مادر شهیدان مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» سالها انتظار فرزندانش را میکشید، پس از آرام گرفتن سه شهید گمنام در آن روستای کمال الملک کاشان، این گلهای بینشان تسلیبخش بیقراریهای این مادر شهیدان مفقود شدند.
انتظار واژه غریبی است اما این واژه غریب برای مادری که 27 سال چشمهایش را به جادههای کوهستانی و خاکی دوخته است، دیگر آشناست.
او سالهاست هر روز صبح کوچههای خاکی را آب و جارو میکند، خانه را مرتب نگه میدارد، غذای مورد علاقه فرزندانش را درست میکند و چشم را به جاده میدوزد تا عزیزان سفر کردهاش بازگردند.
نالههایش بوی انتظار میدهد و قلبش در تپش دیدار است.
سنگ مزارهای یادبود شهیدان اسماعیلی
زمانی که فرزندش را راهی جبهه میکرد، فرزندش از او خواست تا خداوند توفیق شهادت را به وی عطا کند. مادر با آرزوی شهادت، فرزندش را راهی کرد ولی فکر نمیکرد که این آخرین دیدار با دلبندش باشد.
در طول این سالها، این مادر منتظر در خلوت خود به سر مزارهایی که فقط اسم فرزندانش روی آن حک شده بود، میرفت و درد دل میکرد تا آرام گیرد.
مادر شهیدان مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» که دیدن زخمهای روی پوست بدن فرزندانش که ناشی از نیش حشرات در جبههها بود، دلش را به درد میآورد، سالهاست که کوچه به کوچه، محله به محله، بیابان به بیابان به دنبال یک نشان و حتی استخوانهای فرزندانش میگشت.
این الگوی صبر در روستا قدم میزند و بازهم به دنبال گمشدهاش است. از کنار مدرسه «شهدای کله» عبور میکند که محمدمهدی و حمیدرضا را میبیند که آغوش خود را برای دوباره بوییدن و بوسیدن مادر باز کردهاند. این مادر منتظر حالش دگرگون میشود، قلبش شدیدتر میزند، پاهایش سست میشود و یک لحظه سر میتابد میبیند که خیالی بیش نبوده است. از خداوند به خاطر بیصبریاش طلب مغفرت میکند و با خود میگوید «هدیهای که به خداوند متعال دادهام را پس نمیگیرم».
سنگ مزار یادبود شهید مهدی اسماعیلی
این مادر 67 ساله وقتی به مدینه میرود؛ بوسه بر خاک غریب بقیع میزند و بوی غربت فرزندانش از آنجا نیز بر مشامش میرسد با خود میگوید «عزیزان رسول خدا (ص) و فرزندان حضرت زهرا (س) در این قبرستان، غریبانه و بدون اینکه سایبانی بر مزارشان باشد، آرمیدهاند؛ توقع زیادی است که من بخواهم فرزندانم به آغوش ما بازگردند و من مزارشان را چراغانی کنم».
او در بین کوهها یوسف زهرا (س) را صدا میزند و به ایشان میگوید «ای عزیز زهرا (س)! به بیابانها که رفتی، سری به پسرانم مهدی و حمید بزن».
مادر شهیدان مفقود همیشه با خود میاندیشد که چه کسی زائر مزار فرزندان شهیدش در بیابانهاست.
او این گونه به دنبال گلهای بینشانش است، قاب عکس عزیزانش در دست، چادر مشکی با غباری 27 ساله بر سر و قلبی مالامال از عشق مادری در دل.
سنگ مزار یادبود پسر عمومی شهیدان اسماعیلی-شهید غلامرضا اسماعیلی
* با عکس فرزندانم به استقبال آزادگان میرفتم
پروین صناعتی، مادر شهیدان مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» اظهار میدارد: سالها انتظار کشیدم، هر وقت شهیدان را به شهرمان میآوردند به استقبالشان میرفتم زیرا آنها نیز فرزندان من بودند.
وی ادامه میدهد: وقتی اعلام کردند، اسرای ایرانی از عراق به کشور بازمیگردند، قاب عکس فرزندانم را در دستم میگرفتم و به آزادگان نشان میدادم از آنها سؤال میکردم «شما فرزندان من را ندیدید؟».
* خواستم برای شهدای گمنام مادری کنم
صناعتی بیان میدارد: بعد از 25 سال انتظار کشیدن و نشستن در فراق شهدای مفقودم، متوجه شدم که شهدای گمنام را در نقاط خاص کشور به خاک میسپارند؛ با پیگیریهایی که صورت گرفت، به دیدار سردار سیدمحمد باقرزاده رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس رفتم تا از او درخواست کنم پیکر مطهر شهدای گمنام را در روستای ما تدفین کند و من برای آن شهدا مادری کنم.
وی اضافه میکند: سردار باقرزاده در پاسخ گفت «در روستا شهید گمنام تدفین نمیکنیم؛ تدفین شهدا باید در منطقه وسیعی صورت گیرد تا همه از حضور شهدا بهرهمند شوند» به سردار باقرزاده گفتم «قدرت ندارم که هر شب جمعه مسیر طولانی را برای زیارت شهدای گمنام طی کنم. شبهای جمعه هم باید به زیارت قبر شهدای مفقودم بروم و هم شهدای گمنام را زیارت کنم».
نمایی از حرم شهدای گمنام روستای کمال الملک
مادر شهیدان مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» میافزاید: سردار باقرزاده شرایطی تعیین کردند و گفتند «نقطهای که شهدای گمنام تدفین میشوند نباید وقفی باشد و سند داشته باشد و محل تدفین قبرستان نباشد». نقطهای قابل دسترس را در روستای کمالالملک (کله) تعیین کردیم و با نظارت مسئولان امور شهدای گمنام بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آن نقطه برای تدفین شهدای گمنام تأیید شد.
حرم شهدای گمنام روستای کمال الملک
صناعتی میافزاید: در ابتدا قرار بر این بود که 2 شهید گمنام در روستای کله تدفین شوند ولی به خاطر اینکه شهید مفقود «جواد غیاثی» یکی از شهدای روستای ما بود، درخواست کردیم تا 3 شهید گمنام در این روستا تدفین شود که با موافقت سردار باقرزاده ما توانستیم میزبان 3 شهید گمنام باشیم.
وی بیان میدارد: در مراسم تشیع و تدفین شهدای گمنام حال خوش و عجیبی داشتم؛ 8 اسفند 1387 مصادف با سالروز شهادت علیبنموسیالرضا (ع) روستاهای اطراف به استقبال شهدای گمنام آمدند و مراسم تشییع و تدفین 3 شهید گمنام بسیار باشکوه برگزار شد.
مادر شهیدان مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» میافزاید: در هنگام تدفین یکی از شهدای گمنام، قرار شد که بنده شهید گمنام را داخل آرامگاه ابدی بگذارم؛ شهید را بر بالای دستانم گرفتم و فریاد زدم «فرزندان مرا آوردهاند و من برای این شهدا مادری خواهم کرد».
وی ادامه میدهد: از 2 سال گذشته تا امروز شبهای جمعه و زمانی که دلتنگ میشوم، قبور شهدای مفقودم که فقط نامی از آنها روی سنگ مزارشان است را زیارت میکنم سپس مزار شهدای گمنام که آنها را فرزندان خود میدانم، میروم؛ آنها موجب آرامش دل بیقرارم هستند.
* جوانان در مسیر شهدا به امر به معروف بپردازند
مادر شهدای مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» به فعالیتهای قبل از انقلاب فرزندانش اشاره کرده و میگوید: فرزندانم قبل از انقلاب اعلامیه و عکس امام خمینی (ره) را بارها به مدرسه برده بودند و معلمان و مسئولان مدرسه به آنها هشدار میدادند که این کار را انجام ندهند که موجب گرفتاری میشود. آنها بارها در راهپیماییهایی که علیه رژیم طاغوت در کاشان برپا میشد، حضور داشتند که چند بار توسط ساواک مورد حمله قرار گرفتند.
وی در خصوص بصیرت شهدای مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» میگوید: در زمان انتخابات ریاست جمهوری وقتی میخواستیم به بنیصدر رأی بدهیم محمدمهدی گفت «حق ندارید به بنیصدر رأی بدهید» به او گفتم «چرا؟ خب او سید اولاد پیغمبر (ص) است» در پاسخ گفت «خداوند آخرش را به خیر کند؛ جوجهها را آخر پاییز میشمارند».
صناعتی در خصوص خلق و خوی فرزندانش بیان میدارد: مهدی همیشه به اهالی روستا کمک میکرد، زمانی که مشاهده میکرد پیرزن یا پیرمردی بار سنگینی به دوش دارد، آن بار را از دوش آنها برمیداشت و خالصانه به آنها کمک میکرد.
وی ادامه میدهد: کارهای شهید حمیدرضا را هیچوقت فراموش نمیکنم. سحرها صدای قرائت آیات قرآن کریم او در منزل ما میپیچید. لولهکشی آب به منازل نداشتیم و شهید برای کمک به من ظرفها را جمع میکرد و به چشمه میبرد و میشست.
مادر شهدای مفقود «محمدمهدی و حمیدرضا اسماعیلی» به وظیفه جوانان کنونی در حفاظت و صیانت از خون شهدا اشاره کرده و اضافه میکند: امر به معروف و نهی از منکر به صورت عملی و لسانی از وظایف مهم جوانان امروز است.
شهید مفقود «محمدمهدی اسماعیلی» در سال 1345 در روستای کمال الملک (کله) به دنیا آمد. وی در دوره تحصیل در مقطع راهنمایی در مسائل مربوط به انقلاب اسلامی فعالیت میکرد.
این شهید دانشآموز در سال 62 که در کلاس سوم راهنمایی درس میخواند، به جبهه اعزام شد و در تاریخ 2 مرداد 1362 در خاک عراق منطقه حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد و با گذشت 27 سال از شهادتش پیکر مطهرش به وطن بازنگشته است.
شهید مفقود «حمیدرضا اسماعیلی» در سال 1349 در روستای کمال الملک (کله) شهرستان کاشان متولد شد. وی تحصیلات ابتدائی را در دبستان «صالح» و دوره راهنمایی در مدرسه «شهدای کله» با موفقیت گذراند و در همان ایام برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه رهسپار شد.
این شهید طلبه همیشه از مادرش میخواست 3 دعا در حقش کند تا به اجابت برسد و اینگونه به مادر میگفت «مادر جان! از خداوند برایم اخلاق خوب و برخورد درست با مردم، هوش انقلابی طوری که هر چیزی را که میبینم درک کنم و لیاقت شهادت را طلب کن».
وی یکسال پس از تحصیل در حوزه علمیه به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر حضور پرشور جوانان در جبهه با پسر عموی خود شهید «غلامرضا اسماعیلی» به جبهه اعزام شد و این 2 کبوتر مهاجر در تاریخ 18 شهریور 1364 در عملیات قادر به درجه شهادت رسیدند.
پیکر مطهر شهید «غلامرضا اسماعیلی» پس از 10 سال به روستای کله رجعت کرد ولی پیکر مطهر شهید «حمیدرضا اسماعیلی» با گذشت 25 سال به آغوش خانواده بازنگشت.
خبرگزاری فارس
پدر بزرگوار شهیدان اسماعیلی در حین چیدن گلهای محمدی برای گلاب گیری
مادر شهیدان اسماعیلی در مراسم خاکسپاری شهدای گمنام روستای کمال الملک