در فرهنگ اسلامی به دور از شهرت و معروفیت و پرهیز از سروصدا و هیاهو و اسم و رسم پراکندن بسیار تاکید شده است و گمنامی و ناشناخته بودن هم فضیلت است و هم نعمت. چراکه مؤمن در سایهسار گمنامی و ناشناختگی با آرامش بیشتری میتواند در تربیت نفس خویش بکوشد و از آفات فراوان شهرت در امان بماند.
امیرمؤمنان علی(ع) در تبیین صفات مؤمنان میفرمایند: «المؤمن خَمول» یعنی مؤمن، گمنام است و در جای دیگر گمنامی را نعمتی الهی برمیشمارند: «الخُمول نعمة» و این سخن را چنین مدلّل میفرمایند که: «المرء لنفسه ما لم یعرف؛ فإذا عرف صار لغیره» یعنی انسان تا زمانی که شناختهنشده و گمنام است برای خودش است ولی آنگاه که شناخته شد برای دیگران خواهد شد.
چون کسی که معروف و شناخته شده است دائماً باید در صدد تأمین خواست و نظر دیگرانی باشد که او را میشناسند و از این رهگذر گاه ممکن است در جهت تأمین خواست دیگران گرفتار مخالفت با خواستههای پروردگار شود. زیرا بسیاری از خواهشهای دیگران، خواستههای نفسانی و در تعارض با اوامر الهی است و اگر کسی خود را نساخته باشد و نتواند در برابر چنین خواستههای باطلی مقاومت کند، گرفتار سخط الهی خواهد شد.
اما گمنامان از یک سوی از چنین مهلکهای در امانند و از سوی دیگر از فرصت گمنامی برای تزکیه و تربیت خویش بهرهها میبرند؛ و چه زیباست آنجا که چنین مردانی، این خمول و گمنامی را از نشئهی حیات مادی دنیوی با خود به نشئهی حیات معنوی پس از مرگ نیز میبرند و همچنان که گمنام بودند، گمنام میمانند.
آری، «شهدای گمنام» همان مؤمنانی هستند که ترجیح دادند در خلسهی خمول عارفانهشان باقی بمانند و از شراب طهور گمنامی دو سه پیمانهای بیشتر بنوشند تا ما زمینیان خاکی پای در گِل ماندهی کور و کر آنها را نشناسیم تا ایشان در این گمنامی و شیدایی، بیشتر و بهتر به مداوای امراض روحی ما دنیازدگان شهوتپرست شهرتطلب بپردازند و من و تو را از خواب غرور و نخوت و غفلت بیدار کنند.
«شهید گمنام» حقیقتی است که دو فضیلت را در خود جمع کرده است: «شهادت» و «گمنامی»؛ و هر یک از این دو فضیلت به تنهایی برای برنده شدن در مسابقهی معنویت و رسیدن به درجات عالی قرب الهی کافی است.
پس باید گفت شهید گمنام از سایر شهدا هم بالاتر و بافضیلتتر است و در نتیجه دست او در پیشگاه الهی بازتر است و مشکلگشاتر است؛ چون خدا به او محبت ویژهای دارد اگر او از خدا چیزی بخواهد یا از کسی شفاعت کند، خدا حتماً خواستهاش را اجابت میکند.
مزار شهید گمنام هم، همچون فانوس پرفروغی، راهگمکردگان دریای پرتلاطم این دنیا را به ساحل نجات و هدایت میخواند و نور امید را بر دلهای کشتیشکستگان اقیانوس معنویت میتاباند.
رسول خدا(ص) میفرمایند: «إنّ الله یحبّ الأتقیاء الأخفیاء الذین إذا غابوا لم یفتقدوا و إذا حضروا لم یعرفوا؛ قلوبهم مصابیح الهدی...» یعنی خدای متعال بندگان پرهیزگار پنهان خود را دوست میدارد؛ همانان که در عین ناپیدایی، گم نشدهاند و در عین حضور، ناشناختهاند؛ آنان دلهایشان چراغ هدایت است...
پس چه کوتهبین است آنکه بر مزار شهید گمنام، غصهی گمنامی او را میخورد یا دلش به حال او میسوزد که چرا گمنام شده و مادری یا خواهری یا پدری و برادری ندارد تا بر سر قبر او به یادش بگرید و شیون سر دهد. چنین کسانی نه مرتبهی والای شهادت را میشناسند و نه از فضیلت گمنامی و خمول چیزی میفهمند.
و چه تنگنظرند آنان که برافراشتهشدن این مشعلهای فروزان هدایت و پراکندهشدن شمیم خوش مجاهدهی مخلصانهی گمنامانهی بهترین جوانان این سرزمین در نقطهنقطهی این خاک مقدس را برنمیتابند و تدفین شهدای گمنام در شهرها را پراکندن غم و اندوه و سیاهی و تباهی و ناامیدی میانگارند. اینان نیز بیماردلانی هستند که هنوز «شهید گمنام» را نشناختهاند و ما برای شفای آنان دعا میکنیم.
و چه نفاقآلودند کسانی که بهخاطر اغراض پست سیاسیشان با تدفین شهدای گمنام در دانشگاهها مخالفت میورزند و خود را به ظاهر پیرو راه شهدا و بهدنبال حفظ کرامت و قداست آنان معرفی میکنند. اینان آنقدر خبیثند که دعای پیامبر خدا(ص) هم در حقّشان مستجاب نخواهد شد و ما نیز آنان را نفرین میکنیم تا در دنیا و آخرت به خواری و خذلان گرفتار آیند. (سواء أستغفرت لهم أم لمتستغفر لهم لن یغفر الله لهم)
«شهید گمنام» حقیقتی آسمانی است که برای شناخت او باید آسمانی شوی و به همین دلیل است که در روایات، آنان را «مجهولون فی الأرض و معروفون فی السماء» میخوانند، یعنی گمنام در زمین و نامدار در آسمان؛ و چه زیبا رهبر عزیزمان در شأن آنان فرمودهاند:
آن انسانی که در راه دفاع از ملت، دفاع از کشور، دفاع از عدالت، دفاع از حقیقت، مقابله در مقابل تجاوز و زورگویی و دستاندازی مراکز قدرت جهانی وارد میدان میشود، او برای ارزش میجنگد؛ اگر هیچ کس هم او را نشناسد و گمنام بمیرد و گمنام بماند هم ، در ملکوت آسمانها فرشتگان الهی او را با سر انگشت به هم نشان میدهند. او نمیمیرد؛ «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً» اینها را مرده مپندارید؛ اینها زندگان جاویدند؛ منبع احسانند...