«شیپور جنگ، نهیب مردانگی و شرف است... لحظهای که مرد را از نامرد تشخیص میدهند، لحظهای که فداکاری و شخصیت انسانی... بگذریم»؛ این فراز از سخنان آن اسطوره جهاد و انسانیت و تقوا را همه حفظیم. به باور این قلم در هر حوزهای تا این لحظه فرا نرسد و شیپور نواخته نشود، ما قادر نیستیم دوستان و دشمنان واقعی خویش را بشناســیم؛ قادر نیستیم حتی خود را بشناسیم.
یادداشت محمدحسین جعفریان: «شیپور جنگ، نهیب مردانگی و شرف است... لحظهای که مرد را از نامرد تشخیص میدهند، لحظهای که فداکاری و شخصیت انسانی... بگذریم»؛ این فراز از سخنان آن اسطوره جهاد و انسانیت و تقوا را همه حفظیم. به باور این قلم در هر حوزهای تا این لحظه فرا نرسد و شیپور نواخته نشود، ما قادر نیستیم دوستان و دشمنان واقعی خویش را بشناســیم؛ قادر نیستیم حتی خود را بشناسیم.
باید صدای این شــیپور را بشنویم و ســپس در رفتار و گفتار و کردار مدعیان سالها و حتی در عملکرد خود دقیق شــویم. این زمان است که حقایق به سادگی برمال میشوند.
نعمت جنگ نیز همین اســت، زیرا عاقبت، دیر یا زود، نفیر این شیپور خاموش میشود و آنها که در آن هیجان ذات خود را رو کردهاند اما میان صفحه و در یاد مخاطبان باقی میمانند. این برای هر کسی رخ خواهد داد، حتی شما دوست عزیز.
در ســالهای آتش و خون که ایران اسلامی و ملتش در اوج سختیها و جنگ و تهاجم فراگیر دشمنان دو ملت، به قیمت خونشان مقاومت کردند، در حالی که سفرههایشــان خالی بود و هر روز جنازه فرزندانشان را از غرب و جنوب برایشان ارمغان میآوردند، بر مردم ســتم کشیده و مظلوم افغانستان که از جهنم جنگ، ویرانی و برادرکشی، تنها جانشان را برداشته و گریخته بودند، آغوش گشوده و چهار دهه با افتخار این میزبانی را چون مدالی بر سینه آویختند.
شک ندارم نامهربانیها نیز به این مردم زجرکشیده، کم روا نشد. نابخردانی آنان را آزردند و گروهی اندک از میان مهاجران نیز گاه جرایمی مرتکب شدند و بهانه به دست بدخواهان دادند. اما همیشه کسانی بودند که قلم و آبروی خود را سپر این خیل مهاجران مظلوم ســاختند و چه زخمها که برای این فداکاری انساندوســتانه از هر دو سوی این ماجرا نخوردند.
اما از پای ننشستند و ثابت قدم ماندند. در آن روزهای سخت، شمار این دریادلان بسیار اندک بود و دفاع از این جماعت کم توقع و یاران مهربان، تاوان سنگینی داشت، نظیر این روزها این رویه مد روز نبود!
در سمت دیگر، مهاجران پابهپای ما سختیها را تاب آوردند. با قوانین سختگیرانه که ناشــی از سالهای جنگ و ناامنی تدوین شده بود، ساختند و دم برنیاوردند. همانطور که در سکوت و گمنامی کامل برخی ایرانیان برای احقاق حق برادران افغانستانی خود به جای نبرد با متجاوزان به کشورشان، به یاری مجاهدان آن دیار رفته و در شرایطی دشوار جان شیرینشان را در آن سنگرها فدا کردند، جمعی از مهاجران نیز سلاح به دست گرفته و همپای برادران ایرانی خود به دفاع مقدس پیوستند و در نبرد با صدام پا به پای ما برای امنیت این ملک مردانه نبرد کردند و خون دادند...
باری سالها از آن روزهای یکدلی گذشته و اما هنوز گاه مزار شهیدی ایرانی در افغانستان کشف میشود گاه پیکر شهیدی افغانستانی از قعر خاکریزهای دفاع مقدس ماه هویدا میشود. این خون شریکی اوج یگانگی دو ملت بوده و هست.
ایران اســلامی نظر به مواضع ضد اســتکباریاش از گذشتههای دور دشمنانی منطقهای و فرامنطقهای داشته که هرگز تاب این یگانگی و همدلی را نداشتند. از یک دهه پیشتر بدین سو، خط خبری ایجاد اختلاف میان دو ملت در رسانههای دشمن و عوامل آنها در هر دو کشور ضریب گرفت.
جنگی آشکار و خطرناک آغاز شد و شیپور آن به صدا درآمد. برخی ندانسته و از سر دلسوزی و برخی آگاهانه و در جهت منافعشان ناگهان مواضع چندین سالهشان تغییر کرد. در هر دو طرف کســانی پیدا شدند تا با تحریک رسانههایی که دشمن هر دو ملت بودند همسو شــده و با رفتارهای هیجانی در فضای مجازی بر این آتش دمیدند؛ نام هایی که سوابق غرورآمیزشان در گذشته و در خدمت به اتحاد دو ملت، در قیاس با مواضع حیرتآور امروزشان، هر آنکه شناختی از ایشان داشت را شوکه و شگفتزده میکرد.
بــاری دولتی که چهــار دهه و با هر زعیمی که در کابل بر ســر کار آمد، کمترین خدمتی به مهاجــران نکرد و حتی در اتفاقهای هولناکی مثل قتل عام کامل یک خانواده توسط سربازی آمریکایی و کشتن نزدیک ۲۰ نفر در خانه خودشان و آتش زدن اجساد آنها در حالی که ۹ تن از ایشان کودک بودند و یا دولتی که در حمله به تروریســتها به زایشگاهی در غرب کابل و کشتار مادر و کودک روی تختهای بیمارستان و صدها اتفاق فجیع مشابه، کمترین واکنش و پیگیری را نداشت، ناگاه برای درشت کردن واقعهای و پیگیری تصادفی در ایران، همه امکانات خود را بسیج کرد.
آنها میترســیدند مردم از خود بپرســند چرا هر مــاه ۱۶۰ هزار جوان ما از افغانستان با این همه خطر فقط به ایران فرار میکنند. مگر شما چه جهنمی در آن مملکت ساختهاید؟ پس با اهدافی رذیلانه و به قصد پنهان کردن بی لیاقتی خود، همه فجایعــی که در آن دخیل بودنــد را رها کرده و بر این آتش هیزم ریختند.
به بهانه حمایت از مهاجران، نقشه فدا کردن آنها را برای نیل به سیاستهایشان کشیدند و حیرتا که برخی از نخبگان مهاجر راز این بازی را درنیافته و در هنگامه این شیپور از سر دلسوزی ذات خود را برمال کردند. باید راه را بر دشمنان دو ملت در دو سوی مرز بست و در این برهه به آنها اجازه اجرای این نقشه را نداد و در بازیشان نقش نگرفت.