رئیس معراج شهدای مرکز میگوید: تقریبا حدود ۸۰ درصد از شهدای جاری ما در دوران دفاع مقدس به معراج مرکز آمدهاند و پیکر تمامی شهدایی که از بعد ازدفاع مقدس تفحص شده اند، به معراج مرکز منتقل شده و از آنجا کار شناسایی انجام و تجهیز و سپس اعزام شدهاند.
به گزارش پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی تفحص شهدا، موضوع تفحص پیکر مطهر شهدای هشت سال دفاع مقدس که با گذشت 27 سال از اتمام جنگ تحمیلی هنوز تعداد زیادی از آنها مفقود الاثر هستند و نحوه شناسایی استخوانهایی که طی عملیاتهای تفحص کشف میشوند، سالهاست که مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفته است و سوالات فراوانی در رابطه با مراحل مختلف احراز هویت شهدا در میان مردم ایجاد شده است. نقش معراج شهدای مرکز در این مسأله نقشی محوری است. محلی که از زمان جنگ تحمیلی، محیطی برای انتقال پیکر شهدا بود و با اتمام جنگ هم از پویایی و فعالیت های آن کم نشد. یک بنای قدیمی انتهای کوچه معراج واقع در خیابان بهشت که تمامی شهدا برای تجهیز و اعزام ابتدا به آنجا منتقل میشوند. این روزها با بالا رفتن تعداد شهدای مدافع حرم، حضور شهدایی غیر از شهدای تازه تفحص شده در این جغرافیا بیشتر احساس میشود. شهدایی از نسلهای مختلف که همگی در اقتدا به یک رهبر و با یک آرمان جهاد کرده و به شهادت رسیدهاند.
«سرهنگ ابراهیم رنگین»، 25 سال است که رئیس معراج شهدای مرکز است. او که خود از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس است، سالهاست که از پشت تلفن و یا در مواجهه حضوری، دلگرمیهای فراوانی به مادران و پدران چشم انتظار میدهد که منتظر خبری از پیدا شدن شهیدشان هستند. خودش میگوید: «قرار بود سه ماه در تعاون باشم اما ماندگار شدم. بعد از جنگ در سال 69 من جزو تعاون رزم و نیروی زمینی سپاه بودم. بعد به عنوان نماینده سپاه در معاونت امور شهدا بودم که ستاد معراج هم به من سپرده شد.» 25 سال حضور در جغرافیایی که بیش از 200 هزار شهید را به خود دیده است، برای او خاطرات فراوانی از انتقال پیکرهای مطهر شهدا به این مرکز ساخته است. او ناگفتههای فراوانی از تفحص پیکر شهدا، شناسایی هویت آنها، فعالیتهای مختلف معراج شهدا، رفت و آمد خانواده شهدای گمنام به معراج، مشارکت مردم در انتقال و تشییع پیکر شهدا و... دارد. بخش اول گفتگوی تفصیلی با ابراهیم رنگین درباره پیچیدگی کارشناسایی شهدای تازه تفحص شده و تشریح فعالیتهای معراج شهدا در ادامه میآید:
معراج شهدا چطور و از چه زمانی تشکیل شد؟
ابتدا معراج شهدا به نام تخلیه شهدا معروف بود. تعاون رزم در سپاه برای انتقال پیکر شهدا از مناطق تشکیل شده بود و در ارتش بهداری این کار را میکرد. پیکر شهدا توسط تعاون رزم و بهداری به تخلیه شهدا منتقل میشد. آنجا بحث الحاقی، مرکز یا قرارگاه مطرح بود. یگانهای مختلف، خودشان تخلیه شهدا داشتند و در نهایت پیکرها از تخلیه یگانها برای معراجهای ما در داخل شهر میآمد. ما سه معراج داشتیم: معراج قرارگاه کربلا که در جنوب مستقر بود؛ معراج قرارگاه نجف که در غرب و کرمانشاه مستقر بود و معراج قرارگاه حمزه که در ارومیه مستقر بود و پیکر شهدا به این معراج ها که همان تخلیه شهدا نام داشت، انتقال پیدا می کرد.
نام معراج شهدا چگونه انتخاب شد؟
در بحث تخلیه شهدا،«حاج نصیر» که آن زمان مسئول تخلیه شهدا بود؛ برای من تعریف کرد که یک معلمی بود که می گفت این اسم تخلیه من را آزار میدهد و ایشان برای اولین بار پیشنهاد نام معراج شهدا را داد. در همان زمان با آقای باقرزاده که مسئول وقت بود، مطرح کردیم و ایشان ابلاغ کردند که کلا تخلیه شهدا به نام «ستاد معراج شهدا» تغییر نام دهد؛ حال چه بحث الحاقی، چه در خود خط، چه قرارگاه های ما و چه اینکه به مرکز بیاید و چه به استان ها برود؛ چون استان ها هم برای خودشان ستاد معراج داشتند؛ این نحوه تشکیل ستاد معراج شهدا بود.
شکل گیری تخلیه شهدا و به دنبال آن معراج شهدا از چه سالی آغاز شد؟
تخلیه شهدا از سال 60 انجام میشد. قبل از آن یعنی سال 59 شهدا را به بیمارستانها میبردند؛ از سال 60 بعد از عملیات بیت المقدس تخلیه شهدا شکل کاملی گرفت و استانهای مختلف برای خودشان ایجاد کردند و در اکثر استانهای بزرگ مثل اصفهان، شیراز و مشهد معراج شهدا داشتیم.
معراج شهدای مرکز که در تهران بود، بواسطه اینکه شهدایی که از شمال غرب یا از قرارگاه نجف یا قرارگاه کربلا یا مربوط به استانهایی که همجوار با تهران بودند، به تهران می آمد و از اینجا تقسیم میشد، شکلی مرکزی داشت.
از دوران دفاع مقدس شناسایی شهدای مجهول الهویه در معراج مرکز انجام میشد
مثلا اگر معراج قرارگاه کربلای ما، در جنوب شهید داشت و مثلا اگر شهید برای گلستان، مازندران یا گیلان بود؛ قاعدتا باید به تهران میآمد و از آنجا میرفت؛ حالا اگر شهیدی مربوط به شیراز، شوشتر یا ایلام بود، احتیاجی نبود که به تهران بیاید؛ از همانجا به این استانها اعزام میکردند چون خود استانها معراج داشتند و کارهایش را انجام میدادند.
از همان دوران دفاع مقدس کل شهدای مجهول الهویه که نمیتوانستند شناسایی شوند، باید به مرکز میآمدند تا آخرین شناساییها روی اینها انجام شود؛ برای همین حجم کاری معراج شهدای مرکز از تمامی معراجها بیشتر بود. چون از هر سه معراج کشور این کارها به معراج مرکز می آمد.
چرا معراجهای شهدا در استانهای مختلف حفظ نشد؟/بعد از دفاع مقدس خیلی چیزها فراموش شد
حالا که سالها از اتمام جنگ میگذرد، معراج شهدای استانهای دیگر هم مثل معراج شهدای مرکز در تهران احیا شده است؟
الحمدلله بعضیها دارد احیا میشود، مثل بقیه چیزهای به جامانده از دفاع مقدس که اهمیت داده نشده بود؛ به معراج هم اهمیتی داده نمیشد. یادم هست یک فیلمی برای رختشوی خانه اهواز بود. من خودم هم به آنجا رفته بودم. از تمام نقاط کشور خانمها به آنجا میرفتند و لباس و پتوی رزمندگان را میشستند. به خاطر بی توجهی به این محل، الان رستوران شده است. خب آنجا هم یک جایی بود که قداست داشت. معراج شهدا هم به همین صورت بود. مثلا معراج اهواز قرارگاه کربلای ما، در جایی به نام سپنتا که قبلا لاستیک سازی بود قرار داشت؛ بعد از جنگ گفتند اینجا چون امانت بود باید پس داده شود. معراج قرارگاه نجف هم برای وزارت کشاورزی بود که بعد از جنگ گرفتند. معراج قرارگاه حمزه، سردخانه سیب بود که برای وزارت کشاورزی بود و بعد از جنگ آن را هم پس دادند؛ تنها جایی که توانستیم نگه داریم همین معراج شهدای مرکز بود که اگر بحث کمیته جستجوی مفقودین و تفحص پیش نمیآمد، این هم از بین میرفت و این مکان هم تبدیل به پاساژ یا مهد کودک یا ...میشد.
کدام معراجهای شهدا در سطح کشور بازسازی میشود؟
آن زمان اصلا دنبال این برنامه نبودند که این موضوعات مربوط به جنگ حفظ شود، بعد از اینکه دفاع مقدس تمام شد، خیلی از چیزها فراموش شد؛ الان الحمدلله معراج مشهد، استان خراسان را پس گرفتند و در حال ساختن آن هستند؛ در برنامه ما هست که معراج شیراز و معراج استانهای دیگر را نیز باز پس بگیریم و به همان شکل در بیاوریم.
یعنی بازسازی معراج شیراز هم در شرف انجام است؟
بحث شیراز هم انشالله انجام میشود؛ البته میخواستند آن را به جای دیگر ببرند، ولی چون میخواستیم که همان مکان قبلی پس گرفته شود، موافقت نشد؛ همه قداست موضوع معراج شهدا در بحث مکان است. تمام خون هایی که ریخته شد به این مکانها آمدهاند وگرنه ما الان میتوانیم همین معراج تهران را به یک جای خیلی بزرگتر و زیباتر ببریم و بسازیم ولی دیگر آن قداست را ندارد. جایی که خون شهدا آمده است برای ما مهم است. مطمئنا وقتی وارد سالن معراج میشوید، شهدا با شما حرف میزنند و شما متوجه میشوید. زیرا شهدا حتما حضور و رفت و آمد دارند.
چند معراج شهدا در کل کشور داشتهایم؟
در تمام استانهای بزرگ، معراج شهدا داشتیم؛ مازندران، گیلان، اصفهان، شیراز، قم، قزوین، کرمانشاه وهمدان از این جمله بودند؛ چون شهدا را میآوردند و باید آمارشان را تنظیم میکردند. خانواده شهدا هم به آنجا میرفتند، پیکر را رویت و شناسایی میکردند و به محل زندگی خودشان میبردند؛ بعد از دوران دفاع مقدس خیلی از این جاها چون زمینش برای یک سازمانی یا شخصی بود، آمدند و مکان را گرفتند؛ از این موضوع که بتوانیم این محلها را بخریم و ثبت کنیم؛ متاسفانه دفاع نشد. معراج تهران را به پزشکی قانونی فروختند و هیچ دفاعی هم نشد، ما هم آنجا مستقر بودیم و بعدها بحث خریدش حل شد.
بقیه معراجها هم چون برای اشخاص حقوقی بود اهمیتی به این قصه ندادند که احتیاج میشود؛ الان سپاه با ایثارگران ستاد کل برنامه ریزی کردند تا انشالله بتوانند معراجهای استانها را هم بگیرند و بازسازی کنند و اگر واگذار شده است خریداری کرده و کارهایش را انجام دهند.
در فعالیتهای معراج شهدای مرکز قبل و بعد از جنگ، وقفهای هم ایجاد شد؟
تا سال 1369 که برادران ما در جبهه مقاومت سپاه بودند، آنجا فعالیت داشتند؛ اواخر سال 69 به ما ابلاغ شد که به عنوان نیروی زمینی، ستاد معراج شهدا را تحویل بگیرید و من به عنوان نماینده سپاه آمدم و حتی افرادی هم که آنجا بودند از دوستان ما بودند. سروان بکایی که مسئول آنجا بود و زمانی که من در معراج ارومیه بودم، ایشان همکار و نیروی ما بود؛ تغییر و تحولات صورت گرفت و ما به عنوان نماینده سپاه در ستاد معراج شهدا مشغول به کار شدیم چون کار جاری بود.
در کار معراج شهدا بعد از جنگ وقفهای ایجاد نشد
اولین مبادله شهدایی که ما در سال 69 داشتیم، 180 شهید را تحویل گرفتیم؛ بعد تفحص شروع شد و بچهها در فکه کار کردند و به همین صورت گسترش کار بیشتر شد و فعالیت در بخش اجرایی خیلی زیاد شد. در استانها هم معمولا چون شهدای تفحص احتیاجی به سردخانه ندارد؛ دغدغه این نبود که حتما یک معراج خاصی باشد؛ مثلا در خود پادگان میتوانستند یک سولهای یا دفتر کاری بگذارند؛ بعضی جاها حتی این شهدای تفحص را در دفتر کارشان میبردند. بنابر این کار اجرایی آغاز شد و کارها انجام میشد و وقفهای ایجاد نشد که احساس کنیم که مثلا این معراج را نمیخواهیم، چون فعالیتها ادامه داشت.
البته یکی دوبار بعدها شیطنتهایی انجام شد که این مکان انتقال پیدا کند به کهریزک یا به مکان دیگری برود که یکی از چیزهایی که آقای دکتر پیل آبادی و باقرزاده اصرار داشتند این بود که معراج در همین مکان باشد، زیرا این مکان قداست دارد. آن زمان ما کمتر اجازه ورود به مردم عادی را به معراج میدادیم و مثل الان نبود که مردم برای زیارت شهدا هم میآیند؛ فقط در مناسبتها میآمدند و شهدا را میبردند؛ چون شهدا حجم بالایی داشت و مکانی که برای کار داشتیم کم بود و باید از همه سولهها استفاده میکردیم.
80 درصد شهدای دوران دفاع مقدس به معراج آمدهاند/پیکر تمامی شهدا از معراج اعزام میشود
تا الان چه تعداد شهید به معراج شهدای مرکز منتقل شدهاند؟
تقریبا حدود 80 درصد از شهدای جاری ما در دوران دفاع مقدس به معراج مرکز آمدهاند و پیکر تمامی شهدایی که از بعد از دوران دفاع مقدس تفحص شده اند، به معراج مرکز منتقل شده و از آنجا کار شناسایی انجام و تجهیز و سپس اعزام شدهاند.
شهدای دیگر از جمله مدافعین حرم هم به همانجا منتقل شدهاند؟
وقتی واژه معراج شهدا را به کار میبریم، منظورمان تمام شهدا است؛ شهدای وزارت خارجه، شهدایی که در افغانستان توسط طالبان شهید شدند. تمامی شهدا به معراج میآیند، بعد شناسایی، تجهیز و اعزام میشوند. به عنوام مثال عرض میکنم: با کسانی که در درگیری در زاهدان یا شمال غرب شهید میشوند؛ دقیقا شبیه همان زمان جنگ و دفاع مقدس برخورد میشود؛ مثلا وقتی شهید در منطقه کردستان شهید شد و منزلش هم در ایلام است، احتیاجی نیست که به تهران بیاید؛ اما اگر منزلشان یزد باشد، باید به تهران بیاید و از تهران به یزد اعزام شود؛ دقیقا شبیه دوران دفاع مقدس با این قضایا برخورد میشود.
پیچیدگی کار شناسایی هویت شهدا در معراج/تا از شناسایی مأیوس نشویم پیکری به صورت گمنام دفن نمیشود
از فعالیتهایی که در معراج شهدا انجام میشود بیشتر بگویید. بحث شناسایی و انتقال شهدا چگونه انجام میشود؟
اولین فعالیت معراج بحث اطلاعات و آمار است، من از سال 81 همزمان با اینکه نماینده سپاه بودم، مسئولیت اطلاعات و آمار کمیته مفقودین را هم به عهده داشتم؛ البته کمک دوست عزیزمان آقای حسینی هم بود. اعظم کار معراج شهدا اطلاعات و آمارو درواقع همان بحث شاسایی است؛ مراجعاتی در بعضی زمانها هست که مدعی میشوند فرزندش در دوران دفاع مقدس به جبهه رفته و هنوز نیامده است و ما نمیتوانیم این را بپذیریم؛ چون هیچ آماری در این رابطه نیست.
بنیاد شهید آماری ندارد زیرا یگان اعزام کننده باید آمار داشته باشد؛ یگان میگوید که به فرض این تعداد از رزمندگان من مفقود شده و نیامدند. مثلا در مورد همین بحث کاروان شهدای منا. باید رئیس کاروان بگوید که چه تعداد از اعضا مفقود شدهاند؛ صرف اینکه کسی از بیرون بیاید و بگوید که مثلا پدر یا برادرم به مکه رفته و برنگشته، نمیتوانیم حرفش را قبول کنیم؛ باید پاسپورت داشته باید و اسمش ثبت شده باشد.
زمان دفاع مقدس هم به همین شکل بود؛ یعنی هر کس را که اعزام میکردند از طرق مختلف به یگانهای مختلف معرفی میکردند. بحث شناسایی کار پیچیده ای است؛ مثلا زمانی بود که ما فقط یک شماره گواهینامه داشتیم یا یک اسم و یک نام پدر بوده است یا مثلا یک شهرت خالی و بدون پسوند داشتیم. باید لباس شهید را زیر آب میآوردند یا زیر ذره بین میگرفتند تا مشخصات درج شده دیده شود؛ یکی از چیزهایی که میتواند شهدای ما را از عراقیها تمیز دهد، همین آثار است؛ هیچ وقت یک عراقی روی زبانه پوتین اسمش را نمینوشت یا روی لباسش نمینوشت، اتیکت داشت. اینها آثاری است که شهدای ما را میتوان به وسیله آن شناخت. یک زمانی هست که پیکر پلاک دارد و داشتن این پلاک برای ما در حکم شناسایی کامل است؛ پلاک هم به نوبه خود مقوله خاص دیگری دارد. در واقع پیچیدگیهایی در کار شناسایی است و یک پروسه عظیمی وجود دارد تا بتوانیم یک پیکر را شناسایی کنیم.
بزرگترین کار ستاد معراج که مربوط به بخش اطلاعات و آمار است، همین بحث شناسایی است که الان یکی شدهاند و از سال 90 همه کار شناسایی را خودمان انجام میدهیم؛ شاید یک پیکر پروسه زیادی را برای شناسایی طی کند ولی تا مایوس نشویم، اجازه این را نمیدهیم که دفن شود. البته الان بحث دی ان ای پیش آمده است و نمونه برداری می کنیم؛ قبلا این نمونه برداریها نبود و مجبور بودیم که پیکر را دفن کنیم؛ به هر حال مدت زمانی که میتوانستیم، پیکر را نگهداری میکردیم و بعد از یأس از شناسایی آن را به صورت گمنام دفن میکردیم.
وقتی یک شهید شناسایی میشود همه بچهها در معراج شهدا خوشحال میشوند
در مرحله شناسایی و اطلاعات و آمار بخشی از شهدا با عنوان اسمی یا مشخص شناخته میشوند و بخشی دیگر هم شهدای گمنام هستند؛ بعد از اینکه بحث شناسایی انجام شد، بحث تجهیز پیش میآید؛ تجهیز در واقع همان آماده سازی است که اعم از تمیز کردن و کارهای کفن است که باید به صورت شکیل و زیبا دربیاید. البته شهدای تفحص غسل نداشتند، و چون فقط استخوان از آنها به جا مانده، باید آن را شکل دهیم؛ یعنی استخوان هر عضو بدن که موجود است، باید در جای خودش قرار بگیرد؛ مثلا یک زمانی هست که یک شهید پا ندارد، نمی شود برایش پا ساخت، ولی این را هم تجهیز میکنیم . بعد از تجهیز، در پرچم و جعبه گذاشته میشود و بعد هم بحث اعزام است؛ اعزام و تجهیز میتوان گفت که تقریبا آسانترین کار است، اصلی ترین کار بحث شناسایی است که وقتی یک شهید شناسایی میشود همه بچهها در معراج شهدا خوشحال میشوند.
چه مدت پیکر شهدا برای شناسایی و سایر کارها در معراج میمانند؟
به کار بستگی دارد و محدودیت زمانی ندارد؛ ما در منطقه فاو، توپخانه 92 زرهی اهواز، 18 مفقود داشتیم، آن زمان فاو شیمیایی زده بود و این بندگان خدا همه شهید شدند؛ خب تا نمونه گیری انجام شود و خون از خانوادهها گرفته شود، زمان زیادی صرف شد. چون مطمئن بودیم این تعداد شهید شناسایی میشود. بعضی از اینها را شاید قریب به یکسال نگهداری کردم؛ چون یقین داشتم که شناسایی میشوند.
ممکن است بگوییم که مثلا این 7 پیکر پیدا شده، مربوط به این 15 شهید مشخص هست، خب نگهداری و شناسایی آن 7 پیکرقابل دسترسی و امکان پذیر است؛ ولی اگر بگوییم که این 100 پیکر پیدا شده مربوط به این 2000 تا شهید در فلان واقعه است، خب بحث شناسایی آن خیلی غیر قابل باور میشود چون نمیتوان در میان 2000 نفر آدم، 100 نفر را به راحتی شناسایی کرد؛ در آن شرایط دیگر نمیتوانستیم پیکر را نگهداری کنیم.
ابتدا باید یگان را شناسایی کنیم؛ اگر یگان مربوط به سپاه باشد، یگانهای سپاه برای شهرهای مختلف معلوم و مشخص است، اما اگر سرباز باشد، مشخص نیست؛ به همین دلیل برای شهدای ارتش نمیتوانیم شهرها را مشخص کنیم. یگان مشخص است؛ مثلا یگان لشگر 92 زرهی اهواز. اما معلوم نیست از کدام شهر سرباز به این یگان اعزام شده است. از همه شهرها نیرو دارد و بنابر این ریزه کاریهای سختی دارد. به این صورت در بحث نگهداری اگر یقین داشته باشیم که پیکر شناسایی میشود، نگهداری می کنیم و اگر نتوانیم و مستاصل شویم، تدفین را انجام میدهیم.
ادامه دارد...
----------------------------
گفتوگو از : نجمه السادات مولایی
منبع تسنیم