فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح میگوید بیش از ۱۵ نفر از فرماندهان ارشد عراقی نشسته بودند. من عکس یکی از شهدایی را که در تفحص پیدا کرده بودیم همراهم برده بودم. «شهید سیدصمد حسینی» که بهطرز عجیبی صورتش سالم مانده بود.
سردار سیدمحمد باقرزاده، فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح از خاطرات خود در تفحص شهدای هشت سال دفاع مقدس و اثبات حقانیت این شهدا به برخی فرماندهان عراقی میگوید و خاطره عکس «شهید سیدصمد حسینی» را چنین روایت میکند:
من در مدت تفحص با چند نفر از طرف عراقی سر و کار داشتهام. ژنرال عبدالستار، محمدحسین عبدالوهاب، حسنعلی، میسر صالح النوح، حسین ثابت محمود و بعد هم حسن الدوری. یک بار دیداری با سرلشگر محمد حسین عبدالوهاب در عراق داشتیم. همان اوایل کار تفحص بود. در منذریه عراق داخل پاسگاه نشسته بودیم. بعد از اینکه مذاکرات انجام شد، نشسته بودیم که گپی بزنیم؛ یک گپ دوستانه بود.
من معمولاً از اینگونه فرصتها برای بیان مفاهیم انقلاب و حقانیت کشورمان استفاده میکردم. در جمعی که نشسته بودیم شاید بیشتر از ۱۵ نفر از فرماندهان ارشد عراقی نشسته بودند. من عکس یکی از شهدایی را که در تفحص پیدا کرده بودیم، همراهم برده بودم. شهید سیدصمد حسینی که در عملیات تفحص پیدا شده بود بهطرز عجیبی صورتش سالم مانده بود، بهصورتی که چشم درون حدقه قرار داشت. ریشهایش سالم مانده بود و کنده نمیشد. زبانش در کام بود. ولی بهطور عجیبی از گردن به پایین اسکلت شده بود.
من آنجا گفتم: در جریان تفحص اخیر ما یک صورت حقی را پیدا کردیم. تعمد داشتم که بگویم «صورت حق» و چند بار هم این عبارت را تکرار کردم. گفتم «یک صورت حقی را خدای متعال در تفحص به ما نشان داد و بعد از ۱۳ سال آن را در منطقه طلائیه پیدا کردیم». خدای متعال قادر بود که همه این بدن را اسکلت کند اما این صورت حق را نگه داشت. خدای متعال میخواست این را به ما نشان بدهد که من قادرم که اگر بخواهم همه بدن را اسکلت بکنم و اگر بخواهم بخشی از آن را سالم نگه داشته مابقی را اسکلت کنم. بعد عکس شهید سیدصمد حسینی را همانجا به آنها نشان دادم.
سرلشگر محمدحسین عبدالوهاب عکس را گرفت و لحظاتی به آن خیره شد. همین طور که خیره خیره نگاه میکرد، گفت «الشهدا لایغسل» یعنی شهدا غسل ندارند. گفتم «نعم؛ افضل الشهدا الذین یقاتلون فی صف الاول و هم لایغسل و لایکفن» یعنی بافضیلتترین شهدا آنهایی هستند که در خط مقدم جنگیدند و اینها نه غسل نیاز دارند و نه کفن. این عکس در دست فرماندهان ارشد عراقی چرخید و چرخید و همه آنها یکی یکی و خیره خیره نگاه کردند و بعد عکس را برگرداندند.
سرلشگر محمدحسین عبدالوهاب بهعنوان یکی از این فرماندهان ارشد در واقع اعتراف کرد که این یک شهید است. البته دیگر نگفت که چهکسی شهیدشان کرده و ما هم چون آنها مأخوذ به حیا نشوند چیز بیشتری نگفتیم. در جلسه بعدی مذاکرات دیدم که محمدحسین عبدالوهاب نیامده، پرسیدم «فلانی کو؟ چرا نیامد؟» رفقایش گفتند «موجود موجود».
دفعه دوم و سوم و جلسات بعد هم نیامد هربار سؤال کردیم. دوستانش همین طور جواب دادند. دیگر معلوم نشد که چه بلایی سر او آوردند. ولی بههرحال او بهعنوان فرمانده ارشد عراقی این موضوع را اعتراف کرد. شهید سیدصمد حسینی هم رزمنده لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود و گفته شده بود که پایبند به غسل جمعه بوده است.
اینگونه تحول افراد در مقابل حقایق شهدا و حقانیت شهیدانمان را متعدد دیدهایم. حتی آنهایی که در مقابل ما صفآرایی مستقیم کردهاند چنین اعترافهایی داشتهاند. آنهایی که در پشت صحنه بودند هم همینطور. اگرچه دشمن میکوشد تا حقیقت را کتمان کند. هجمه تبلیغاتی دشمن زیاد است و در مقابل توان رسانهای ما، محدود است و بسیاری از حقایق ممکن است به گوش دیگران خوب نرسد یا اگر رسید ممکن است توسط دشمنان طوری پوشش داده شود که محو شود. ولی این واقعیتها وجود دارد.