یکی از مدافعان حرم اهوازی، ماجرای شهادت سه شهید مدافع حرم خوزستان شهید نادر حمید دیلمی، شهید فرشاد حسونیزاده و شهید مجید مختاربند را شرح داد.
چند سالی است که رزمندگان دلیر اسلام از کشورهای گوناگون برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه خاتون (س) به کشور سوریه میروند.
در این مدت تعدادی از این عزیزان به فیض عظیم شهادت نائل شدند که از جمله آنها میتوان شهید نادر حمید دیلمی، شهید فرشاد حسونیزاده و شهید مجید مختاریفر(حمید مختاربند) از شهدای مدافع حرم خوزستان را نام برد.
شهید فرشاد حسونیزاده (چلداوی) به همراه شهید مجید مختاریفر (حمید مختاربند) در روز دوشنبه 20 مهرماه سال 1394 همزمان با چهارم محرم الحرام 1437 در سوریه به شهادت رسیدند که شهید نادر حمید دیلمی نیز در این روز مجروح و بر اثر همین مجروحیت در روز یکشنبه 26 مهرماه همان سال در یکی از بیمارستانهای سوریه شربت شهادت مینوشد.
برای اطلاع از نحوه و چگونگی شهادت این رزمندگان دلیر خوزستانی به سراغ یکی از همرزمان این شهیدان والامقام رفتیم و گفتو گویی را انجام دادیم.
متواضع و کم نظیر بود
علیرضا ملکی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در اهواز با گرامیداشت یاد و خاطره شهدا اظهار داشت: چند روزی در منطقه و در حال مقابله با تروریستهای تکفیری بودیم که به آقای حسونیزاده گفتیم به عقب برو و جانشینت در خط باشد قبول نمیکرد هر طور بود با حرفای من راضی شد که به عقب برود.
شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند
وی افزود: روز دوم یا سومی بود که در منطقه حضور داشتم، آقای مختاربند به آنجا آمد و با هم بودیم، روز شنبه (18 مهرماه 1394) با نیروهایش وارد منطقه شد خیلی خوشحال شدیم، آدم کامل و چند بعدی بود و محدود به مسائل نظامی نبود، در زمان جنگ در تیپ امام حسن مجتبی (ع) در جزیره مجنون مسئول محور بود و بعد از جنگ نیز فعالیتهای زیادی انجام داد که موفقیتهای فراوانی نیز به دست آورد، با دیانت، صداقت و پشتکاری که داشت در همه کارها موفق بود و همیشه زبانزد میشد.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: همین که کاری پیش میآمد شهید مختاربند خودش بلند میشد و آن را انجام میداد وقتی حرفی را درباره کاری میزدیم قبل از اینکه حرف ما تمام شود میرفت و آن کار را انجام میداد خیلی متواضع و کم نظیر بود.
شبی که حاج حمید نخوابید
وی بیان کرد: شب واقعه با چند نفر دیگر از بچهها به ویژه آقای مختاربند مشورت کردیم که با فرمانده قرارگاه تماس بگیریم و بدانیم میخواهد چه کار کند تا بر آن اساس برنامهریزی کنیم.
ملکی در ادامه یادآور شد: آن شب من زود خوابیدم ولی هر چند ساعت یک بار به دلیل تیراندازی یا دلایل دیگر که بیدار میشدم میدیدم که آقای مختاربند بیدار و در حال عبادت است آن شب تا صبح نماز خواند. دو یا سه بار که بیدار شدم او را در حال نماز شب خواندن دیدم، صبح که نماز صبح را خواندیم، نخوابیدیم چون میدانستیم فرمانده قرارگاه یا جانشینش میآیند بنابراین رفتیم تا برای گزارش و مشورت کارهایی را انجام دهیم.
وی در ادامه به وقایع روز شهادت رزمندگان دلیر اسلام حسونیزاده و مختاریفر و مجروحیت شهید نادر حمید دیلمی اشاره کرد و گفت: آفتاب زده بود که فرمانده قرارگاه آمد بعد از سلام و احوال پرسی خوش و بشی کردیم، به شوخی گفت هنوز خبری نیست که میخواهید بروید و پس از آن همگی با هم خندیدیم.
وقتی نادر حمید تیر خورد
همرزم شهیدان حمید دیلمی، حسونیزاده و مختاریفر اضافه کرد: در حال صحبت کردن بودیم که درگیریها شروع شد، ما حدود 400 متر از خط مقدم فاصله داشتیم. تیرهایی که میزدند دقیق جایی که ما بودیم میخوردند، چون محل استقرار آنها بالاتر بود مسلط بودند و ما را میدیدند.
وی با اشاره به برخی از حوادث جنگ در سوریه تصریح کرد: رویه این بود که تیراندازی دشمن هر روز از ساعت 9 به بعد آغاز میشد ولی آن روز (دوشنبه 20 مهرماه سال 1394) تیراندازی از همان ساعات اولیه صبح شروع شد اول از سمت راست، بعد وسط و بعد هم سمت چپ را مورد هدف قرار دادند.
ملکی اظهار داشت: این تیراندازی از ساعت 7 شروع شد و تا حدود ساعت 10 ادامه داشت و تمام خط را درگیر کردند که متوجه شدیم دشمن خط را برانداز میکند و برنامه دارد.
این رزمنده خوزستانی خاطرنشان کرد: در این تیراندازیها اولین نفر نادر حمید (شهید نادر حمید دیلمی) تیر خورد و مجروج شد، آقای حسونیزاده (شهید فرشاد حسونیزاده) که به جمع ما آمد از او خواستیم نیروها از خط خارج کند تا جایگزین شوند به ساختمان استقرار آنها رفت که بعد از چند دقیقه چند خمپاره به آن اصابت کرد، به سمت چپ آمدیم و به دلیل درگیری شدید خبری از آنها نداشتیم و دیگر او را ندیدم.
حاج فرشاد نیامد
وی ادامه داد: آتش سنگینی دشمن به روی ما گشود که تعدادی شهید و مجروح دادیم و تعدادی هم به عقب بازگشتند ولی آقای مختاربند (شهید مجید مختاریفر) به همراه یکی دیگر از نیروها نیامدند، تیر از همه طرف میآمد، از طرفی که نیروهای ارتش سوریه مستقر بودند تکفیریها پیشروی کردند و بالا آمدند و به سمت ما تیر اندازی میکردند. وقتی این مسئله را دیدیم همه کمی عقب رفتیم و دور هم جمع شدیم، سراغ همدیگر را که گرفتیم متوجه شدیم آقای حسونی نیامده، کسی هم نمیدانست چه شده است که بعدها متوجه شدم شهید شده است.
این مدافع حرم درباره چگونگی مجروحیت خودش نیز گفت: میخواستم که سنگر بگیرم و تیراندازی کنم ولی تیر به پایم خورد و افتادم، در آن زمان شهید مختاربند را دیدم که در حال تیراندازی است، برای عقب رفتن سینه خیز میرفتم که دیدم او ایستاده در حال تیراندازی است، با فریاد به او گفتم بشین بشین تیراندازی کن ولی متوجه نشد و کار خود را ادامه داد.
نحوه شهادت رزمنده دلیر شهید مجید مختاریفر
وی در ادامه به مشاهدات خود در لحظه شهادت شهید مختاریفر نیز بیان کرد: ایستاده و مرتب سمت چپ و راست میرفت و تیراندازی میکرد، چند متری که سینه خیز رفتم برگشتم و به سمتش که نگاه کردم دیدم تیر خورده و و روی زمین افتاده است، یکی از بچهها مرا به عقب خط برد، وقتی میخواستند مرا به بیمارستان ببرند متوجه شدم که شهید مختاربند نیز در آمبولانس کنار من است به پیکر پاکش که نگاه کردم دیدم 2 تیر به سینهاش خورده و شهید شده بود.
شهید مخاربند، شهید هلیسائی در کنار شهید هادی کجباف
ملکی به برخی از ویژگیهای شهید مجید مختاریفر اشاره کرد و در همین رابطه توضیح داد: بعضی ظاهرشان ساده است و کسی از آنها حسابی نمیبرد ولی در معرکه با شجاعت وارد میشوند که آقای مختاربند این طور بود، آدم کاملی بود هم در امورات رزمی، هم در پشتیبانی و هم مالی سرآمد بود و کاری را بدون راه حل نمی گذاشت هیچ وقت هم از کار خسته نمی شد. در سوریه نیروهای سرکش و بی نظم را به نیروهای معتقد، نمازخوان و مذهبی تبدیل کرد.
گفتوگو از حسین یزدی