا کسی حاضر می شود به خاطر پول جان خود را از دست بدهد؟ ما در برابر این افراد سکوت می کنیم زیرا کسی که این دیدگاه را دارد، نمی خواهد واقعیت را قبول کند.
هیچ توقعی ندارم
همسر شهید تابَسته با بیان این که خون شوهرم برایم گرامی است و در برابر شهادت ایشان چیزی نخواسته ام و هیچ توقعی از بنیاد شهید ندارم، اظهار کرد: همسر من 4 سال است که به شهادت رسیده و در این مدت تا زمانی که مجبور نباشم به بنیاد شهید نمی روم زیرا اگر کسی فکر کند برای پول به بنیاد می روم، این تفکر برایم گران تمام می شود.
حجاری در پاسخ به این پرسش که برای معرفی شهید «تابَسته» تاکنون چه کرده است، گفت: بعد از شهادت، همکاران شهید یکی دو روز برای مصاحبه به منزل ما آمدند و تصمیم داشتند کتابی درباره شهید بنویسند که دیگر خبری از آنها نشد. گویا بعضی از همکاران شهید حاضر به مصاحبه نشدند و استدلال آنها این بوده که «نمی گوییم تا ریا نشود». صحبت کردن درباره شهید، ریا نیست زیرا باعث می شود دیگران از سیره او درس بگیرند. اگر یک نفر یک رفتار و یک گفتار از شهید یاد بگیرد، همین کافی است و راه شهید این گونه ادامه پیدا می کند.
وی در پایان درباره نحوه شنیدن خبر شهید تابَسته بیان کرد: دو سه روز بود که از شهید خبر نداشتیم. دامادم تماس گرفت و گفت که می خواهم از طرف پادگان برای سرکشی به منزلمان بیایند. همکاران شهید که آمدند، ابتدا سراغ شهید را گرفتند و بعد گفتند آقای تابَسته مجروح شده است. کمی که گذشت و من آرامتر شدم، خبر شهادت شهید را دادند. حسین آقا به آرزوی دیرینه اش رسید.