نقش ترویج فرهنگ شهادت در ارتقای شاخص خدمت‌رسانی به مردم

 ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
سال 1382 به پیشنهاد رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای سال «نهضت خدمت‌رسانی به مردم» نامگذاری شد. در تحلیل علل نامگذاری، اگر با روش تحقیق سمانتیک1 به بررسی موضوع بپردازیم و اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و نرخ رضایتمندی مردم از خدمات دولت را در سنوات قبل ارزیابی کنیم، هدف از نامگذاری را جلب مشارکت مردم، عمق بخشیدن خدمات دینی به مردم و پرداخت کامل مطالبات آنها می‌توان نامید. جمهوری اسلامی ایران .....

مقدمه
سال 1382 به پیشنهاد رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای سال «نهضت خدمت‌رسانی به مردم» نامگذاری شد. در تحلیل علل نامگذاری، اگر با روش تحقیق سمانتیک1 به بررسی موضوع بپردازیم و اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و نرخ رضایتمندی مردم از خدمات دولت را در سنوات قبل ارزیابی کنیم، هدف از نامگذاری را جلب مشارکت مردم، عمق بخشیدن خدمات دینی به مردم و پرداخت کامل مطالبات آنها می‌توان نامید. جمهوری اسلامی ایران که بر آرای مردم متکی است و در حقیقت مردم صاحبان اصلی انقلاب‌اند، در استمرار حرکت تکاملی خویش و مبارزه با استکبار جهانی یا باید به بیگانگان متکی باشد ـ که البته این طرز تفکر محکوم به شکست است ـ و یا باید پایه‌های مقبولیت و استحکام خویش را بر حمایت و مشارکت مردمی ثبات بخشد. در نگاه امام خمينی(ره) حکومت و حاکمان خادمان مردم هستند و اگر رابطه‌ی حکومت با مردم رابطه‌ی خادم و مخدوم نباشد آن حکومت محکوم به شکست است و معظم له(ره) نیز بارها خود را خدمتگزار مردم نامید.2
حکومتی که در آن بزرگان به سنت سیدالمرسلین تأسی کنند که فرمود: سیدالقوم خادمهم.1 و مردم نیز که خدمت خالصانه و بی‌منت را از بزرگان خویش ببینند، شیفته‌ی آنها خواهند شد. چنین مردمی در سختیها و مشکلات، جنگ و صلح پشتیبان آنها بوده و بقای حکومت بیمه خواهد شد. و این همان چیزی است که معمار بزرگ انقلاب اسلامی امام راحل(ره) در سخنرانی مورخ 12/1/62 به آن اشاره فرمودند.2

مفهوم شناسی نهضت خدمت‌رسانی:
نهضت در لغت به معنای برخاستن و قصد کردن، حرکت و عزیمت و آهنگ1 آمده است. وقتی که می‌گوییم: نهض للامر نهضا و نهوضا، یعنی؛ برای آن امر به پا خاست، نهض الی عدوه، یعنی با سرعت به سوی دشمن رفت.2
خدمت نیز در معنای مواظبت، پرستاری، بهره، عملی برای دیگران انجام دادن3، و خادم به معنای خدمتگزار و خدمتگر ومستخدم4، و خدمه العسکریه و خدمه العلم به خدمت سربازی و خدمت زیر پرچم اطلاق5 شده است.
در اصطلاح، خدمت هرگونه کار خیر و سود رسانی و کمک کردن مالی و معنوی و فرهنگی به دیگران را شامل می‌شود؛ وقتی که نهضت خدمت‌رسانی می‌گوییم، معنا و مفهومش این است که؛ باید در انجام هرگونه کار خیر و کمک‌رسانی به دیگران شتاب کرد و با رقیبان خویش مسابقه گذاشت6، که فردا دیر است؛ روایت زیبایی از علی(ع) نقل شده است که مفهوم نهضت خدمت‌رسانی را شفاف می‌سازد، روایت این است:
«شبی مالی رانزد حضرتش آوردند، دستور داد آن را تقسیم کنند؛ گفتند: یا امیرالمؤمنین! الآن شب است فردا تقسیم خواهیم کرد، فرمود: آیا باور دارید که فردا زنده‌اید؟ فرمود: تأخیر نکنید، مگر اینکه آن را قسمت نمایید، شمعی آوردند و آن مال را تقسیم کردند.»7
پس باید در کار خیر و خدمت به دیگران شتاب کرد که فرصت از دست رفتنی است؛ شتاب در کسب قدرت و مقام امری زشت و ناپسند تلقی شده است اما در خیرات و باقیات صالحات مورد تأکید و سفارش قرآن کریم است.1

مصادیق خدمت‌رسانی:
خدمت در اصطلاح قرآن و حدیق معنای عام و گسترده‌ای دارد و همه‌ی امور خیریه، کارهای نیک فرهنگی و معنوی و اقتصادی را شامل می‌شود. جالب توجه است که قرآن در سوره‌ی بقره از یهودیانی که در تغییر قبله سر و صدا کرده بودند و گفتند: چرا مسلمانان در نماز از بیت‌المقدس به سوی خانه کعبه تغییر دادند، می‌فرمایند: تفاوت و اختلاف در امر قبله مسئله‌ی تازه‌ای نیست که این همه سر و صدا داشته باشد، در هر زمان قبله با توجه به مصالح آن زمان تعیین می‌گردد2«. سپس اضافه می‌کند که به جای تلف کردن وقت بر سر نزاعهای بی‌حاصل، در نیکیها و خوبیها و خیرات سبقت بگیرند زیرا نجات واقعی انسان، در ایمان به خدا و عمل صالح و خدمت به دیگران است. آنگاه مصادیق نیکی در همین سوره و دیگر آیات به شرح زیر برمی‌شمارد:
ایمان به خدا و روز قیامت، ایمان به ملایکه و کتاب آسمانی و انبیای الهی؛ انفاق مال به نزدیکان و نیازمندان؛ آزادی بردگان، اقامه نماز، ادای زکات، رسیدگی به محرومان و بیماران، وفا به عهد و پیمان، استقامت و پایداری در مقابله با مشکلات.3 احسان به والدین4، تعاون اجتماعی5، قرض‌الحسنه6، باقیات صالحات1، ایثار و گذشت2، اطعام به مسکینان و یتیمان و اسیران3، نجات محرومان از بند ستم4، عفو و گذشت5، سخنان پاک و پاکیزه گفتن6 و برخورد خوب با دیگران7، پوشاندن برهنگان8 و امر به معروف و نهی از منکر9 و...
در روایات نیز مصادیق خدمت‌رسانی بشرح ذیل آمده است:
1. اهتمام به امور مسلمین. (من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس منهم10)
2. برآوردن حاجت شخص مؤمن. (من قضی لاخیه المؤمن حاجه کان کمن عبدالله دهرا11)
اطعام به دیگران. (خیرکم من اطعم الطعام و افشی السلام و صلی والناس نیام12).
ابوالمندکر افسار شتر پیامبر(ص) را گرفت و عرض کرد یا رسول‌الله کدام اعمال برتر است؟ پیامبر(ص) فرمود: بهترین شما کسی است که دیگران را اطعام کند و سلام را روشن ادا نماید و کلام پاکیزه بگوید.13
3. کمک به مظلوم. (اذا رأیت مظلوا فاعنه علی الظالم14).
4. برخورد خوب با برادر مؤمن (تبسم الرجل فی وجه اخیه المؤمن حسنه1).
5. برطرف کردن ناراحتی مؤمن. (من فرج عن مؤمن، فرج الله عن قلبه یوم القیامه2).
6. استقرار عدالت. (من عدل فی‌البلاد نشر الله علیه الرحمه3).
7. اصلاح و سازش میان مردم. (طوبی للمصلحین بین الناس اولئک هم المقربون یوم القیامه4).
8. ادای قرض و رفع گرفتاری مؤمن (احب الاعمال الی الله من اطعم من جوع اودفع عنه مغرما او کشف عنه کربا5).
9. خدمت کردن به خانواده (خدمتک زوجتک صدقه6).
10. کشته شدن در راه خدا (فوق کل ذی بر بر حتی یقتل الرجال فی سبیل‌الله، فلیس فوقه بر7).
11. و خدمت در روایات معنای عام و وسیعی دارد و همه‌ی خوبی‌ها را در برمی‌گیرد. بنابراین، در مفهوم‌شناسی خدمت می‌توانیم جمله‌ی راغب اصفهانی لغت شناس پرآوازه‌ی قرآن کریم را تکرار کنیم؛ که در مصداق معروف فرمود: هر عملی که عقل و دین آن را تأیید کند معروف است.8 پس خدمت را می‌توان عملی دانست که برای آن مبنایی در عقل و دین یافت شود. همین معنا مورد توجه رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی است که کارگزاران نظام باید در انجام آن بپا خیزند و از هم سبقت بگیرند که کوتاهی از آن جرم و بازخواست الهی را به دنبال می‌آورد.
شاخصهای خدمت‌رسانی1:
1. خدمت‌رسانی بر مبنای عدالت:
مهمترین شاخصه‌ی خدمت‌رسانی، خدمت براساس عدالت است؛ برای عدل معانی گوناگونی مانند رعایت حقوق دیگران، رعایت تساوی و رفع هرگونه تبعیض، و… برشمرده‌اند. اما گاه عدل در معنای جامع‌تری به کار می‌رود که شامل معانی یاد شده می‌شود و این معنا در کلام امیرالمؤمنین علی‌(ع) دیده می‌شودکه فرمود: »العدل یضع الامور مواضعها«2: یعنی؛ قرار دادن افراد و اشیا در جایگاه شایسته‌ی خود.
مبنای این سخن آن است که در جهان تکوین و تشریع، هر چیزی جایگاهی شایسته‌ی خود دارد و عدل آن است که این تناسب مراعات شود و هر چیزی در جای مناسب خود قرار گیرد.
در نگاه قرآن یکی از فلسفه‌ی بعثت انبیا برقراری قسط و عدالت است.3 انبیا آمده‌اند تا فطرت عدالت‌خواهی مردم را بیدار سازند و پرده‌ها و موانع ظلمت را از روی آن بردارند، آنگاه که این مهم تحقق یافت مردم، برای استقرار قسط بپا می‌خیزند (لیقوم الناس بالقسط4).
این مفهوم عدالت را می‌توان در عدالت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، عدالت قضایی، بهره‌وری یکسان از امکانات جامعه برای تمامی گروهها، عدالت در قوانین بین‌المللی و عدالت استراتژیک و حق استفاده‌ی برابر برای همه‌ی کشورها از سلاحهای هسته‌ای تسری داد.
رهبران آسمانی تلاش کرده‌اند تا با رویکردی آخرت‌گرایانه دنیای مردم را بر محور عدالت آباد سازند تا جامعه‌ی انسانی با آهنگ عدالت در جاده‌ی کمال حرکت کند. عدالت به اندازه‌ای اهمیت دارد که اگر خدمت‌رسانی بر مدار آن چرخش نیابد شاید ستم به دیگران باشد.
در منطق اسلام عدالت ـ برخلاف اومانیسم که همه چیز به تشخیص و فهم انسان واگذار می‌شود ـ با محوریت حضرت حق ـ جل و جلاله ـ مفهوم و معنا پیدا می‌کند. اگر خدمت بربنیاد عدالت باشد، توانمندی حکومت است (من‏‎ عدل تمکن). فرمان و دستور حاکمان به مرحله‌ی اجرا درمی‌آید (من عدل نفذ حکمه).
ارزشمندی و شخصیت کارگزاران بالا می‌رود (من عدل عظم قدره). و عدل سبب استمرار محبت مردم به دولتمردان می‌شود (العدل یستدیم المحبه). اقتدار و عزت دولت و بقای حکومت و اصلاح جامعه به عدل است و هیچ چیزی چون عدل سبب آبادانی کشور نخواهد شد (ما عمرت البلدان بمثل العدل).
ابن خلدون که او را پدر جامعه‌شناسی لقب داده‌اند، جامعه را چون موجود زنده‌ای می‌داند که متولد می‌شود، رشد می‌کند و تغذیه می‌کند و به دوره‌ی شباب و شکوفایی می‌رسد1، او عدالت را سبب شکوفایی جامعه و ظلم و ستم را مایه‌ی انحطاط حکومت‌ها می‌داند.2
عدل ستون خیمه‌ی انقلاب و اصول دین مکتب تشیع است و حیات جامعه به آن وابسته است (العدل حیاه3) اگر عدل باشد همه چیز است، تبعیض نیست، رانت‌های اقتصادی و سیاسی و... حذف می‌شوند و به قول استاد محمدرضاحکیمی: »بدون عدالت تربیت نیست، و بدون تربیت رشد نیست، و بدون رشد هدایت و معرفت نیست، و بدون معرفت عبادت نیست و بدون عبادت سعادت نیست1.«

2. توجه به منافع عامه نه خاص:
آنچه در خدمت‌رسانی به مردم باید مورد تأمل و مداقه قرار گیرد عنایت به منافع عامه و اکثریت مردم است که خدمت باید در راستای رفاه و حل مشکلات آنها صورت گیرد نه برای دسته و گروهی ویژه، که این گروه می‌تواند اشراف یا حزب و جناح ویژه‌ی سیاسی باشد؛ این نکته‌ی مهم را مولا علی(ع) در منشور حکومتی خویش به مالک اشتر نخعی گوشزد کرده است و فرمود:
»ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق، و اعمها فی‌العدل، و اجمعها لرضی الرعیه فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه، و ان سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه«
(دوست داشتنی‌ترین چیزها در نزد تو؛ در حق میانه‌ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گسترده‌ترین باشد که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خاص ـ نزدیکان ـ را از بین می‌برد، اما خشم خاص را خشنودی همگان بی‌اثر می‌کند.2)
توجه به منافع عامه به معنای زیر پا گذاشتن حقوق طبقه‌ی خاص اجتماعی نیست؛ همان‌گونه که امروزه در برخی از حکومتهای دموکراسی دنیا، هنگامی که اکثریت با رأی عمومی قدرت را به دست می‌گیرند، حقوق اقلیت مخالف را پایمال می‌سازند؛ توجه به منافع عامه، به معنای این است که؛ در اصلاحات و خدمات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی باید نفع اکثریت مدنظر باشد نه اینکه خدمات را به خاطر رفاه اقلیت و تفریح طبقه‌ی اشراف، انجام داد گرچه حقوق آنها به عنوان یک انسان و شهروند بی‌گمان باید محترم باشد.
چه زیبا مولا علی(ع) در نفی تفکر نژادپرستی (Racism) در برخورد با مردم به مالک اشتر دستور داده است، آنجا که فرمود:
»مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته‌اند؛ دسته‌ای برادر دینی تو و گروهی دیگر در آفرینش با تو شریک‌اند«1
2. خدمت‌رسانی خالصانه و بدون منت:
آنچه در خدمت به مردم از دیدگاه قرآن و حدیث حایز اهمیت است خدمت خالصانه و بدون منت است، زیرا خدمت غیرخالصانه و به همراه منت خسارات ذیل را در پی دارد:
اولا؛ مردم انسانهای ناخالص و ریاکار را شناسایی می‌کنند و به خدمات آنان که برای کسب شهرت و مقام و جمع آرا و… انجام می‌گیرد ارزشی نمی‌نهند. اگرچه ممکن است چند صباحی شخص مراعی از علم مردم مخفی باشد اما هرگز از علم خداوند دور نبوده و خداوند علم خالصانه‌ی افراد را می‌پذیرد2 و برای آن اجری قایل است. در قرآن کریم می‌خوانیم که؛ انسانها هنگامی که دوران خام جوانی را پشت سر می‌گذارند و به سن پختگی که عارفان آن را سن چهل سالگی می‌دانند می‌رسند، یکی از خواسته‌های آنها در دعا از خداوند یکتا عمل خالصانه است.3 ثالثا؛ از آیه‌ی »لاتبطلوا صدقاتکم بالمن ولاذی4: استفاده می‌شود که خدمت‌رسانی به مردم اگر همراه با منت و آزار رساندن باشد بی‌گمان باطل و بی‌ارزش است.

4. توجه به حاکمیت قانون درخدمتگزاری:
قانون مبنای نظم اجتماعی و منشور تعیین حقوق و تکالیف دولت و شهروندان وشاخص خدمت حکومت به مردم و مردم به یکدیگر است. قانون حد و مرز خدمات نهادهای گوناگون اجتماعی و گوشزد و تذکر وظایف مردم به یکدیگر را بیان می‌کند. جامعه برای ادامه‌ی حیات و انسجام و انتظام به قانون، همان اندازه نیازمند است که ما برای زندگی به آب و هوا نیازمندیم. از آیه‌ی اول سوره حجرات1 چنین استنباط می‌شود که هرگونه خدمت مؤمنان باید ضابطه‌مند بوده و برپایه‌ی قانون خدا و پیامبرش صورت گیرد.
اولیای الهی در طول تاریخ همواره تلاش می‌کرده‌اند تا خدمت خویش را بر مدار قوانین الهی به چرخش درآورند، چرا که خروج از این مدار، چه بسا ظلم نابخشودنی به دیگران را به همراه می‌آورد.

ابن ابی‌الحدید معتزلی می‌نویسد:
»علی(ع) در نوزدهم ذیحجه‌ی سال 35 هجری در دومین خطبه‌ی خویش، سیاست تساوی در تقسیم بیت‌المال را اعلام کرد2«. این سیاست برای افرادی چون طلحه و زبیر که در زمان عثمان ثروتهای بسیاری به چنگ آورده بودند غیر قابل تحمل بود. در سومین روز خلافت، آن حضرت به ابی رافع، کاتب و خزانه‌دار خویش فرمودند: که تقسیم را شروع کند؛ او هم از مهاجرین شروع کرد و به هر نفر سه دینار داد؛ سپس به انصار هم مانند آنها، و بعد به هر یک اعم از سرخ و سیاه سه دینار پرداخت کرد.1 »سهل‌بن حنیف2« گفت: یا امیرالمؤمنین! این شخص دیروز غلام من بوده است که آزادش کرده‌ام. حضرت فرمود: به همان اندازه که به تو از بیت‌المال می‌پردازم به او نیز پرداخت می‌کنم؛ لذا به هر کس سه دینار پرداخت کرد و هیچ کس را بر دیگری ترجیح نداد؛ توطئه برعلیه امام هم از اینجا شکل گرفت که آنان فهمیدندکه ایشان دست به توقیف اموالی می‌زند که در زمان عثمان (به ناحق) انباشته‌اند3، و البته مشکلاتی چون، غوغا سالاری، جنگ بر علیه امام را همراه داشته است؛ اما علی(ع)کسی نبود که به خاطر منافع شخصی، از اجرای قانون خدا عقب‌نشینی کند.
داستان برخورد امام علی(ع) با عقیل4 برادر امیرالمؤمنین و ام هانی خواهر5 او معروف است که حضرت در خدمت‌رسانی به دیگران، هرگز از محور قانون خارج نگشت و همواره دیگران را با خویشان یکسان می‌دیده است.
نجاشی یکی از یاران امام علی(ع) بود که گاهی با شعر او را تعریف و تمجید می‌کرد؛ متأسفانه شیطان بر او غلبه کرد و مرتکب شرب خمر شد و امام(ع) نیز حد الهی را علی‌رغم مخالفت خویشان وی، بر او جاری ساخت. پیامبر(ص) نیز حد سارق را بر زنی که مرتکب سرقت شد بدون توجه به میانجی‌گریها، اجرا کرد.1 این دو نمونه، نشانه‌ی آن است که بزرگان ما امنیت جامعه را با قاطعیت و اعمال قدرت و بر مبنای شریعت و قانون الهی برقرار می‌کردند.

5. توجه به شایسته‌سالاری در خدمتگزاری:
یکی از سیاستهای کلی نظام در جهت تأمین خدمتگزاری به مردم، انتخاب مدیران شایسته است، چرا که اگر این شاخص مهم عملی نشود و مدیران براساس روابط و بدون توجه به ضوابط، انتخاب شوند خدمات شایسته تحقق نخواهد یافت.
بربنیاد بینش قرآن و نهج‌البلاغه، حکومت امانت است و باید امانت به اهل و صاحبان اصلی، سپرده شود. ام العارفین امیرالمؤمنین(ع) به »اشعث بن قیس« فرماندار آذربایجان می‌گوید: حکومت برای تو نان و نام نیست بلکه امانتی در گردن توست.2 در فرهنگ قرآن نیز بایسته است امانت به اهلش سپرده شود، چرا که خدا فرمود:
»ان الله یأمرکم ان تؤدی الامانات الی اهلها3«؛ یکی از مصادیق امانت حکومت و ولایت است که باید به دست انسانهای لایق و شایسته‌ سپرده شود4«.
انتخاب مدیران لایق و شایسته در نامه‌ی علی(ع)به مالک اشتر،5 و هم در سیره‌ی عملی آن بزرگوار دیده می‌شود. مورخین نوشته‌اند که: »آن بزرگوار در ابتدای حکومت، چند تن از عاملان عثمان را که در زمان او، به غارت بیت‌المال پرداخته بودند از حکومت عزل کرد و به جای آنها، انسانهای شایسته‌ای قرار داد. »عبدالله بن عامر حضرمی« خلیفه‌ی بنی‌امیه را از استانداری مکه عزل کردد و »ابوقتاده حارث بن ربعی انصاری« را به جای او مأمور کردد. »یعلی بن امیه« را از حکومت یمن عزل کرد و »عبیدالله بن عباس« را به جای او منصوب کرد؛ »عبدالله بن سعدبن ابی سرح« برادر ناتنی عثمان را از حکومت مصر معزول کرد و »قیس بن سعدبن عباده انصاری« را به جای او منصوب کرد. »عبدالله بن قیس عامری« را از حکومت نیشابور عزل کرد و به جای او »خلیدبن کاس« را مأمور کرد. از جمله نامه‌ای به معاویه نوشت و او را از حکومت شام فراخواند1.«
انتخاب مدیران لایق و شایسته در تحقق خدمت‌رسانی برتر، هم وظیفه‌ی مردم است و هم تکلیف کارگزاران ارشد. مردم وظیفه دارند در تمامی انتخابات شرکت کنند و با آرای خویش مسئولیت را که یک امانت الهی است به افراد شایسته و لایق بسپارند. مدیران ارشد نیز مکلف‌اند در گزینش معاونان و افراد زیر مجموعه، منشور حکومتی امام علی(ع) به مالک اشتر را در انتخاب کارگزاران و قضات به کار بندند تا عملا آیه‌ی »ان الله یأمرکم ان تودو الامانات الی اهلها« تحقق یابد.

6. گزینش احسن در خدمتگزاری:
بربنیاد عقل و دین آنچه در خدمتگزاری ملاک عمل خواهد بود تعیین اولویت و گزینش احسن است. خدمتگزار صادق نخست می‌اندیشد و در میان انبوه خیرات، با توجه به شرایط زمان و مکان، مهمتر را برمی‌گزینند. در جامعه‌ای که سیل فقر و بیکاری و منکرات همچون رودخانه‌ای خروشان در حال حرکت است، انداختن چند تکه سنگ در برابر حرکت آب کارساز نیست و دردی را دوا نخواهد کرد،1 بلکه آنچه مهم است طرحی اصولی و بنیادی در مبارزه با این سیل خانمان‌برانداز است که باید از میان راهکارهای مبارزه، با توجه به شرایط زمان و مکان، بهترین را برگزید.
در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که هزاران دشواری و کاستی‌ بر آن سایه افکنده است، از سویی بیکاری و فقر در آن موج می‌زند، از طرف دیگر با تهدید دشمن غدار و تهاجم فرهنگی رو به روست. مواد مخدر از مرزها، به وفور به داخل سرازیر می‌شود؛ شبکه‌های مختلف تبلیغاتی خارجی، وجود ماهواره‌ها و پخش فیلم‌های آنچنانی در مبارزه با انقلاب اسلامی هر روز شدت می‌یابد؛ اینجا پرسش این است: براستی در این شرایط حساس چاره‌ی کار چیست؟ بهترین کار خیر کدام است؟
بی‌گمان انسان خردمند از میان انبوه خدمات، آن یکی را برمی‌گزیند که در ضربه‌زدن به دشمن مؤثرتر، و نفعش برای مردم بیشتر باشد؛ و البته تشخیص موضوع نیز چندان کار ساده‌ای نیست و به آرا و افکار خبرگان و اهل فن نیازمند است. گزینش احسن را می‌توانیم از یاران حسین‌بن علی(ع) بیاموزیم آنگاه که بر سر دوراهی دین و دنیا قرار گرفتند؛ یک طرف ایثار و فداکاری و بذل جان و مال، و در سوی دیگر، گرایش به رفاه و آسایش، عیش و نوش و زندگی ذلت‌بار بود، اما آن طایران وادی ملکوت، با پیروی از ولی امر زمان خویش، به گزینش احسن دست یازیدند، نخست خاکریز بلند غرور و منیت را فتح کردند، آنگاه با صلابت و اقتدار برخصم برون تاختند و سرانجام بر قله‌ی رفیع شهادت و عزت مأوا گزیدند.
7. رضایتمندی عامه:
یکی از شاخص‌ترین مقبولیت خدمت‌رسانی، رضایتمندی عموم مردم جامعه خواهد بود زیرا مردم بربنیاد فطرت خدایی، گرایش به خوبیها و فضایل را در درون دارند و از بدیها و رزایل اخلاقی گریزانند؛ آنان ظلم را می‌شناسند و از ستمگران بیزارند، خوبیها را می‌دانند و خوبان را می‌ستایند. وجدان عمومی جامعه هرگز بدیها را نمی‌پسندد و ستایشگر بدان نخواهد بود. اگرچه ممکن است در یک مقطعی از تاریخ، حقیقت به دست قلم به مزدان واژگون شود، اما سرانجام قضاوت تاریخ چهره‌ی حق را آشکار خواهد ساخت. این شاخص را آن جاودانه مرد به مالک اشتر نخعی تذکر داده است:
»ای مالک، بدان، تو را به سرزمینی فرستادم که پیش از تو، دولتهای عادل و ظالم بر آن حکم راندند، و مردم در کارهای تو چنان می‌نگرند که تو در کارهای حاکمان قبلی می‌نگری، و درباره‌ی تو آن می‌گویند که تو نسبت به زمامداران گذشته می‌گویی، و همانا انسانهای صالح و نیکوکار را می‌توان برآنچه خدا بر زبان بندگانش جاری ساخت شناخت1«. آری؛ کارهای خوب بر زبان بندگان خدا جریان می‌یابد و آنان خوبیها و خوبان را می‌شناسند و بدان و ظالمان را تشخیص می‌دهند و خدمات سره را از ناسره متمایز می‌سازند.

فرهنگ شهادت

با پژوهش در آموزه‌های قرآنی و روایی، و مطالعه‌ی سیره‌ی عملی معصومان ـ علیهم‌السلام ـ بویژه سرور شهیدان حسین‌بن علی(ع) و شهیدان گران قدر جنگ تحمیلی، در خصوص فرهنگ شهادت نکاتی ارزشمند به دست می‌آید که بشرح ذیل، به توضیح آنها می‌پردازیم:

1. فرهنگ عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی:
با دقت در آیه‌ی: »و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل‌الله والمستضعفین من الرجال و النسآء والولدان الذین یقولون ربنآ اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها...1« نتیجه می‌شود که؛ شهیدان انسانهای عدالت‌خواه و ظلم‌ستیزی هستند که برای نجات محرومان و نابودی ستم، از جان مایه گذاشته‌اند تا عدالت‌خواهی را در بوم2 تاریخ به عنوان یک فرهنگ به تصویر کشند. آنان مؤمنان پاکباخته‌ای بودند که در این مسیر، پرکار و جدی بوده به گونه‌ای که گفته‌اند: نخستین شهید محراب علی‌ابن ابی‌طالب(ع)، به خاطر جدیت در اجرای عدالت در محراب عبادت به شهادت رسید. اگر فلسفه‌ی اجتماعی بعثت انبیا را در قرآن بررسی کنیم و تاریخ زرین نبوتها و مقابله‌ی مصلحان با مفسدان و امامان معصوم را با زورمندان و نهضت‌های شیعی را برعلیه بنی‌امیه و بنی‌عباس تورق کنیم، فصل مشترک همه‌ی این جنبشها و خیزشها، عدالت‌خواهی و مبارزه با ظلم و نجات محرومان است؛ که این آرمان خود بزرگترین خدمت‌رسانی به مردم است. فرهنگ حق‌مداری و حق‌طلبی که زیر مجموعه‌ی عدالت‌خواهی است، آرزوی دیرینه‌ی همه‌ی مصلحان و خادمان انسانیت است. حسین بن علی(ع) در برابر سپاه حربن یزید ریاحی در »ذی حسم« خطبه‌ای خواند که در آن انگیزه‌ی نهضت خویش را حق‌مداری و حق‌طلبی بیان کرد؛ آنگاه که چنین فرمود: «الا نزون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه1». و نیز آن حضرت(ع) در نامه‌ای به شیعیان خود در بصره، قیام خود را، حق محورانه و حق‌طلبانه اعلام می‌کند و در آغاز نامه می‌نویسد: »فانی ادعوکم الی احیاء معالم الحق و اماته البدع2« (همانا من شما را برای زنده کردن نشانه‌های حق و از بین بردن بدعتها، فرا می‌خوانم).
اینها همه آموزه‌های فرهنگ شهادت است تا خادمان مکتب حسینی، پیوسته بر راه حق گام نهند و به دفاع از حق برخیزند،حقوق خود و دیگر افراد را بشناسند و بر محوریت عدالت و حق، خادم دیگران باشند و حق‌طلبی را در زندگی حاکم کنند.

2. فرهنگ ایثار و از خودگذشتگی:
رسیدن به قله‌ی بلند انسانیت، کاری دشوار و توان‌فرساست و صعودکنندگان ماهر و از خودگذشته‌ای می‌طلبد که پله‌های انانیت و خودخواهی را با گامهای استوار خویش درنوردند و معراج وصل را در آغوش کشند.
این فرهنگ را مؤمنان انصار و یا مجاهدان زخمی احد، که بعدها شربت شهادت نوشیدند برای ما تابلو ساخته‌اند که: »و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه1« مؤمنان انصار ثروت خویش را میان مهاجرین قسمت کرده‌اند و مجاهدان، آنچه را که خود نیاز داشتند به دیگران بخشیده‌اند.2
»و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا3«.
انسان تا از خود نگذرد و ارزشهای دینی و یا دیگران را بر خود مقدم ندارد به مقام قرب الهی نخواهد رسید.
حسین بن علی(ع)، برای اجرای فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و احیای سیره‌ی رسول خدا و پدر بزرگوارش علی بن ابی‌طالب(ع) به پا خاست، راهی سخت و دشوار، عبور از انانیت و خودخواهی، رها ساختن مال و دنیا، ایثار و گذشت. لذا، هنگامی که از مکه به جانب عراق حرکت کرد در میان یاران و خاندان خویش خطبه خواند و این کلام را برای خادمان مجاهد که طریق جهان را برمی‌گزینند تابلو ساخت و فرمود:
»یا ایها الناس فمن کان منکم یصبر علی حدالسیف و طعن الاسنه فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا4«.
ای مردم! هر کدام از شما که می‌تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه‌ها صبر کند با ما قیام کند و گرنه از میان بیرون رود و خود را نجات دهد.
لهذا، یاران حسین(ع)، فرزندان عقیل، فرزندان مسلم، نافع، زهیربن قین،مسلم بن عوسجه5 و... گذشت از جان ـ که بالاترین مصداق خدمت‌رسانی به مردم است ـ را انتخاب کردند و این دعوت فراگیر و عمومی را فرهنگ ساختند که؛ هرکس بخواهد با کاروان شهیدان همسفر شود و در خدمت به همنوعان تا قله‌ی بلند انسانیت صعود کند باید در این راه از جان و مال بگذرد.

2. فرهنگ مقاومت و پایداری:
انجام تکلیف صحیح و رسیدن به قله‌ی رفیع توحید و مبارزه با شرک هرگز کار ساده‌ای نبوده و نیست و آدمی در این مسیر با دشمن خطرناک درون و برون، روبه‌رو است و پیروزی و ظفر بر این دشمن، مقاومت و پایداری می‌طلبد، و این همان چیزی است که خدا به رسول و اصحابش فرمان داده است که: »فاستقم کما امرت و من تاب معک1« قرآن مجید عالیترین نتیجه‌ی صبر و پایداری را نزول ملایکه و بشارت به جنت الهی می‌داند و می‌گوید: آنان که گفتند: پروردگار ما الله است و بر این سخن پایدار ماندند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی ـ از آینده ـ و اندوهی ـ از گذشته ـ نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که ـ انبیا ـ وعده داده‌اند بشارت باد2«.
صبر و پایداری در برابر دشمن درون و برون، صبر در اطاعت خدا، صبر در برابر گناه، مقاومت در برابر ضربه‌ی نیزه‌ها و شمشیرها، تحمل تیرها و ترکش خمپاره‌ها، تحمل کاستیها و رنجها، پایداری در برابر زخم زبان فریب خورده‌ها و... کوهها و فولادها را متلاشی می‌سازد، اما مؤمنان محکمتر از کوه، آن را در مسیر خدا تحمل می‌کنند و فرهنگ مقاومت و پایداری را در بوم زرین تاریخ برای خادمان خداجو نقش می‌کنند که «الصبر مفتاح الفرج» (صبر کلید پیروزی است.)
فرهنگ صبر و پایداری بود که نهضت حسینی، تار و پود حکومت بنی‌امیه را در هم شکست و مستضعفان را در طول تاریخ علیه مستکبران بسیج کرد، و ملت ایران را در جنگ تحمیلی سرافراز ساخت. و شوق و انگیزه خدمتگزاران مخلص را با الهام از آیه‌ی: »ان الله مع‌الصابرین«1 دوچندان کرد.

4. فرهنگ شجاعت و دلیری:
زور و تهدید یکی از اهرمهای فشار استکبار برعلیه جبهه‌ی استضعاف در طول تاریخ بوده است. مستکبران هر جا با شجاعت و دلیری مستضعفان روبه‌رو شده‌اند عقب‌نشینی کرده‌اند؛ شجاعت و دلیری فرهنگ سرخ دلیرمردانی است که در طول تاریخ در برابر ستمگران قد علم کرده‌اند. جلوه‌ی شجاعت و دلیری به دو صورت می‌تواند ظاهر شود؛ گاهی انسان با اعوان و انصار و امکانات نظامی و مالی و فرهنگی، در برابر کفر مقاومت می‌کند که اگر این امکانات را از دست بدهد عقب‌نشینی می‌کند، اما زمانی که از کمترین امکانات و نیروی انسانی برخوردار است، مصمم و قاطع در مقابل خشن‌ترین قدرتها، شجاعانه پایداری می‌کند که؛ حسین بن علی(ع) و امام خمینی(س) مثل اعلای آن بودند. در تاریخ می‌خوانیم: آنگاه که سپاه حر راه را بر امام(ع) بست و او را تهدید به مرگ کرد، امام فرمود: افبالموت تخوفنی2: آیا مرا از مرگ می‌ترسانی، شأن من کسی نیست که از مرگ بترسد.
»... تیرت به خطا رفت و گمانت واهی و تباه شد و همت من عالیتر از آن است که از ترس مرگ بایستم و ظلم را به دوش کشم.«3 این فرهنگ همه‌ی مجاهدان است که از امام شهیدان آموختند:
موت فی عز خیر من حیاه فی ذل: (مرگ با عزت بهتر از زندگی ننگین است).

الموت اولی من رکوب النار ـ والعار خیر من دخول النار.1
بی‌گمان، شجاعت و پایمردی در برابر دشمن خشن، معلول ایمان به خدا و خشیت از اوست، آنجا که خداوند فرمود: »الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله«2 آنان که مغلوب قدرتها می‌شوند و زمزمه‌ی مذاکره و سازش با امریکا را سر می‌دهند بهره‌ی کافی از ایمان نبرده‌اند؛ چه زیبا آن پیر بصیرمان، خمینی کبیر(س)، شجاعت و دلیری را با حکمت و عقل در آمیخته و فرمود: »آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند« و »ما امریکا را زیر پا می‌گذاریم«.

5. آگاهی و دشمن‌شناسی:
بهره‌گیری از جهل و نادانی توده‌ها و تلاش در غافل گذاشتن آنها از اوضاع فـرهنگی و شرایط سیاسی جهان، یکی از راههای تسلط جبهه‌ی استکبار برعلیه جبهه‌ی استضعاف است. مادامی که مستضعفان آگاه هستند و دشمنان درون و برون را می‌شناسند، راههای نفوذ مستکبران را بسته و حوادث و مشکلات بر آنها هجوم نمی‌آورد. در این باره می‌توان به حدیث بلندی از امام صادق(ع) اشاره کرد که فرمود: العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس3: (کسی که نسبت به زمان خویش آگاهی دارد، شبهه‌ها بر او هجوم نمی‌آورد.)
بی‌گمان یکی از عناصر مبارزه با دشمن، آگاهی و زمان‌شناسی است؛ زیرا شناسایی دشمن به داشتن اطلاعات و آگاهی و شناخت حق از باطل ممکن است. همین آگاهی و بصیرت عنصر اجتناب‌ناپذیر فرهنگ شهادت است. مولی‌الموحدین به این حقیقت در نهج‌البلاغه اشاره کرده و فرموده: پرچم مبارزه با باطل را صاحبان علم و درایت، افراد بینا و صبور و آگاه به مواضع دشمن بر دوش حمل می‌کنند.1
دشمن‌شناسی و آگاهی از مواضع آنان، خواب غفلت را از چشمان مجاهدان راه خدا می‌رباید و زنگ بیدار باش را پیوسته بر گوش آنها می‌نوازد، زیرا که به گفته‌ی قرآن: آنان پیوسته با شما می‌جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.2
»و لن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم«3
هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی.امام خمینی(س) چه زیبا دشمنان ملت ایران را شناسایی کرده و یکی از راههای تشخیص صحیح نبودن خدمات ما را، تعریف و تمجید دشمن می‌داند و چه زیبا آن خلف صالح، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: اگر دشمن از شما تعریف کرد بدانید توپ را در دروازه‌ی خودی وارد کرده‌اید.

6. خلوص و پارسایی:
یکی از ویژگیهای فرهنگ شهادت، خلوص و پارسایی است. خلوص و پارسایی مقدمه‌ی گریز از دنیا و زخارف آن است، زیرا دنیا دوستی، چشم و گوش انسان را می‌بندد و به خود مشغول می‌کند و از مبارزه و تلاش و خدمت به خلق باز می‌دارد.
گذر از دنیا و رویکردی آخرت گرایانه داشتن، شرط نخست مبارزه‌ در راه خداست. آنان که در طول تاریخ، در این راه جان باختند، نخست در جبهه داخلی مبارزه با نفس و خداخواهی ظفرمند شدند و آنگاه به خصم برون تاختند.
اصل خلوص و پارسایی جزء جدایی‌ناپذیر فرهنگ شهادت است، زیرا تا وارستگی و پارسایی به دنیا حاصل نشود، تلاش فی سبیل‌الله و مبارزه با دشمن هرگز تحقق نخواهد یافت.

7. اقتدار و عزت طلبی:
اقتدار به معنای قدرتمندی و عزت در معنای عظمت و بزرگواری1 و در مقابل ذلت به کار رفته است. راغب اصفهانی، واژه شناس پرآوازه‌ی قرآن کریم می‌گوید: عزت از ریشه‌ی »ارض عزاز« به معنای زمین سخت و نفوذناپذیر آمده است، و عزت یک حالت نفسانی است که انسان را از مغلوب شدن بازمی‌دارد.2 اسلام دین عزت و افتخار این آیین، است. بردگی و ذلت را نمی‌پذیرد. شهیدان انقلاب اسلامی با پیروی از سالار شهیدان که فرمود: هیهات منا الذله، مرگ سرخ را برگزیدند. این بزرگان بزرگوار عزت و افتخار را برای آیندگان تابلو ساختند؛ آنان قرآنی را پیروی کردند که فرمود: »لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا«3 فقهای اسلام از آیه‌ی فوق قانون »نفی سبیل« را استخراج کرده‌اند؛ که به موجب آن، هرگونه ارتباط نظامی، سیاسی و فرهنگی را که موجب چیره‌گی کافران بر مؤمنان شود ممنوع دانسته‌اند.4
امام خمینی(س) در همین ارتباط فرمود:
»اگر در روابط سیاسی بین دولتها‌ی اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، اگرچه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت و دول اسلامی را وادار کنند به قطع این‌گونه روابط.«1
معظم‌له(س) در باب مجوزات تیمم در تحریر الوسیله یکی از موارد تیمم را این گفته است که شخصی با منت آب را برای وضو در اختیار دیگری قرار می‌دهد.2 و چون منت گذاشتن با عزت و افتخار مؤمن منافات دارد نباید پذیرفت و به جای وضو باید تیمم کرد و اگر بدون منت باشد باید قبول کرد.3 حفظ عزت فردی و عزت سازمانی و عزت ملی مسلمانان که از مصادیق خدمت‌رسانی به مردم است از جلوه‌های مهم فرهنگ عاشورایی است.

8. حراست از ارزشهای اسلامی:
دفاع همه جانبه از اسلام و حراست و پاسداری از ارزشهای آن، آرزوی نهایی همه‌ی مجاهدان راه حق و مبارزان جبهه‌ی توحید است.
حسین بن علی(ع) که پیشوای همه‌ی شهیدان و مجاهدان در راه خداست، بارها در دفاع از ارزشهای اسلامی سخن گفتند و هدف از قیام خویش را دفاع از ارزشها بیان کردند. ارزشهایی چون؛ اصلاحات، امر به معروف و نهی از منکر، حق محوری و مبارزه با باطل، حرکت بر مبنای سیره‌ی رسول خدا(ص) و پدرش علی(ع) و... در سخنان آن بزرگوار دیده می‌شود.
از آن زمان که بنی‌امیه قدرت را به دست گرفتند، با تبلیغات دروغین و به وجود آوردن تفرقه مرجئه و ترویج عقاید جبری، مردم را استحاله فکری کردند. آنان گفتند که عمل هر چه باشد در ایمان انسان تأثیر ندارد. کسی که قلبا مؤمن است هر قدر به زبان اظهار کفر کند و یا بت بپرستد یا آنکه در کشور اسلامی به طریقه‌ی یهود و نصاری رفتار کند و در این حال بمیرد نزدخدا دارای ایمان کامل است و اهل بهشت است و از بندگان خدا محسوب می‌شود.1
مجتهد چه مصیب باشد و چه مخطی، در هر صورت به تشخیص خود عمل می‌کند و دیگران را حق اعتراضی نیست. دردناکتر این است که؛ در جریان قتل مالک بن نویره صحابی لایق پیامبر(ص) و تجاوز به همسرش در همان روز، وقتی مردم به خلیفه اعتراض کردند که؛ خالد بن ولید نماینده‌ی شما بود که مرتکب چنین گناه بزرگی شده است، خلیفه گفت: »او اشتباه کرده و کسی که اجتهاد کند اگر چه خطا هم باشد عیبی ندارد.«2 آری؛ ارزشها دگرگون شد، حق ـ باطل و باطل ـ حق جلوه کرد. دین در دست اشرار اسیر شد و آنان طبق هوای نفس خویش با دین عمل می‌کردند و دنیا را می‌طلبیدند.3 آنان حکومت خویش را خواست خدا و قضای الهی می‌دانستند. در چنین شرایطی که ارزشهای اسلامی دگرگون می‌شد، امام با حرکت عاشورایی، تفکر اموی را خنثی کرد، لذا در نخستین برخورد با سپاه حر، در جهت روشنگری مردم فرمود:
»ای مردم، رسول خدا فرمود: کسی که سلطان جائری را ببیند که حرام الهی را حلال کرده و عهد الهی را نقض نموده وخلاف سنت خدا نموده است و در میان بندگان خدا به ظلم و جور عمل می‌کند، با قول و فعل خود به تغییر آن نپردازد سزاوار است به همان‌جا درآید که آن سلطان ظالم وارد می‌شود.«1 امام(ع) در برخورد با سپاه بنی‌امیه، آشکارساخت که اگر مسلمان‌اند و از اسلام و سنت پیامبر(ص) دم می‌زنند پیامبر(ص) بر آنان چنین تکلیف کرد که در مقابل ظلم بایستند و حکومت باطل را تغییر دهند.2
امام(س) می‌خواست مسلمین راه پیامبر(ص) را در پیش گیرند، نه با رحلت پیامبر(ص) به دوران جاهلیت برگردند و واقعه‌ی جنگ احد تکرار شود که: »و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افائن مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم.«3
لذا آن حضرت(س) حرکت بر مبنای سیره‌ی پیامبر(ص) و پدرش علی(ع) را برای همه‌ی مجاهدان و شهیدان راه خدا فرهنگ ساخت. ایشان در بخشی از وصیت به برادرش محمد حنیفه نوشت:... »و می‌خواهم امت را به سیره‌ی جدم محمد(ص) و پدرم علی بن ابی‌طالب برگردانم.«4
استکبار جهانی در عصر حاضر، که جنگ تحمیلی را تجربه کرده است و از رویارویی مستقیم با مجاهدان مسلمان ناتوان است، تلاش دارد از راه دگرگونی ارزشها و استحاله‌ی فرهنگی مسئولان، عوامل خویش را در داخل به منصه‌ی قدرت برساند و در نهایت ارکان انقلاب را متزلزل سازد.5
دفاع از ارزشها، بینش و بصیرت ژرف می‌طلبد. چنین کرداری عزم و تلاش پیگیر و جهادی مستمر، می‌خواهد. چرا که این پاسداری، از ژرفای فرهنگ شهادت برمی‌خیزد. اگرچه عوامل دیگری چون؛ معنویت گرایی، ولایت مداری، اتحاد و وفاق و… می‌تواند در فرهنگ شهادت مورد بحث و تحلیل قرار گیرد؛ لکن جهت اختصار به همین مقدار بسنده می‌کنیم و مقاله را به پایان می‌بریم.
نتایج کاربردی:
از آنچه در خصوص ترویج فرهنگ شهادت در ارتقای نهضت خدمت‌رسانی گذشت، نتایج زیر حاصل می‌شود:
1. فرهنگ شهادت و نهضت خدمت‌رسانی، باهم ارتباط متقابل دارد و تبلیغ هر یک سبب ارتقای دیگری است. اما چون نقطه‌ی اوج فرهنگ شهادت، ایثار و گذشت از جان و مال و همه‌ چیز است، ترویج آن می‌تواند خدمت‌رسانی را تقدس ببخشد. از این رو، خادمان برای رسیدن به این نقطه، خدمات را سرعت می‌دهند و از این رهگذر عمران و آبادی و اصلاحات در جامعه شتاب می‌گیرد. بدین سان هم اعتماد مردم به کارگزاران افزون می‌یابد که این کار مشارکت مردمی و حمایت آنها را به دنبال خواهد دارد و همچنین سبب بقای حکومت می‌شود.
2. بایسته است مسئولان فرهنگی در راهکارهای انتقال فرهنگ شهادت به نسل جدید ـ که خود از خدمات مهم است ـ چاره‌ای بیندیشند و طرحهای نوینی ارایه دهند، زیرا آشنایی و باور به این فرهنگ ما را در برابر یورشهای نظامی و فرهنگی و… بیمه خواهد کرد.
3. شاخصه‌ی مهم فرهنگ شهادت، عدالت‌خواهی و ظلم ستیزی است. این شاخص باید در تمامی خدمات به مسلمانان و غیرمسلمانان، محور و مبنا قرار گیرد؛ زیرا اگر عدالت باشد همه چیز است و اگر عدالت رخت بربندد، خدمت صحیح تحقق نخواهد یافت.
4. خدمت‌رسانی برمبنای عدالت هزینه‌های سنگینی می‌طلبد. از این رو، خادمان دلسوز باید از غوغا سالاری و جوسازی نهراسند و ترسی به دل راه ندهند و عقب‌نشینی نکنند، بلکه استوار و محکم تا مرز شهادت به پیش روند؛ آنان باید حسین بن علی(ع) و علی بن ابی‌طالب(ع) را الگوی خویش قرار دهند که شهادت این بزرگواران نتیجه‌ی عدالت خواهی و جدیت آن در اجرای عدالت بود.
5. آنچه پیش نیاز و مقدمه‌ی شهادت‌خواهی و خدمت‌رسانی است، فرهنگ سازی است. زیرا فرهنگ و اعتقاد در عملکردها تأثیر می‌گذارد و مقدمات خدمات برتر را فراهم می‌سازد، پس بایسته است مسئولان در ترویج منطقی آموزه‌های دینی با روشهای گوناگون هنری، در مراکز آموزشی بپاخیزند و پیش از ورود سموم مهلک فکری در اندیشه‌ی مسلمانان آنها را از نظر اعتقادی واکسینه سازند.
6. آنچه از تدبر و دقت در فرهنگ شهادت حاصل می‌شود اولویت‌بندی امور و انتخاب اصلح و بهترینها برای خدمت‌رسانی است؛ زمانی جنگ و تهاجم نظامی دشمن آغاز می‌شود که در این صورت مبارزه با دشمن و جهاد در راه خدا اولویت می‌یابد. گاهی بیکاری و کمبود اشتغال و مشکل معیشت جامعه را تهدید می‌کند که در این صورت ایجاد شغل و رسیدگی به معیشت مردم بهترین خدمات تلقی می‌شود. پس آنچه در خدمت‌رسانی باید مورد توجه قرار گیرد، تعیین اولویت در خدمت‌رسانی است.

منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم ـ ترجمه‌ی آقای محمد مهدی فولادوند
2. نهج‌البلاغه امام علی(ع) جمع‌آوری سید رضی، ترجمه‌ی محمد دشتی، چاپ سوم، انتشارات مشهور، 1373.
3. آمدی، عبدالواحد محمد، غررالحکم و دررالکلم، قم بی‌تا، مؤسسه صحافی خلیج.
4. احسان‌بخش، الشیخ صادق، آثار الصادقین، انتشارات دارالعلم ـ قم، 1366.
5. ابن‌ خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه‌ی محمد پروین گنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1352.
6. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، مؤسسه‌ی الاعلمی للمطبوعات، بیروت لبنان.
7. اسدی گرمارودی محمد، عزت و افتخار حسینی، مقاله‌ی امام حسین و اصلاحات، مقدمه دکتر جعفر شهیدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تاریخ نشر، 1382.
8. ابراهیم حسن ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلامی، ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، چاپ چهارم، 1360.
9. بهبودی محمدباقر، سیاست علوی، ناشر: مؤلف، چاپ حیدری، چاپ، 1368.
10. التونجی ـ دکتر محمد، المعجم الذهبی، طبعه 1993، المتشاریه الثقافیه للجمهوریه الاسلامیه الایرانیه بدمشق. بیروت لبنان.
11. الحر العاملی الشیخ محمد حسن، وسایل الشیعه، المنشورات المکتبه الاسلامیه، تهران.
12. حجتی سید محمد باقر، اسباب النزول، وزارت ارشاد اسلامی، زمستان 1365، چاپ اول.
13. حسین طهرانی، سید محمد حسین، لمعات الحسین، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1407ق، تهران.
14. حکیمی محمدرضا، جامعه‌سازی قرآنی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ش.
15. الخوری اشرتونی سعید، اقرب الموارد، منشورات مکتبه آیت‌الله العظمی المرعشی النجفی، قم، ایران، 1403.
16. خویی ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، مرکز نشر آثار شیعه.
17. الدینوری ابوحنیفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، چاپ اول، دارالحیاء الکتب العربیه، قاهره.
18. دشتی محمد، فرهنگ سخنان امام حسین، مؤسسه انتشارات مشهور، چاپ سوم، 1381.
19. دهخدا علی‌اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ جدید، بهار، 1373.
20. الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، دارالکتاب العربی،
21. رادمنش عزت‌الله، کلیات عقاید ابن‌خلدون، تهران انتشارات قلم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ اول، 1375هـ . ق.
22. طباطبایی محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، المنشورات جامعه المدرسین، قم.
23. طبرسی، ابوعلی فضل‌بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، دارالحیاء التراث العربی، بیروت، 1379 ق، 1339 ش.
24. فرامرز قراملکی احد، روش‌شناسی مطالعات دینی، چاپ اول، 1380، ناشر، دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
25. عبد خدایی محمدهادی، مجموعه مقالات فارسی اولین مجمع بررسی‌های اقتصادی اسلامی، مقاله نظامی مالی در حکومت اسلامی، ناشر آستان قدس رضوی، تاریخ انتشار، 1369.
26. مطهری مرتضی، حماسه حسینی، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، 1372.
27. محمدی ری‌شهری محمد میزان الحکمه، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1362.
28. مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه‌الوفاء، بیروت، لبنان.
29. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، چاپ مدرسه امیرالمؤمنین(ع)، قم.
30. متقی هندی، علامه علاء‌الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، 1405 هـ، 1985م.
31. موسوی خمینی سیدروح‌الله، صحیفه‌ی نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1361.
32. همان، تحریرالوسیله، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین قم.
33. همان، توضیح‌المسائل، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین قم.
34. میرزایی، نجفعلی، فرهنگ اصطلاحات معاصر، چاپ دارالاعتصام، بهار، 1376.
35. نشریه آسمانی، ویژه چهاردهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(س).
 

برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.