مقدمه
در ازای تاریخ بشر همواره بقا و ادامهی زندگی او در گرو زنده ماندن و ابقای نسل و حفظ و نگهداری جمعیتهای آدمی بوده است. این ادامهی زندگی در شرایط گوناگون وابسته به گذشت و فداکاری عدهای از انسانها بوده است که منافع جمعی را به منافع فردی خویش برتری میدادند. در پارهای موارد، این فداکاری به شکل کاملاً متفاوتی نمود میکرده است، یعنی؛ حفظ منافع جمع بسته به با ارزشترین دارایی ـ جان و زندگی ـ فرد بستگی داشته است. گذشت این افراد از جان و اهدای آن در راه منافع جمع که ریشه در اعتقاد آنها دارد، جلوههایی انسانی از گذشت و ایثار است. در این راه، منافع کلّی جمع در فرهنگهای مختلف میتواند متفاوت باشد، این تفاوت میتواند درونمایههایی مانند اعتقادهای دینی، وطنپرستی، قومپرستی و... را در بر داشته باشد.
مفهوم جنگ و شهادتطلبی
بررسی تاریخ زندگی انسان نشان میدهد که تاکنون بیشتر تضاد منافع، سازمانها، قدرتها و عقیدهها با توسل به زور، جنگ و درگیری حل شده است. در واقع، چنین به نظر میرسد نسخهی اصلی و منحصر به فرد تزاحم انسانها، فقط در اعمال پرخاشگرانه نهفته است. یک بررسی ساده روشن میکند که از قرنها زندگی انسان بر روی زمین، فقط دویست و هفتاد سال آن بدون وجود جنگ گذشته است. جنگ و دیگر مفاهیم همبسته به آن با تعبیرهای گوناگون و از دیدگاههای مختلفی مورد نقد و توصیف قرار گرفتهاند.
«جنگ» واژهای است که به برخوردهای مسلحانه و خشونتآمیز میان دو یا چند دولت یا گروه حاکم اطلاق میشود (عمید زنجانی، 1368). از دیدگاه علم مردمشناسی، جنگ پدیدهای طبیعی و اجتماعی است که زندگی انسان را در برمیگیرد. تقریبا تمام تمدنهای معروف، در اثر جنگ از بین رفتهاند و همهی تمدنهای جدید نیز، با جنگ پا به عرصهی وجود نهادهاند. اگر این نظریه را قبول کنیم، در واقع، جنگ را جزئی از تکامل اجتماعی دانستهایم و تأثیرات تاریخی آن را برای فرهنگ، مهم به شمار آوردهایم (انصاری، 1375). البته باید به این نکته اشاره کرد که؛ جنگ تحت تأثیر جنبههای گوناگون اعتقادی جنبههای زشت و زیبایی پیدا میکند، این مفاهیم بسته به زمینهی فرهنگی و تبلیغی در بسترهای گوناگون قومی، دینی، جغرافیایی و سیاسی معنای متفاوتی را ایجاد میکند. این رفتار در فرهنگهایی که به صورت مثبت به جنگ و شهادت نگاه میکنند آمیزهای از شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی را در بردارد.
«شجاعت» رفتاری است غیرمعمولی با هدف چیره شدن بر آنچه که بیشترین فشار روانی را بر فرد وارد میکند. آنچه که بیشترین فشار را تحمیل میکند، معمولا به ارزیابی ذهنی بستگی دارد. طبق تعریف شجاعت، فرقی میان شجاعت فیزیکی و اخلاقی وجود ندارد. طبق نظر ریچاردسون، تهدیدی که دوستان یک فرد میشوند، نخستین فشاری است که در نظر فرد تصوّر میشود (نوعی تمایل محیط محور). بدین نحو، ایثارگری برای آنها نخستین انگیزش برای روحیهی جنگاوری و بیگمان برای اعمال جسورانه ـ شهادت ـ است، (شالیت،1 1373).
دگرگونی تفکر، نخستین و جالبترین تغییری است که در زمان جنگ به وجود میآید. قیود اجتماعی دگرگون میشوند. مقدس و نامقدس تغییر میکند و حدود آنها بسرعت دستخوش تحوّل میشود. استحالهی ارزشها به طور منظم و ناگهان، به وسیلهی جنگ صورت میگیرد. جنگ به محض اعلان، ما را به جهان اخلاق نوینی وارد میکند (گاستون، ترجمهی فرخجسته، 1368). این ورود به جهان ارزشهای نوین از مرگ پدیدهای مثبت میسازد و افراد را تشویق به مرگ در راه عقیده و آرمان میکند. در اصل، شهادت دادن جلوهای خاص و معنوی به پدیده مرگ داوطلبانه و هدفمند است.
روحیهی شهادتطلبی امر سادهای نیست که به آسانی در درون هر کسی جوشش کند. پیدایش این روحیه در میان افراد مسلمان و پیروان دیگر ادیان و فرهنگهای گوناگون بشری، نیاز به مراحل، آداب و مناسکی دارد که شخص شهادتطلب، پیش از شهادت باید آنها را طی کند. در اینجا برای توضیح حالتهای روحی یک فرد داوطلب و مراحلی که او باید طی کند تا به رزمندهای ایثارگر و آماده جانبازی مبدل شود، از اصطلاح برای جامعهشناسی مناسکگذاری2 یاری میگیریم. این اصطلاح نخستین بار توسط آرنولد وانگنپ3 در سال 1960 در اثری با همین نام مطرح شده است. برای توصیف برخی از تحولهای عمده در زندگی انسان، مانند حوادث مربوط به زندگی انسان به بلوغ، ازدواج، انتخاب شغل و قرار گرفتن در آستانهی مرگ به کار برده میشود. انسان در هر یک از این تحولها، از یک منزلت به منزلت دیگری گذر میکند و در طی آن، صاحب امتیازها، وظیفهها و موقعیت دیگری میشود. گپ، این اصطلاح را با تأکید بر جوامع دینی و سنتی بررسی کرد و چنین باور داشت که انسان به موجب تحوّل درونی، در این مناسک دارای سه مرحله متوالی است.
1. مرحلهی انفصال؛ که در طی آن فرد از جامعهی خود جدا میشود.
2. مرحلهی گذر یا برزخ؛ که در طی آن دیگر نه به جامعه و نه به مرحلهی پیشین وابسته است و نه در حالت انزوا و تنزّل به سر میبرد.
3. مرحلهی اتصال؛ که در طی آن فرد وارد مرحلهی جدید، دنیای جدید و موقعیتی با منزلتهای جدید میشود (ساروخانی، 1370).شهادت، به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه هدفی مقدس است و از هرگونه انگیزهی خودگرایانه منزه و مبراست تحسینانگیز و افتخارآمیز است. شهادت قداست خود را از اینجا کسب میکند که فدا کردن آگاهانهی تمام هستی خود است در راهی هدف مقدس (سلیمی، 1368).
شهادتطلبی در فرهنگها
شهادتطلبی مفهومی مقدس است که در وهلهی نخست ریشه در دین دارد. تاریخ نشان داده است که ایدئولوژیهایی که ریشه در دین داشتهاند موثرترین و بیشترین انگیزها را در افراد ایجاد کردهاند. این مفهوم به مردم یاری میرسانده است تا در برابر تجاوز، ستم و ظلم متجاوزان ایستادگی کنند و نتایج را به نفع مصالح عمومی مردم به اتمام برسانند. بیگمان یکی از مهمترین ویژگیهای شهادتطلبی جوهر ذاتی شجاعت، حماسه آفرینی و فداکاری است. ویژگیهای فوق، رابطهای نزدیک و ساختاری با این مفهوم و فرهنگ مقدس دارد. واژهی «شهید» در فرهنگهای گوناگون با اختلاف معنایی و بینشی ژرفی همراه است. این تفاوت معنایی بیش از همه ریشه در اعتقادهای مذهبی ـ فرهنگی دارد. برای مثال؛ در غرب به شهید «ماریتر» میگویند که برگرفته شده از ریشهی مورت به معنای مرگ و مردن است. این واژه در کشورهای اسلامی به معنای دیگری به کار میرود. در کشورهای اسلامی ریشهی واژهی شهید به معنای حضور، حیات، گواه و نمونه، حیّ و حاضر برگزیده شده است. اما این به معنای این نیست که در این فرهنگها اصول و آرمانهای مشترکی وجود نداشته باشد. با توجّه به مقایسهی این مفهوم در هر فرهنگ و دیدگاهی میتوان نقاط مشترکی را در آنها مشاهده کرد. بنابر آنچه از فرهنگهای گوناگون برمیآید؛ شهادت به معنای کلی در جوامع مختلف مفاهیم همریشهای را دربرمیگیرد؛ این مفاهیم تحت تأثیر نوع فرهنگی، ادبی، دینی و آموختههای تاریخی قرار دارد، به هر حال، این مفاهیم از نظر جامعهشناختی ریشهی مشترک دارد.
شهادت در غرب
شهادت در شوالیهگری
در اروپا همراه با جریان جنگجویی و آیین دلاوری یکی از جلوههای معنوی جنگ تحت تعالیم مسیحیت رشد کرد. این جریان که در اواسط قرون وسطی به وجود آمد، منشا تاثیر بسیاری در زندگی فرهنگی و هنری و روابط سیاسی اجتماعی اروپاییان شد. شوالیهها با شعار معروف «جوانمردی و از خودگذشتگی» و همچنین «دفاع از مظلوم» پا به عرصهی تاریخ گذاشتند. چنین که مشخص است اعتقادها و ارزشهای دین مسیحیت به وسیلهی شوالیهها مورد توجه بوده است. آنها با مفاهیمی چون عزّت، شرافت و شجاعت به استقبال مرگ میرفتند (شاعری، 1381). این تصویر از شهادت پس از آغاز صنعتی شدن رو به تضعیف نهاد و مفاهیم دیگری جایگزین آن شد.
فرهنگ شهادت در فرهنگ غرب پس از دو جنگ جهانی اوّل و دوّم بعد ضعیفتری از مفاهیم آیینی و دینی را به همراه داشت. در این دوران، مفهوم شهادت به شکل دیگری مورد تأکید قرار گرفت و بیشتر مفاهیمی مانند شجاعت، وطنپرستی و مبارزه با خشونت و بیرحمی را در برمیگرفت. در این دوره، با گسترش رسانههای صوتی و تصویری و حجم گستردهی تبلیغات رسانههای همگانی این مفاهیم به افکار عمومی القا میشد.
شهادت در مسیحیت
در دین مسیحیت مفهوم شهادت با شهادت حضرت عیسی(ع) و برخی از پیروانش آمیخته است. بربنیاد باور برخی از مسیحیان، مسیح از دشمنی و توطئهی زعمای دین یهود نسبت به خود آگاهی داشت و خود را برای شهادت آماده ساخته بود. برطبق روایتی، او در واپسین نشستی که با حواریون ترتیب داده بود شرکت کرد. سپس رئیس کاهنان عدّهای را به دنبال عیسی فرستاد و یهودای اسخریوطی او را به گروهی که با شمشیر به سراغ او آمده بودند تحویل داد (شاعری، 1381). برخی بر این باورند که براساس انجیل، مصلوب کردن عیسی مسیح منسوب به هیرودیس پادشاه قوم یهود است. همچنین دیگر پیروان حضرت عیسی نیز دارای نقش مهمّی در فرهنگ شهادت در مسیحیت هستند. پولس حواری که دومین مبلّغ مسیحیت است، در انتشار و تعالیم مسیحیت بسیار کوشش کرد. او بارها به زندان گرفتار شد و در نهایت به دست رومیان کشته شد (رابرتسون، ترجمهی توفیقی، 1378). در دین مسیح به این نکته تأکید میشود که شهادت مسیح(ع) به این دلیل بود تا تمامی گناهان بشر با شهادت مسیح(ع) پاک شود.
در سال 64 میلادی قدیمیترین شهادت گروهی مسیحیان در شهر رومیهالکبری صورت گرفت. در عهد امپراتوری نرون و بعد از آن تا مدّت یک قرن حکام رومی غالبا مسیحیانی را که از پرستش تمثال امپراتور سرباز میزدهاند را به فجیعترین صورتی به قتل میرسانیدند. مدتهای مدیدی رومیان به شکل رسمی با آیین عیسوی و تعالیم معنوی و عقاید خداپرستانه مخالفت میکردند. امپراتورانی مانند؛ مارکوس اورلیوس (161 ـ 180 میلادی) سپتیموس سورس، کارلا و ماکسیموس به سرکوبی نهضت مسیحیت پرداختند. بسیاری از بزرگان مسیحیت در زمان امپراتور دکیوس به خاطر اینکه حاضر نشدند در برابر تمثال او قربانی تقدیم کنند به شهادت رسیدند. والریانوس بسیاری از اموال کلیسا را به تصرف درآورد و بسیاری از روحانیون و کشیشان برگزیده را به قتل رسانید. در زمان دیوکلتیانوس (303 میلادی)نمازخانهها ویران شد و کتب مقدس اوراق آنها سوزانده شد و اموال کلیسا مجددا مصادره شد واسقفها و کشیشانی که از تقدیم قربانی در برابر تصویر امپراتور سرباز زدند طعمه شمشیرها شدند و عامهی ترسایان را وادار به سجده در برابر تمثال قیصر کردند (شاعری، 1381). جالب است که در مسیحیت کشته شدن در راه خدا یکی از نشانههای تقدیس و نزدیکی به خداوند است و این مفهوم دارای ارزش والایی است.
شهادت در شرق
شهادت در ایران باستان
نخستین مفهوم شهادت در دین زرتشت با شهادت پیامبر ایران باستان پایهگذاری شد؛ در زمانی که سن زرتشت به هفتاد و هفت سالگی میرسید و او پادشاه ایرانی گشتاسپ را از دادن خراج به پادشاه تورانی ارجاسب منع کرد و چون چنین شد، در دومین حملهی تورانیان به بلخ، خرابی بسیاری به آن شهر وارد شد. در این هنگام، گشتاسپ در پایتخت نبود و چون ایرانیان هزیمت یافتند، زرتشت در آتشکدهی انوشآذر برای پیروزیشان دعا میکرد. یکی از تورانیان به نام توربرادروش1 از پشت به زرتشت حمله کرد و او را به شهادت رسانید (رضی، 1380). مفهوم شهادت بعدها توسط روش مذهبی زرتشت و همچنین حماسههای دینی و آیینی زرتشت به وسیلهی پیروانش با آیین جنگاوری، دلاوری، سلحشوری و برخورد با دشمن، ترکیب شد و سرلوحهی روحیهی شهادت طلبی شد.
از جان گذشتگی و ایثار در راه هدفها و ارزشهای جامعه در فرهنگ و ادبیات و قلمرو پهلوانی و حماسی ایران باستان جلوهای زیبا دارد. حماسه، فداکاری، سربازی، جانبازی، مقابله با نامردمیها و ناپاکیها و بر حذر داشتن از جور و ستاندن حق محرومان مبارزه با بیدادگران و پاسداشت قهرمانان از ویژگیهای بارز انسان آرمانی و اسطورهای ایران باستان است (شاعری، 1381). این مفاهیم بعدها توسط تاریخ و ادبیات ایرانی تکرار شد. در تاریخ ادبیات باستان ایران از پهلوانان و بزرگمردان بسیار یاد شده است؛ این مفاهیم توسط فردوسی به زیبایی به تصویر کشیده شده است. در میان سه دورهی مشخص در شاهنامه (1ـ اساطیری، 2ـ پهلوانی، 3ـ تاریخی9) قسمت اوّل، دورهی اساطیری از پادشاهی طهمورث، جمشید، ضحاک و ظهور فریدون دارای ارزش کمتری از مطالب حماسی است. دورهی دوّم عهد پهلوانی و دارای ارزش حماسی بسیار است. در دورهی سوم داستانها بیشتر پیوندی را میان مفاهیم اسطورهای و تاریخی برقرار میکند (شاهنامهی فردوسی). به طور مشخص در بخش دوّم شرایط و روحیات سلحشوران و پهلوانان و همینطور روحیهی شهادت طلبی آنها از سوی فردوسی به تصویر کشیده شده است.
شماری از تاریخنگاران پیشینهی آیین و رسم عیاری و جوانمردی در ایران را به روزگاران پیش از اسلام ارجاع داده و معتقدند؛ در برابر فشارهای طبقاتی و اجتماعی و حکومتهای استبدادی شماری از گروههای اجتماعی ظهور کردند که مظهر از جان گذشتگی و مبارزه با اختیارات شناخته شدند. رستم دستان در بسیاری از داستانهای شاهنامه به مثابه قهرمان ملّی جلوهای از بندگی یزدان و تمسک به آیین جوانمردی و مظهر فضیلت و آزادگی و عدالتجویی و عامل تنبیه پادشاهان خیرهسر است. در دروههای بعدی، شهادت بزرگان در بخش سوم شاهنامه به چشم میخورد. معروفترین این موارد کشتهشدن سیاوش است. در این بخش از شاهنامه کشته شدن قهرمانان ملی آغاز میشود و قسمتهای تاریخی نمایان میگردد (شاهنامهی فردوسی).
آنچه در مفاهیم ایران باستان شایان مشاهده است، نزدیکی و قرابت بسیار نزدیکی است که شهادتطلبی با مفاهیم شهادت در سایر فرهنگهای شرقی دارد.
شهادت در اسلام
شهادت در اسلام از ظهور دین اسلام آغاز شد. این مفهوم، بویژه در دوران تبلیغ دین اسلام، از سوی محمد(ص) مشخص و نمایان است. شهادت و پایمردی بسیاری از یارانی که در ابتدای تبلیغ به دین اسلام گرویده بودند، باعث شد مفهوم شهادت در دین اسلام از تقدّس ویژهای برخوردار شود.
مفهوم و واژهی شهادت در دین اسلام همراه با ارزشهای دینی ظهور پیدا کرد. نمونههای بارز این فداکاریها به وسیلهی پیامبر اکرم(ص) صورت گرفت، او بارها به وسیلهی دشمنان تهدید شد و مورد حمله قرار گرفت تا جایی که بارها تا مرز شهادت پیش رفت، امّا از اهداف خود دست نکشید. بسیاری از یاران حضرت در این راه به شهادت رسیدند، از جمله شهدای صدر اسلام مانند؛ عمار یاسر، سمیه، جعفر طیار، حمزه سیدالشهدا، حارثه، مقداد و… این شهادتطلبی بعد از پیامبر اکرم(ص) همچنان ادامه داشت. علی(ع) بارها با شجاعت به دل دشمن میزد و روحیهی شهادتطلبی را به یاران خود میآموخت. یارانی مانند اویس قرنی که در رکاب حضرت به شهادت رسیدند از جمله مریدان حضرت بودند (سبحانی، 1371).
روحیهی شهادت طلبی در مذهب شیعه با ظهور حسین(ع) به اوج خود رسید و یکی از الگوهای مهّم و تأثیرگذار در تحولهای عمدهی تاریخی و سیاسی برای نسلهای بعدی شد. از جملهی قیامهای بعدی قیام مختار بود که پس از قیام امام حسین و در راستای قیام عاشورایی روحیهی شهادت را ترویج و اشاعه داد.
در اسلام هر فردی شایستگی مجاهد بودن را ندارد. خداوند این در را فقط به روی دوستان خاص خویش گشوده است. مجاهدین بالاتر از این هستند که بگوییم مساوی با اولیاءا... هستند، مجاهدین مساوی با خاصهی اولیاءا... هستند. شهادت از نظر اجتماعی، یعنی از آن نظر که به جامعهاش تعلق دارد، پدیدهای است که در زمینهی خاص و به دنبال رویدادهایی که رخ میدهد یا به دنبال خود میآورد نیز، باید سنجیده شود (سلیمی، 1368). در مذهب شیعه، الگوی بزرگ شهادت به وسیلهی امام حسین(ع) و یارانش ارائه شده که تأثیر عمیق و بزرگی در پیروان آن حضرت دارد. در واقع، در دین اسلام کشته شدن در راه خداوند و باور به خداوند یکی از با ارزشترین کارهای نیک است و دارای ثواب بزرگ است. این مفهوم، در مذاهب گوناگون این دین مورد تأیید است. مجموعا، در اسلام مفهوم شهادت بالاترین درجهی ایثار و فداکاری در راه خداوند به شمار میرود.
شهادت در یهود
در دین یهود مفهوم شهادت همراه با مقاومت، صبر و استقامت است؛ چنانچه این موضوع در مورد پیروان دین یهود نمایان است. یکی از پیامبران قوم اسراییل که شهید شد «ارمیای نبی» بود، او از کشته شدن نهراسید و به احتمال زیاد تحت شکنجه جان خود را از دست داد. همچنین، در تاریخ ادیان به شهادت زکریا(ع) در عهد قدیم و از جمله تلمود و تواریخ دینی دیگر از جمله انجیل متی نقل شده است. همچنین میتوان به شهادت حضرت یحیی(ع) نیز اشاره کرد. در تاریخ ادیان از یهودیان جان بر کفی نام برده میشود که در جانبازی و غیرتمندی شهره بودند. این فرقه که قیام کردند، فرقهای به نام زلوتها ـ غیرتمندان ـ بودند. آنها از کشته شدن هراسی نداشتند و در اهدای جان خود و آشنایان خویش درنگ نمیکردند. آنها عقیده داشتند که هراس از مرگ نباید سبب شود که هیچ انسانی را به عنوان سرور خود بدانند (بیناس، ترجمهی حکمت، 1373). در دین یهود، شهادت و کشته شدن در راه احیای دین و مبارزه با بیعدالتی و به ظلم هم کیش از مفاهیم پیوسته و همبسته با شهادت و کشته شدن در راه اعتقاد است.
شهادت در ژاپن
از دیر باز وطنپرستی و احساسهایی مانند پرستش آب و خاک و ارادت و فرمانبرداری از امپراتور در میان مردم ژاپن وجود داشت. این اعتقاد ژاپنیها ریشه در آیین آنها «شینتو» داشت. در آیین شینتو احترام به کشور و مذهب از اصول کلّی اعتقاد است. در قرون وسطای ژاپن اعتقاد به مذهب شینتو با مفاهیم جنگاوری و دلاوری در هم آمیخته شد و آیین جدیدی به نام «بوشیدو»1 را به وجود آورد. این آیینها بعدها منشاء تحول بزرگی در اخلاق و رسوم این ملت شد. قانون بوشیدو قوانین خاصی داشت که عبارت بودند از:
1. وفاداری به امپراتور
2. حق شناسی نسبت به وطن و امپراتور
3. فداکاری نسبت به امپراتور تا سر حد اهدای جان
4. عدالت طلبی
5. صداقت
6. شرف؛ یعنی مرگ را بر ننگ ترجیح دادن.
بر طبق این مفهوم شکست و اسارت به دست دشمن ننگ محسوب میشد؛ بنابراین هر جنگاور ـ سامورایی ـ دو شمشیر با خود حمل میکرد؛ یکی شمشیری بلند که برای جنگ با دشمن به کار میرفت و دیگری شمشیری کوتاه که برای خودکشی در مواقع شکست از آن استفاده میشد. این مفهوم که تن ندادن به ننگ و خودکشی مقدس بود به هاراگیری معروف بود (شاعری، 1381).
در تاریخ معاصر ژاپن مفاهیم از خودگذشتگی و نپذیرفتن ننگ در میان ارتش ژاپن دیده میشد. این روحیه بویژه در میان سربازان ژاپنی در جنگ جهانی دوم علیه امریکاییها دیده شد. آنها تا آخرین نفس مبارزه میکردند. برخی از خلبانان ژاپنی با پوشیدن لباسهای سفید عزاداری، شب پیش از حمله به ناوهای امریکایی خود را برای حمله به دشمن آماده میکردند. آنها در آخرین پرواز عملیاتی، خود را به ناوهای دشمن میزدند و خود را فدا میکردند؛ این گروه به داوطلبان مرگ یا کامیکازه1 معروف بودند (گاستون، ترجمه، فرخجسته، 1368). در کلّ، آنچه این روحیهی مرگطلبی و شهادتخواهی را توجیه میکند، حفظ حیثیت، دوری از خواری طلبی، روحیهی وطنپرستی و باور به مفاهیم فرهنگی و آیینی است.
مفهوم شهادت طلبی از دیدگاه روانشناسی
دیدگاه روانکاوی
روانشناسان، فیزیولوژیستها، رفتارشناسان حیوانات،2 و فلاسفه در مورد اینکه آیا پرخاشگری پدیدهای غریزی و ذاتی است یا باید فراگرفته شود، توافق ندارد. این موضوع تازهای نیست و قرنها مورد توجه، بحث و گفتوگو بوده است. ژان ژاک روسو (1762) از بشر وحشی پاک نهاد تصویری ارایه کرد که نشان میداد انسان در حصار قیود اجتماعی مجبور به پرخاشگری میشود (ارونسون، ترجمهی شکرکن، 1373). در دیدگاه روانکاوی، نظریهی فروید به مثابه اصلیترین دیدگاه معروف است. فروید دو غریزه را بنیاد غرایز انسان میدانست؛ غریزهی مرگ3 و غریزهی زندگی،4 او بر این باور بود که انسان با یک غریزهی مرگ زاده میشود. هنگامی که این غریزه متوجه درون شود، به صورت تنبیه خویشتن ظاهر میشود، و در موارد افراطی خود را به صورت انتحاری نشان میدهد.
هنگامی که این غریزه متوجه بیرون میشود، به صورت خصومت، تخریب، و کشتار تجلی میکند. نحوهی کارکرد غریزهی مرگ در نظریهی فروید در نمودار (1) مشخص شده است.
خودکشی غریزه مرگ
نمودار (1) کارکرد غریزهی مرگ در نظریه فروید
فروید معتقد بود که؛ این نیروی پرخاشگر باید به گونهای تخلیه شود وگرنه انباشته شده و سبب بیماری میشود. این مفهوم را میتوان به یک نظریهی هیدرولیک تشبیه کرد. مشابهت در این است که فشار آب در ظرف بالا میرود. اگر نیروی پرخاشگرانه اندک اندک از بین نرود گونهای انفجار به وقوع میپیوندد. طبق نظر فروید، وجود جامعه به مثابه ابزاری برای مهار کردن این غریزه و یاری به انسان در والایش آن لازم است، یعنی اینکه انسان را یاری میدهد تا نیروی مخرب این غریزه را به رفتاری پسندیده و یا حتی مفید تبدیل کند.
دیدگاه رفتارگرایی
در این دیدگاه، کلیهی رفتار هر موجود زندهای حتی انسان تحت تأثیر محیط است، و این محیط اطراف انسان است که کلّیهی رفتار او را شکل میدهد. برطبق این دیدگاه، میتوان با پاداش و تقویت رفتار انسان را شکل داد. بربنیاد نظریهی یادگیری رفتاری هر رفتاری که از انسان سربزند و با تقویت همراه شود، تکرار خواهد شد. نمودار (2) چگونگی شکلگیری رفتار را از دیدگاه رفتاری نشان میدهد.
رفتار تکرار رفتارçتقویتç
نمودار(2) چگونگی شکلگیری رفتار را از دیدگاه رفتاری
در دیدگاه رفتارگرایی مفاهیمی چون ایثار، فداکاری، نوعدوستی و... رفتارهایی هستند که به واسطهی محیط اجتماعی و فیزیکی بیرونی مورد تقویت قرار گرفتهاند (اسکینر، ترجمهی سیف، 1374). برطبق این دیدگاه، شهادتطلبی نیز مفهومی است که تحت تأثیر این تقویتهای اجتماعی قرار گرفته است؛ یعنی، شهادتطلبی رفتاری است که به وسیله دیگران ـ گروههای اجتماعی، فرهنگ، مذهب و باورهای ملی ـ مورد توجه، پاداش و تقویت قرار میگیرد. اسکینر بر این باور است که تمامی رفتارهای ما تحت تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم تقویت کنندههای گوناگون است. در اصل، آنچه رفتارهای ما را شکل میدهد رفتاری است که مورد تقویت محیط اطراف قرار گرفته است.
دیدگاه انسانگرایی
این گروه از روانشناسان با دیدهی انسانی به مسائل جامعه و انسان نگاه کردهاند. ابراهام مزلو از جمله روانشناسانی بود که با دید انسانی به مباحث مربوط به انسان نگاه میکرد. او برای تفهیم مسائل انسانی مفهوم سلسله مراتب نیازها را عنوان کرد. وی پنج نیاز را در این سلسله مراتب قرار داد و عنوان کرد انسان در شرایط عادی این سلسله مراتب را طی میکند تا به مراحل بالاتر و نیازهای بعدی و در نهایت به خودشکوفایی برسد. سلسله مراتب نیازها براساس نظریه مزلو در نمودار (3)نشان داده شده است.
خودشکوفایی
نیاز به احترام از طرف خود و دیگران
نیاز به تعلق داشتن و عشق
نیازهای ایمنی ـ امنیت، نظم و ثبات
نیازهای فیزیولوژیکی ـ آب، غذا، جنس
نمودار (3) سلسله مراتب نیازهای مازلو
از نظر مزلو فرایند تحوّل به سوی خودشکوفایی مستلزم گذر از سایر نیازهاست. او دو نوع انگیزش را عنوان میکند؛ انگیزش از نوع D و انگیزش از نوع B یا فرا انگیزش. در اصل، افراد خودشکوفا انگیزش از نوع B را مورد توجه قرار میدهند. ممکن است این افراد برای کاری که در ردهی بالای نیازی قرار دارد ردههای پایینتر نیازها را فدا کنند. حتّی ممکن است فرد جان خود را برای آرمانهای سطح بالاتر فدا کند (مزلو، ترجمهی رضوانی، 1372). بنابراین شهادت طلبی در دیدگاه مزلو یعنی؛ گذر از نیازهای مادی و رسیدن به مراتب بالاتر معنوی و این ویژگی در افراد خودشکوفا دیده میشود.
او بر این باور است که؛ افراد خودشکوفا دارایی ویژگیهایی هستند که با افراد عادی جامعه متفاوت است. او این ویژگیها را به ترتیب زیر عنوان میکند.
1. ادراک بسیار کارآمد از واقعیت،
2. پذیرش خود و دیگران و طبیعت به طور کلّی،
3. خودانگیختگی، سادگی و طبیعی بودن،
4. تمرکز روی مشکلات به جای تمرکز روی خود،
5. نیاز به استقلال،
6. احساس درک تازه و مداوم،
7. تجربههای اوج و عرفانی،
8. علاقهی اجتماعی،
9. روابط بین فردی،
10. خلاّق بودن،
11. ساختار منشی دموکراتیک،
12. مقاومت در مقابل فرهنگپذیری.
مزلو براین باور بود که؛ افراد بسیار کمی به خودشکوفایی میرسند امّا این افراد موجب تحوّل در جامعه خواهند شد (شولتز، ترجمهی کریمی و همکاران، 1377). در واقع، مفهوم خودشکوفایی گاهی موجب میشود تا فرد نیازهای مادی و ابتدایی را که حیات و زندگی او را تأمین میکند به خطر بیندازد تا به نیازهای سطح بالاتر و معنوی جامع عمل بپوشاند. در مورد شهادت طلبی نیز این خودشکوفایی فرد است که او را به ترک نیازهای اولیهی حیات برای رسیدن به بعد معنوی ترغیب میکند.
مفهوم شهادت طلبی از دیدگاه جامعهشناسی
دیدگاه کارکردگرایی
نظریهی کارکردگرایی ـ فونکوسیونالیستی ـ اصولا تجلی تفکر دورکیم است که البته زمینهی آن به اندامگرایی باز میگردد. در این دیدگاه، جامعه انداموارهیی است که هر عضو آن دارای کارکردی معین و مشخص است. در روند کارکردگرایی نوین، جامعهشناسان در پی مقایسه بدن با جامعه نیستند. بلکه به نظر کارکردگرایان بقای هر جامعه به علت ساختار و فواید آن است. دورکیم نظریهی خود را دربارهی علل و انگیزههای خودکشی بر پایهی همبستگی اجتماعی پایهریزی کرد. از نظر دورکیم دو نوع همبستگی وجود دارد:
1. همبستگی مکانیکی بر بنیاد ارزشها، اعتقادها، سنتها و هنجارهای مشترک شکل گرفته است.
2. همبستگی ارگانیکی که بربنیاد تقسیم کار و وابستگی متقابل و وجود مجموعهای از تکالیف و حقوق متقابل استوار است که باعث پیوند اشخاص با یکدیگر میشود.
مزلو مفهوم خودکشی را تشریح میکند و بر این باور است که؛ خودکشی یک پدیدهی فردی نیست بلکه تحت تأثیر نیروهای اجتماعی شکل میگیرد. او به بررسی ویژگیهای صفات و ایمان در انسجام گروهی میپردازد. مزلو مفهوم خودکشی را با توجیه نرخهای گوناگون و منظم خودکشی در گروههای مذهبی یا شغلی و انسجام و همبستگی در میان اعضای آنها پرداخته است (شاعری، 1381). دورکیم خودکشی را به صور گوناگون دستهبندی کرد که عبارتند از:
1. خودکشی خودخواهانه: هنگامی که رابطه میان فرد و جامعه تضعیف میشود او در حاشیه قرار میگیرد و سرگردان میشود و فشارهای اجتماعی قادر به کنترل رفتارهای خود ویرانگرانهی او نیست. بنابراین، او دست به خودکشی خودخواهانه میزند. در جوامعی که فردگرایی و استقلالخواهی بیشتر رواج دارد، این گونه خودکشی بیشتر صورت میگیرد.
2. خودکشی جبرگرایانه (فاتالیستیک): این گونه از خودکشی حاصل احساس نوعی ناتوانی است و آن حالتی است که فرد قادر نیست زیر سلطه و تأثیر محیط فرهنگی و اجتماعی خود نباشد.
3. خودکشی بیهنجاری (آنومیک): این گونه از خودکشی در جوامعی رخ میدهد که هنجارها و قوانین فرهنگی پذیرفته شده مراعات نمیشود و بینظمی و بیهنجاری مشاهده میشود.
4. خودکشی دگرخواهانه: از گونهی احساس همبستگی و وابستگی و احساس وظیفهی اخلاقی شدید نسبت به گروه یا جامعه ناشی میشود و به خاطر اینکه فرد میان منافع خود و منافع گروه تعارضی نمیبیند، خود را فدای جمع میکند. بنابراین این خودکشی از احساس همبستگی و انسجام بسیار قوی نسبت به جامعه و یا گروه ناشی میشود چرا که فرد ارزشها و هنجارهای گروه خود را فدا و قربانی میکند. در بحرانهای شدید، جنگها و انقلابهای اجتماعی که انسجام اجتماعی، یگانگی و احساس همدردی میان افراد جامعه بیشتر میشود این نوع خودکشی افزایش مییابد. این نوع خودکشی که حاصل تضعیف فردیت و افزایش درجهی مفرط انسجام گروهی است خودکشی دگرخواهانه نام دارد (دورکیم، ترجمهی پرهام، 1369(.
دورکیم این مسئله را مورد اشاره قرار میدهد که؛ خودکشی دگرخواهانه در میان افسران بیشتر از سربازان وظیفه است. او این موضوع را چنین تفسیر میکند که؛ افسران خود را با قواعد نظامی وقف دادهاند و در اهداف این نظام ذوب شدهاند. در هر حال این نوع خودکشی ـ شهادت ـ در عرف و فرهنگ عمومی مردم مذموم و منفور نیست بلکه امری مقدس و حتی واجب است.
دیدگاه تفسیرگرایی (تفهیمی(
در این دیدگاه، باور بر این است که کلّ شرایط موجود در جهان شامل قواعدی جهان شمول است که میتوان رفتار انسانها را تبیین، کنترل و پیشبینی کند. این جامعه شناسان به اثباتگرایان ـ پوزیتیویست ـ معروف شدند. معروفترین فرد از دیدگاه تفسیرگرایی ماکس وبر است؛ به نظر وبر در همهی کنشها از جمله شهادتطلبی، در فرای عمل افراد نیتها و انگیزههایی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. مفهوم مورد نظر وبر «کاریزما» است. کاریزما پاسخی است معنایی که فرد برای معنا بخشیدن به زندگی اجتماعی و فردی خود نشان میدهد و این مسئله تعهد به نوعی رفتار را در پیش خواهد داشت. در اصل، او نقش و اهمیت فرهنگ را در شناخت مفهوم شهادتطلبی بسیار مهم میداند. بربنیاد کاریزما میتوان گفت که؛ ابزارگرایی عقلی و اومانیسم عصر حاضر موجب کمرنگ شدن مفاهیم معنوی شده است.
دیدگاه مبادلهای
این دیدگاه به این مسئله اشاره داردکه رفتارهای انسان از نوع مبادلهای است یعنی چیزی میدهد و چیزی میگیرد. در این مبادله، منفعت فردی که موجب سود شود مورد توجه است. در اینجا مسئله مورد توجه این مطلب است که در این دیدگاه رفتار دیگر خواهان توجیه میشود. یکی از پاسخها این است که دیگر خواهان در پی نوعی رضایت معنوی هستند، هر چند مستلزم خسران مالی باشد. امّا چنین گرایشی موجب خوشحالی و رضایت شخص را فراهم میکند. بربنیاد چنین نظریهای، دیگرخواهی از موارد بسیار نادر در رفتار انسانی است (شاعری، 1381). در این دیدگاه برخی از مفاهیم یادگیری از ریخت روانشناختی و برخی استثناها مورد توجه است و با آن سعی میشود رفتار شهادتطلبی مورد توجیه قرار گیرد. در دیدگاه مبادله، آنچه مورد توجه است رویهی یک داد و ستد است از نوع و شیوه اقتصادی؛ در اصل، این دیدگاه شهادتطلبی را گونهای معامله میداند و بیشتر بر جنبه مادی و کمتر بر جنبهی معنوی تأکید دارد.
نظریهی تضاد
این دیدگاه تحت تأثیر کارل مارکس به وجود آمد. مارکس بر بنیاد نگرشی که به جهان داشت و با عنایت به فلسفهای که بدان قایل بود و برداشت ویژهای که از فلسفه داشت، دگرگونی و تحوّل همه چیز را ناشی از تضاد میان پدیدهها میدانست. او سیاستمداری علاقهمند به جامعهی سوسیالیستی مبتنی بر آرا و افکار خود بود؛ افکاری که در بوتهی فلسفهی ماتریالسم دیالکتیک و دیالکتیک تاریخی حرارت دیده بود. او مفاهیم دگرگونی اجتماعی را با جهتگیری سوسیالیستی مطرح کرد. در دیدگاه مادیگرای مارکس مبارزه با سرمایهداری مبارزهای بیامان است که در آن برای تحقق اتوپیای کمونیستی کشتن و کشته شدن و مرگ نیز جایز است، چرا که آخرین حد مبارزه کشتن و کشته شدن است. در این درگیری مداوم و مستمر میان گروهها و طبقهها که گاهی پنهان و اکثرا آشکار و خشونتآمیز و مرگبار است، سرانجام نظم موجود دچار فروریزی میشود و نظم اجتماعی جدیدی به وجود میآید. از آنجا که در عصر مارکس آلترناتیو مؤثری در برابر نظام سرمایهداری وجود نداشت، بسیاری از مردم مبارز با شور و شعف این دیدگاه را پذیرفتند و سوسیالیستهای نوین و نهضتهای کمونیستی به طور مستقیم از آثار او الهام گرفتند. البته آنچه مفهوم شهادت و فرهنگ وابسته به آن را در این دیدگاه توجیه میکرد مبارزه با ظلم، بیداد، تبعیض، ذلت و خواری با دیدگاهی کاملا مادی بود (سبحانی، 1369). در مجموع، دیدگاه تضاد با یک روش کاملا ماتریالیستی به مفهوم شهادتطلبی نگاه میکند و میکوشد با یک بعد معنوی که به دیدگاه مادی میدهد و آن همانا فداکاری برای همنوع است رفتار شهادتطلبی را توجیه کند.
منابع و مأخذ:
1. ارونسون، روانشناسی اجتماعی، ترجمهی شکرکن، 1373، تهران: انتشارات رشد.
2. اسکینر، ب، فرا سوی آزادی و شأن، ترجمهی سیف، ع، ا. 1374. تهران: انتشارات آزاده.
3. انصاری، (اجمالی بر؛ مردم شناسی جنگ). 1375، (مجموعه مقالات ارایه شده در کنگرهی بزرگداشت سرداران و بیست و سه هزار شهید استان اصفهان)، اصفهان: ناشر لشکر 14 امام حسین(ع) استان اصفهان.
4. بیناس، ج. تاریخ جامع ادیان. ترجمهی حکمت، ع، ا. 1373. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
5. رابرتسون، آ، چ. عیسی اسطوره یا تاریخ. ترجمهی، توفیقی، ح. 1378. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
6. رضی، ه. 1380. زرتشت پیامبر ایران باستان. تهران: انتشارات بهجت.
7. دورکیم، ا. درباره تقسیم کار اجتماعی. ترجمهی، پرهام، ب. 1369. تهران: انتشارات امیرکبیر.
8. ساروخانی، ب. 1370. دایرهالمعارف علوم اجتماعی )جلد اوّل). تهران: انتشارات کیهان.
9. سبحانی، ح. 1369. نگرشی بر تئوری ارزش. تهران: انتشارات امیرکبیر.
10. سبحانی، ج. 1371. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام. تهران: انتشارات معشر.
11. سلیمانی درچه، ب. (نگرشی جامعهشناختی به بسیج و نقش آن در امنیت و توسعهی ملی). 1375، (مجموعه مقالات ارایه شده در کنگرهی بزرگداشت سرداران و بیست و سه هزار شهید استان اصفهان)، اصفهان: ناشر لشکر 14 امام حسین(ع) استان اصفهان.
12. سلیمی، ح. 1368. روانشناسی نظامی. تهران: انتشارات شرکت بینالمللی نشر و تبلیغ بشری.
13. شالیت، ب. روانشناسی رزم و درگیری. ترجمه، ناشر. 1373. تهران: انتشارات صریر.
14. شاعری، م، ح. 1381. جامعهشناسی شهادتطلبی و انگیزههای شهیدان. تهران: انتشارات شاهد.
15. شولتز، د. نظریههای شخصیت. ترجمه، کریمی، ی. جمهری، ف. نقشبندی، س. گودرزی، ب. بحیرایی، ه. نیکخو، م، ر. 1377. تهران: انتشارات ارسباران.
16. عمید زنجانی، ع، ع)بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع). 1368، (مجموعه مقالات ارایه شده در کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع)، تهران: 19ـ17 مرداد ماه 1376
17. فردوسی، ا. شاهنامه فردوسی. متن چهار کتاب اصلی و سه داستان الحاقی. 1369. تهران: انتشارات امیرکبیر.
18. کوزر، ل. زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه، ثلاثی، م. 1380. تهران. انتشارات چهر.
19. گاستون، ب. جامعهشناسی جنگ. ترجمه فرخجسته، ه. 1368. تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
20. مزلو، ا. انگیزش و شخصیت. ترجمهی رضوانی، ا. 1372. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.