بررسی تطبیقی ادبیات پایداری در ایران و آلمان
به باور یکی از جامعهشناسان، بیش از یک چهارم تاریخ آلمان در جنگ گذشته است. اگر از لحاظ کیفی نیز نگاه کنیم، آلمان نقشی اساسی در بزرگترین جنگهای جهان داشته و بیشترین پیامدهای این جنگها نیز دامنگیر این کشور بوده است. از این رو، طبیعی است که جنگ و پدیدههای مرتبط به آن ازجمله ایثار، فداکاری، مقاومت و...
بررسی تطبیقی ادبیات پایداری در ایران و آلمان
1. پیش درآمد
به باور یکی از جامعهشناسان، بیش از یک چهارم تاریخ آلمان در جنگ گذشته است. اگر از لحاظ کیفی نیز نگاه کنیم، آلمان نقشی اساسی در بزرگترین جنگهای جهان داشته و بیشترین پیامدهای این جنگها نیز دامنگیر این کشور بوده است. از این رو، طبیعی است که جنگ و پدیدههای مرتبط به آن ازجمله ایثار، فداکاری، مقاومت و... نیز از مضامین مهم در تاریخ ادبیات این کشور باشد.
در مقالهای که در پی میآید، میکوشیم به مهمترین آثار و نویسندگان آلمانی که به جنگ و ایثار و مقاومت در جنگ پرداختهاند، اشاره کنیم. اما پیش از هر چیز ذکر چند نکته بایسته است. در این مقاله ما فداکاری و مقاومت را در حوزه جنگ مد نظر داریم. از سوی دیگر، میدانیم که ایثار و مقاومت بار معنایی ویژهای برای ما ایرانیان دارد و ما معمولاُ این مضامین را پدیدههایی با انگیزههای مذهبی میدانیم. اما طبیعی است که در مورد نمونهای مانند آلمان، مفاهیمی ازاین دست را عامتر درنظر گرفته ایم و مرادمان هرگونه فداکاری و مقاومت در راه باورهای اخلاقی، آزادی خواهانه یا حتی میهن پرستانه بوده است.
نکته مهمتر آنکه ما میدانیم در برهه مهمی از تاریخ آلمان(1933-1945) دو نوع ادبیات آلمانی وجود داشته است: ادبیات دولتی ناسیونال سوسیالیستی و ادبیات در تبعیدِ آزادی خواهان ضدنازی! طبیعی است که درهر دو نوع ادبیات، آثاری با مضمون فداکاری، مقاومت و حتی دعوت به شهادت ـ ولو نه به معنای مذهبیاش ـ به چشم میخورد.با این تفاوت که ادبیات ناسیونال سوسیالیستی مشوق فداکاری و مرگ در راه آرمآنهای نژادی و ایدئولوژیکی خود بود و ادبیات در تبعید آلمان مقاومت و فداکاری در راه آزادی و رهایی از یوغ نازیسم را تبلیغ میکرد.
ما به دو دلیل به آثاری از جنس دسته اخیر خواهیم پرداخت، یعنی آثاری که مقاومت را با انگیزههای اخلاقی و انسانی و آزادی خواهانه مطرح کرده اند. و اما آن دو دلیل: نخست این که آثار ادبیات ناسیونال سوسیالیستی فاقد ارزش کافی ادبی اند و ادبیت آنها زیر پرسش است. و دوم این که درواقع از مفاهیم ایثار و مقاومت در این آثار سوءاستفاده شده است و آنچه تبلیغ میشود، براستی ادبیات مقاومت نیست، بلکه ادبیاتی تهاجمی، شعاری، سطحی و مبتذلی است برای تحمیق خوانندگانش تا جان و مال بر سر حاکمیتی استبدادی ببازند. به این دلیل اصولا ادبیات جنگ خواهانه ناسیونال سوسیالیستی از بحث ما کنار گذاشته شده است.
در بخش پایانی نگاهی خواهیم داشت به بخش ویژهای از ادبیات جنگی کشورمان، یعنی دفاع شهری. و در حکم نمونه به رمآنهایی که به مقاومت شهرهایی چون خرمشهر، آبادان و اهواز پرداختهاند، اشاره خواهیم کرد. و سرانجام این دو نوع ادبیات ـ ادبیات مقاومت در آلمان و ادبیات دفاع مقدس در ایران ـ را با هم خواهیم سنجید.
2. درآمد:
هنگامی که نخسیتن جنگ جهانی درگرفت، کمتر نویسندهای در آلمان از ملی گرایی افراطی در امان مانده بود. همگان را جنون میهن پرستی فراگرفته بود، حتی نویسندهای چون توماس مان که بعدها از طرفداران پروپاقرص دموکراسی شد، نوشتههایی در دفاع از جنگ نوشت. تنها چند تنی از جنون مقدس انگاری جنگ در امان مانده بودند که پس از پایان جنگ توانستند آثارشان را که مایههای ضدجنگ داشت، به چاپ برسانند. از این جمله باید اشتفان تسوایگ، هرمان هسه، فرانتس ماسرئل، آنته و لیون فویشت وانگر را نام برد. فویشت وانگر، پیش از پایان جنگ، نمایشنامه اسیران جنگی را نوشته بود که انتشار آن تا پایان جنگ ممنوع بود. اما همین اثر یکی از نخستین آثار ادبی ـ و بنا به قولی نخستین اثر ادبی ـ آلمان است که پس ازجنگ در فرانسه منتشر میشود. او پیش از این اثر نیز در سال 1915 آواز مردگان را نوشته بود که آن نیز محتوایی ضدجنگ داشت.
پس از نخستین جنگ جهانی، سیاست زدگی فضای ادبی آلمان را فرامیگیرد و حتی رمانتیکترین نویسندگان به مضامین سیاسی میپردازند. فویشت وانگر نیز در رمان توماس وندت حکایت ایام پرآشوب و سیاست زده پس از نخستین جنگ جهانی را بازگو میکند. ایام غمباری که نویسندهای به نام کورت آیزنر رهبر شورای کارگران، دهقانان و سربازان جمهوری دموکراتیک باواریا میشود و اندکی بعد در جریانات سیاسی جان میبازد.
فویشت وانگر از همین ایام به بعد تصمیم میگیرد ادبیات را همچون سلاحی علیه قدرت و استبداد و به طرفداری از انسان گرایی به کار برد. او پی در پی رمآنهای زوس یهودی، شاهزاده زشت رو و توفیق و در سال 1923 نمایشنامه جزایر نفت را مینویسد. فویشت وانگر که درآغاز نویسندهای غیرسیاسی بود، تحت تأثیرهاینریش مان، آلفرد دوبلین و بویژه برتولت برشت به سوی ادبیاتی متعهد سوق داده میشود. نویسنده ایده آلیست تحت تأثیر نویسندهای سیاسی آثاری با مضمون فداکاری و ایثار اجتماعی – سیاسی مینویسد. با این حال، تفاوتهایی در نگاه و جهان بینی دو نویسنده وجود دارد؛ فویشت وانگر طرفدار ایده آلیسم روشنگرانه است و برشت طرفدار اندیشه چپ!
فویشت وانگر حتی پیش از آن که نازیها به قدرت برسند، خطر را احساس میکند و در آثارش مردم را به پایداری و مقاومت دربرابر نازیسم فرامی خواند. او در فاصله سالهای 1930-1927 رمان توفیق: سه سال تاریخ یک ایالت را مینویسد که جزو نخستین رمآنهای ضدهیتلری است. از همین رو، وقتی نازیها به قدرت میرسند، او دیگر نمیتواند از سفر خود به وطن بازگردد و از این پس دوران تبعید او آغاز میشود. بزودی برشت، آرنولد تسوایگ، آلفرد کر، ارنست تولر، هرمان کستن،هاینریش مان، اروین پیسکاتور، فرانتس ورفل و توماس مان به او میپیوندند. او نخستین رمان ضدهیتلری دوره مهاجرت خود را در سال 1933 مینویسد: خواهر و برادر اپرمان! او میخواهد با این آثار مردم را علیه نازیسم برانگیزد. او در 1935 تا 1939 کتاب درتبعید را مینویسد. فویشت وانگر سه کتاب توفیق، خواهر و برادر اپرمان و درتبعید را یک حلقه میخواند و میخواهد جلد چهارمی با نام بازگشت بنویسد، اما افسوس که او هرگز از تبعید بازنمیگردد. پس از نگارش درتبعید،جنگ دوم جهانی درمیگیرد. او بی درنگ کتاب شیطان در فرانسه را مینویسد و سپس با اجازه برشت براساس نمایشنامه داستان سیمون ماشار، رمان سیمون را به رشته تحریر درمی آورد. او در چند اثر بعدی خود نیز خوانندگانش را به مقاومت علیه نازیسم فرامی خواند.
از دیگر نویسندگانی که پس از نخسیتن جنگ جهانی، آثاری درزمینه ایثار و فداکاری خلق میکنند، باید از فرانتس ورفل و بویژه رمان بزرگ او چهل روز موسی داغ نام برد. این اثر در سال 1929 در طول اقامت ورفل در دمشق طرح ریزی شد. او که شاهد منظره دلخراش آوارگان ارمنی بود، تصمیم میگیرد خاطره سرنوشت حیرت انگیز ملت ارمنی را زنده کند. او در رمان خود به این ماجرای تاریخی میپردازد که چگونه گروهی از روستاییان ارمنی که در دامنههای کوه موسی داغ گرد هم آمده اند، زیر بار تبعید نمی روند و به بالای کوه پناه میبرند و در آنجا بیش از یک ماه در برابر حملات پیاپی سپاهیان عثمانی مقاومت میکنند. این اثر که یکی از بهترین نمونههای ادبیات مقاومت است، اندکی پیش از به قدرت رسیدن نازیها به چاپ میرسد. و آدمی با خواندن آن بی اختیار گمان میکند با گونهای پیشگویی هولوکاست روبروست. جای شگفت نبود که ورفل نیز از جمله تبعیدیانی باشد که از آلمان گریختند و در غربت جان باختند.
یکی از معاصران ورفل،هاینریش مان بود که در آغاز نخستین جنگ جهانی به مخالفت با میلیتاریسم کشورش برخاست و پس از آن نیز از مبارزان ضدنازی شد. او در رمان خود زیردست و در برخی از داستآنهای کوتاهش به نقد قدرت و دعوت به قیام علیه استبداد میپردازد، اما شهرت او تحت الشعاع آوازه برادرش توماس مان قرار میگیرد. توماس مان که در نخستین جنگ جهانی با انگیزههای میهن پرستانه آثاری در دفاع از جنگ طلبی کشورش منتشر کرده بود، پس از جنگ تغییر عقیده میدهد و از مدافعان دموکراسی میشود. او در آثاری همچون ماریو و جادوگر به گونهای پیشگویانه به خطر نازیسم اشاره میکند و در عین حال به ملت آلمان پیام مقاومت و فداکاری در راه فرهنگ و آزادی میدهد. او نیز مانند فویشت وانگر با به قدرت رسیدن نازیها،از بازگشت به وطن اجتناب میورزد و در رادیوهای متفقین، آلمانیان را به مبارزه علیه نازیسم تشویق میکند. او در رمان اعترافات فلیکس کرول شیاد و نیز دکتر فاوست نقد و مبارزه خود را علیه نازیسم ادامه میدهد.
هرچند آثار توماس مان از جنبه ادبی بی همتا و بی رقیب است، اما نوشتههای اریش ماریا رمارک بیش از هر نویسندهای نازیها را به خشم آورد. ماریا رمارک که به عنوان یک سرباز در جنگ جهانی اول شرکت کرده بود، پس از جنگ با نوشتن در غرب خبری نیست، رمان راه بازگشت را میآفریند. اما با به قدرت رسیدن نازیها آثار او توقیف میشود. رمارک خارج از آلمان به نگارش آثارش علیه نازیسم ادامه میدهد تا جایی که شاید بتوان گفت رمارک بهترین نویسنده جنگ آلمان میگردد. با خواندن آثار رمارک، انسان حس میکند در جبهه جنگ حضور دارد و شاهد جزء به جزء فضای جنگی است. رمارک به استادی آشکار میکند که در چگونه عدهای جنگ ندیده از شجاع و فداکاری سربازان درگیر جنگ سوءاستفاده میکنند و با سرودها و مارشهای نظامی جوانان را به جان باختن در راه قدرت خواهی سران حکومت وامی دارند. اما همین نویسنده که به ایثار و فداکاری کورکورانه و مرگ عبث در راه کشورگشایی خرده میگیرد، در رمآنهای دیگرش مانند وقتی برای زندگی، وقتی برای مرگ و نمایشنامه آخرین ایستگاه به تبلیغ ایستادگی و ایثار دربرابر دیکتاتوری نازی و کمونیستی میپردازد.
اما مشهورترین ادیب سیاسی آلمان در این دوره بی شک برتولت برشت است که برای خلق آثار خود گوشه چشمی نیز به ادبیات مقاومت روسیه دارد. جالب این که برشت نوجوانی که در دبیرستان و در درس انشای خود «جانبازی در راه وطن" را تبلیغ مبتذلی دانسته و در شعری به نام حکایت سرباز شهید به تمسخر فداکاریهای هموطنان خود در دوره جنگ جهانی اول پرداخته بود، با فرارسیدن حکومت نازیها از نام آورترین مبلغان فداکاری و ایثار و مقاومت، اما علیه نازیسم میشود. لحن انتقادی او در آثاری چون کله گردها و کله تیزها، ترس و نکبت رایش سوم و تفنگهای خانم کارار شدت میگیرد. برشت در تفنگهای خانم کارار به ماجرای زنی میپردازد که شوهرش در جنگ علیه فاشیستهای اسپانیا کشته شده است. او حال میخواهد به هر قیمتی که شده فرزندان خود را از جنگ دور نگه دارد، اما هنگامی که فاشیستها یکی از فرزندان او را به شکل فجیعی به قتل میرسانند، کارار تصمیم خطرناکی میگیرد. او تفنگهایی را که از زمان همسرش نزد او مخفی است، به مخالفان فاشیستها میدهد و خود نیز همدوش آنان به نبرد برمی خیزد. اینجاست که آدم یاد اثر ماکسیم گورکی به نام مادر میافتد. برشت آشکارا میگوید که برخی وقتها نمیتوان بی طرف بود و از جنگ و خطر و فداکاری پرهیز کرد، گاهی باید به ایثار پرداخت. اندیشهای که در رویاهای سیمون ماشار نیز آن را پی میگیرد.
در این اثر، داستان دخترک فقیر و سادهای نقل میشود که هنگام اشغال فرانسه به دست نازیها، صدای فرشتهای را میشنود و خود را ژاندارک زمان میپندارد و برای رهایی فرانسه مبارزه میکند.
آنا زگرس که نویسندهای سیاسی بود و بعدها رئیس انجمن نویسندگان آلمان شرقی شد، در آثاری چون خرابکاران، مردهها جوان میمانند، تصمیم، اعتماد، همرزمان و... از فداکاری و مقاومت مبارزان علیه فاشیسم ستایش میکند.
اما زمانی که از نویسندگان سیاسی به اصطلاح متعهد سخن میگوییم، ناچار باید به مانس اشپربر نیز جایگاه درخوری اختصاص دهیم. اشپربر ازجمله نویسندگان چپی بود که آرام آرام نسبت به باورهای سیاسی خود شک ورزید و از اردوگاه کمونیسم خارج شد، اما همواره تعهد و مبارزه و فداکاری در راه انسانیت و آزادی را ستود. او چه در آثار تحلیلی و روانشناختی – جامعهشناختی خود، چه در مصاحبهها و آثار سیاسی خود و چه در رمآنهایش ازجمله قطره اشکی در اقیانوس به نقد استبداد و تبلیغ آزادیخواهی پرداخت و بویژه در رمان خود مردان و زنان فراوانی را به تصویر کشید که در راه آزادی جان باختند.
پس از اشپربر نوبت به پتر وایس میرسد که او نیز برکنار از تأثیر برشت نبود. وایس در آثار خود مقاومت و مبارزات مردم روسیه، آلمان، ویتنام، آنگولا و... را دربرابر متجاوزان به آزادی میستاید و ارجمند میشمارد.
هاینریش بل، معروفترین نویسنده آلمانی زبان معاصر نیز که در سالهای 45-1939 در مقام سربازی ساده در جبهههای جنگ شرکت کرده بود، تجربیاتی از سرگذراند که از او یک ضدجنگ ساخت.
گرچه شهرت بل بیشتر به سبب آثار متأخر اوست که به نقد اجتماعی از جامعه معاصر آلمان پرداخته، اما او بیشتر در آثار نخستین خود به توصیف مقاومت و فداکاری مردمان عادی در جنگ میپردازد. البته او نیز مانند بیشتر نویسندگان هموطن خود بر تفاوت ایثاری راستین در راه انسانیت و اخلاق و از سویی دیگر مرگهای تراژیکی که بر اثر حقه بازیهای سیاسی رخ داد، تفاوت قائل میشود و میکوشد تفاوت این دو نوع ایثار و فداکاری را که یکی به فاجعه ختم میشود و دیگری به زندگی دیگر انسانها یاری میرساند در آثارش تبیین کند.
پیش ازهاینریش بل، نویسنده دیگری به نام ولفگانگ بورشرت نیز کوشیده بود این مهم را محقق سازد. بورشرت هرچند نویسنده توانایی بود، اما مرگ زودرس او را مهلت نداد تاهاینریش بل را جلو زند. او نیز در آثارش داستان تراژیک انسانهایی را به تصویر میکشد که گاه در راه درست ایثار کردند و جان باختند و گاه بیهوه و احمقانه. او در برخی از داستآنهای کوتاه جلوههای زیبایی از ایثارهای انسانی را ترسیم میکند که گرچه در فضای جنگی رخ میدهند، اما الزاما ایثاری جنگی نیستند.
اکنون دیگر نوبت به گونتر گراس میرسد که پس ازهاینریش بل، وارث تاج و تخت ادبیات آلمانی شمرده میشود. گراس که با رمان طبل حلبی خود الگویی برای ادبیات آلمانی به شمار میرفت، از سربازان دوره جنگ بود که تجربه اسارت را نیز یدک میکشید. گراس که شخصیتی سیاسی و جنجالی داشت ـ و دارد ـ در آثار خود نه تنها به نقد قدرت پرداخته، بلکه خوانندگان را نیز به مقابله و پایداری علیه آن فراخوانده است. در آثاری همچون موش و گربه، آوای وزغ، موش صحرایی، پهنه فراخ، قرن من و... میتوان نمونههای فراوانی از تعهد سیاسی نویسنده و دعوت او به آرمآنهای سیاسی یا اخلاقی سراغ گرفت که ازجمله آنها پایداری علیه زور و ستم است.
پس از گونتر گراس بی شک نامدارترین نویسنده آلمانی زبان زیگفرید لنتس است. زیگفرید لنتس که با رمان ساعت درس آلمانی به اوج رسید(و در آن میتوان مضمون مورد نظر ما را نیز یافت) در اصل با داستآنهای کوتاهش شهره است. او در یکی از داستآنهای کوتاهش از کشوری سخن میگوید که دولت آن در مظان اتهام دیکتاتوری است. دولت برای رفع شبهه گروهی از روزنامه نگاران کشورهای دیگر را برای بازدید از کشور دعوت کرده است. راوی داستان روزنامه نگاری است که در جریان دیدارش از کشور مورد نظر با پیرمردی ظاهرا طرفدار حکومت روبرو میشود که یکی از دندآنهای نیش او شکسته است. پیرمرد دائم درباره اصلاحات دولت سخن میگوید، اما هنگام خداحافظی وقتی که با راوی دست میدهد، پنهانی تکه کاغذی را در دست راوی مینهد که حاوی دندان شکسته اوست.
مارتین والزر نویسنده همدوره لنتس، به شکل وارونه مسئله تعهد و مقاومت را در آثارش منعکس میکند، به این معنا که تصویرگر فرجامی میشود که بر اثر فقدان مقاومت و فداکاری رخ میدهد. او در قوی سیاه نشان میدهد که چگونه یک نسل میباید تاوان بی تعهدی و عدم مقاومت پدران خود را پس دهد.
هانس ماگنوس انتسنزبرگر نیز هرچند بیشتر به عنوان شاعر شناخته شده است، اما صاحب آثاری داستانی نیز شمرده میشود. او را شاعری اجتماعی میشناسند. او همراه اریش فرید بدل به وجدان جامعه معاصر شد و خطرات نوزایی فاشیسم و پدیده ویتنام را گوشزد کرد.
اما اگر بخواهیم به داستان نویسان مهم نیز بپردازیم، پس از بورشرت و آنانی که نام بردیم، میباید ازهانس بندر بنویسیم. او که متولد 1919 است، در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و بسیاری از داستآنهایش درباره این جنگ شمرده میشود. آثار او نیز علیه جنگ و ترسیم کننده مقاومت مردم مناطق اشغالی علیه نیروهای نازی است.
لوئیزه رینزر نیز که مدتی به زندان نازیها افتاد، از داستان نویسانی است که در داستآنهایش به فجایع جنگ و فداکاری مردم در شرایط جنگی پرداخته است.
گرترود کلوگه در رمان شجاعتهای فراموش شده با شیوهای مدرن به ستمگریهای نازیها و پایداری و مقاومت قربانیان آنان میپردازد. او نیز مانند آرتور کوستلر، پل سزان، مانس اشپربر و... جزو نویسندگانی بود که به جریان سیاسی چپ وفادار بودند، اما دریافتند که به آرمآنهای آنان خیانت شده است. ده گانههای کلوگه به نوعی نقد تاریخ اجتماعی آلمان را تشکیل میدهد.
نویسندگان کم نام تری نیز به نقد دوران نازیسم و ایستادگی دربرابر ظلم پرداختند، ازجملههانس ولفگانگ کخ با رمان میتوان فراموش کرد؟، کته رشایس با رمان لنا و ماجرای جنگ و داستان ده ما، تئودور پلی ئیر با آثارش درباره بازداشتگاههای نازیها، و نویسندگانی دیگر همچون ورنر برگنروئن، گرترود فونله فورت، ادتسارد شاپر، شتفان آندرس، آلبرت گس، کورت توخلسکی، یوهانس بوبرفسکی، اینگبورگ باخمان،هاینار کیپفارت، ولفگانگ هیلدزهایمر، هوبرت فیشته، ولف دیتریش شنوره، ارنست شابل،هانس مایری، یوهانس ر. بشر، کریستا ولف و بسیاری دیگر آثاری نگاشتند که در آنها به مقوله مقاومت و فداکاری از زاویههای گوناگون اشاره شده بود. گویی فاجعه جنگ و جنایات نازیها و تشریک مساعی اغلب آلمانیها منجر به ایجاد گونهای عذاب وجدان در نویسندگان آلمانی شده بود. ادبیات معاصر آلمان پس از جنگ کوشیده است با شرح جنایات نسلهای گذشته و فداکاریهای قربانیان و لزوم ایثار نسل حاضر و آینده، به نحوی از انحاء از گذشته عبرت گیرد و تبری جوید. تاریخ آلمان، نویسندگان خود را واداشته بود تا به مضمونی بپردازند که در عالم واقع از آن غفلت ورزیده و تاوان سنگینی برای این غفلت خود پرداخته بودند: ایثار و فداکاری و مقاومت علیه استبداد!
اما به رغم فهرست مطولی که ما از ادبیات مقاومت در آلمان به دست دادیم، چرا این ادبیات در سقوط نازیسم چندان مؤثر نبود؟ نخست آنکه این آثار اغلب در تبعید و یا حتی پس از جنگ نوشته شدند و مردم آلمان در دوره نازیسم به آنها دسترسی نیافتند. دیگر اینکه از یاد نبریم نازیها با داشتن امکاناتی صدها و هزاران برابر بیش از نویسندگان مخالف آلمانی، با خلق ادبیاتی تبلیغی و تحمیقی آلمان را بمباران کرده بودند.
متأسفانه دعوت روشنفکران به ایثار و فداکاری علیه نازیسم قدری دیر یعنی پس از سقوط نازیسم طرح شد و قدری دیر به گوش مردم رسید. عذاب وجدان همگانی در آلمان نیز به همین دلیل رخ داد. بیان ادبی این موضوع را در بسیاری از رمآنهای آلمانی نیز میتوان یافت، ازجمله در رمانی از الیاس کانه تی به نام اغوا میبینیم روشنفکر سرشناسی به دست خدمتکار خود فریب میخورد. خدمتکار بدنهاد ابتدا این روشنفکر بی خبر از جامعه و دنیا را که در کتابخانه بزرگش تنها زندگی میکند، ناچار با ازدواج با خود میکند، سپس قدم به قدم اتاقهای خانه را از او میگیرد و وی در کتابخانه حبس میشود. سپس نوبت واداشتن او به نوشتن وصیتنامهای به سود خدمتکار است و سرانجام خدمتکار به دنبال دفترچه پس انداز مرد روشنفکر میگردد و هنگامی که مرد اعتراض میکند، زن خدمتکار او را به شدت کتک زده و از خانه بیرون میکند.
این رمان درواقع طعنهای به روابط روشنفکران برج عاج نشین و ترسوی آلمانی و نازیسم دارد. روشنفکرانی که به جای مبارزه و مقاومت علیه نازیسم اجازه دادند این پدیده آرام آرام آلمان را غصب کند و آنان را به خاک سیاه بنشاند.
بیدرمان و آتش افروزان اثر ماکس فریش نیز انتقادی است از روحیه انفعال و تسلیم و رضا. بیدرمان آدم زبونی است که از مواجهه با واقعیات میهراسد. او اجازه میدهد دوآتش افروز در خانه اش ساکن شوند. به رغم این که دریافته است اینان همان کسانی هستند که خانههای مردم شهر را به آتش میکشند. هنگامی که آتش افروزان از او کبریتی برای به آتش کشیدن خانه اش میخواهند، بیدرمان به جای اعتراض یا حتی خبر دادن به پلیس درواقع به آنان کمک میکند. در اثر دیگر فریش به نام آندورا نیز باردیگر مضمون تجاوزکاری نازیها و انفعال و گریز از ایثار مردم که پیامدهای فاجعه باری دارد، به شکلی تمثیلی بیان شده است.
بیهوده نیست که کارل یاسپرس، اندیشمند بزرگ آلمانی میگوید :گناه ما این بود که وقتی نازیها همسایگان و دوستان ما را از خانههایشان بیرون کشیدند تا روانه اردوگاه کنند، بیرون نریختیم و از آنان نخواستیم که همه ما را با خود ببرند. برشت نیز در قطعه شعری مردی را به تصویر میکشد که به دنبال نازیها راه افتاده است و التماس میکند که کتابهای او را نیز برای سوزاندن ببرند، زیرا نازیها کتابهای همسایگان را در گاریها ریخته و برای آتش زدن میبرند، اما او را از یاد برده اند. و او نمی خواهد سرنوشتش را از همسایگانش جدا کند.
به هر حال، اگر ملت آلمان و بیش از آن روشنفکران آلمانی برای رفع فاجعه نازیسم قدری بیشتر مقاومت و ازخودگذشتگی به خرج داده بودند، ناچار نبودند به جای پیر خردمند از کودکان نابالغی به عنوان نماد آلمان در آثار ادبی خود استفاده کنند، کودکان نابالغی که باید بالغ شوند و بیاموزند که برعکس پدرانشان راه نجات آنان گاه نه در عافیت طلبی که در فداکاری نهفته است.
3. نگاهی به ادبیات دفاع شهری ایران
در برابر فهرست طویلی که از رمآنهای آلمانی با مضمون مقاومت ارائه دادیم، تنها نمونههایی انگشت شمار را در ادبیات داستانی معاصر فارسی میتوانیم نام ببریم که به چنین مضمونی پرداخته باشند. میدانیم تنها شهری که در طول جنگ به تصرف کامل دشمن درآمد، خرمشهر بود و میدانیم بیشترین رمانهای مربوط به ادبیات دفاع شهری به خرمشهر اختصاص یافته است. هرچند که در طول جنگ، شهرهای بسیاری در معرض هجوم و حمله دشمن قرار گرفتند، اما در قریب به اتفاق آثاری که به جنگهای شهری پرداختند، نام خرمشهر بیشتر مطرح شد.
خرمشهر به عنوان الگوی شهری مدافع یا به اصطلاح گونهای آرمانشهر در ادبیات ما رخ نمود و شهرهای دیگری چون اهواز و آبادان کمتر و یا بعدها مورد توجه قرارگرفتند.
همچنین روایت سقوط خرمشهر به عنوان تلخترین حادثه کل جنگ تحمیلی در اغلب رمآنها و آثار داستانی دفاع مقدس به اشاره گذاشته شد. از این سو نیز خبر آزادسازی خرمشهر به عنوان حماسیترین رویداد تاریخ جنگ ایران و عراق در رمانها و متون ادبی ما مطرح شد. حتی آنجایی که ادبیات به حضور زنان در جنگ پرداخت، خواه و ناخواه نام خرمشهر به میان آمد. تقریبا تمامی آثاری که به حضور زنان در صحنه جنگ و بویژه به یاری رسانی و امداد میپردازند، با نام خرمشهر عجین شده است. شاید بدین دلیل که تنها شهر مقاومی که زنان نیز در آن علیه تجاوز دشمن ایستادند، خرمشهر بود. نمونه بارز چنین رمانهایی را میتوان در جستجوی من نوشته منیژه جانقلی نام برد. به هر حال، با توجه به اهمیت خرمشهر تقریبا در تمامی رمآنهای جنگ تحمیلی میتوان نامی از این شهر را یافت.
به عبارت دیگر، خرمشهر در اغلب آثار داستانی مربوط به جنگ یا مضمون اصلی و یا مضمون فرعی و پسزمینه قرار گرفته است.
به رغم جایگاه ویژه خرمشهر در ادبیات دفاع شهری ما، در فهرستی که کتابخانه جنگ حوزه هنری انقلاب اسلامی از آثار ادبیات دفاع مقدس با مضمون خرمشهر فراهم آورده، تنها نام شصت اثر به ثبت رسیده است.
جالبتر آنکه با مطالعه دقیقتر این شصت عنوان درمی یابیم بیشتر این عناوین خاطره نگاری و یا متونی فاقد ارزش کافی ادبی به شمار میروند. به عبارت دیگر، شاید بتوان تنها چهار یا پنج رمان با ارزش ادبی قابل قبول را در این حوزه یافت.
بر این اساس، قابل پیش بینی است که ما به مراتب کمتر میتوانیم آثاری را مرتبط با دفاع شهری در آبادان، اهواز و دیگر شهرهای درگیر جنگ بیابیم. به این ترتیب، آثار ارزشمند ادبی ما درباره دفاع شهری شاید به ده عنوان نیز بالغ نشود.
اما چرا و چگونه است که به رغم هشت سال جنگ تحمیلی آثار قابل قبول ما در حوزه دفاع شهری، چه از لحاظ کمی و چه کیفی قابل قیاس با آثار داستانی ادبیات آلمانی نیست؟ ما به این پرسش در بخش بعدی مقاله خواهیم پرداخت.
اما از میان تقریبا صد اثر ادبی مربوط به دفاع شهری، تنها به چند نمونه میتوان اشاره کرد که دارای ارزش ادبی قابل قبولی باشند.
از نخستین رمانهای مربوط به ادبیات دفاع مقدس میتوان از زمین سوخته اثر احمد محمود نام برد که به تصویرکشنده وضعیت شهر و مردم اهواز به هنگام جنگ تحمیلی است. سیروس طاهباز نیز در اثر داستانی خود به نام دعای مرغ آمین به شهر اهواز میپردازد. این اثر در قالب دو نامه بلند یکی از اهواز به تهران و دیگری از تهران به اهواز تدوین یافته است.
اسماعیل فصیح در رمان مستندگونه خود زمستان 63 آبادان دوره جنگ را همچون یک پیشزمینه به نمایش میگذارد.
کاوه بهمن در رمان جنگی که بود، به روایت خانوادهای در شهر خرمشهر میپردازد که جنگ آن را از هم میگسلد و برخی از افراد خانواده را به قربانی میگیرد. قاسمعلی فراست نیز در رمان نخلهای بی سر خود از اشغال خرمشهر آغاز میکند و پایان رمان خود را به فتح دوباره خرمشهر اختصاص میدهد. و همانطور که قبلا نیز گفته شد، منیژه جانقلی در رمان در جستجوی من به خرمشهر و زنان آن به هنگام سقوط و مقاومت مردمش میپردازد. جمشید خانیان در کودکیهای زمین به مضمونی مشابه میپردازد و سرانجام باید از رمان مهمان مهتاب اثر فرهاد حسن زاده در همین باره نام برد.
آثاری که نام برده شد کمابیش با ارزشترین آثار ادبیات دفاع شهری کشورمان به شمار میآیند. حال آنکه آثار دیگری به ارزش ادبی کمتر مانند نخلها و آدمها اثر نعمت ا... سلیمانی و یا سکه پدربزرگ اثر جعفر توزنده جانی قابل ذکرند.
در پایان میباید خاطرنشان ساخت، گرچه آثاری مربوط به دفاع شهری بسیار فزونتر از آنچه نام بردیم وجود دارند، اما آثاری که بتوان بر آن ادبیات نام نهاد، تنها آن بودند که از آنها یاد کردیم.
چرایی نقصان کمی و کیفی این پدیده چیزیست که بخش پایانی مقاله ما به آن اشاره خواهد داشت.
4. نگاهی تطبیقی به ادبیات پایداری و مقاومت در دو کشور ایران و آلمان
مقایسه میان ادبیات جنگ آلمان و ادبیات پایداری در ایران و اصولا مقایسه تجربیات دو ملت متفاوت کار آسانی نیست و ره به جایی نیز نمی برد. شاید سبب این دشواری در تفاوتهای بنیادین این دو مورد باشد.
در این باره یک تذکار سودمند است: مورد آلمان، موردی کاملا ویژه است، آلمان در هر دو جنگ بزرگ جهانی نقش آغازگر و متجاوز داشته و در هر دو جنگ نیز شکست خورده است. از این رو، روسها، فرانسویها، انگلیسیها و... به یمن پیروزی در جنگ دست به آفرینش «ادبیات جنگ میهنی»، «ادبیات مقاومت»، «ادبیات دفاع" و... زدند. اما آلمان نمیتوانست دارای ادبیات جنگ به مفهوم متعارف خود باشد، زیرا هم متجاوز بود و هم شکست خورده. چنین شد که آلمان دارای پدیدهای شد به نام «ادبیات ضدجنگ»!
از این رو مضامین ایثار، فداکاری و شهادتی که در ادبیات این کشور میبینیم، بیشتر جنبه ضدجنگ و دربرابر جنگ دارند، ایثاری که مردم یک کشور علیه حکومت جنگ افروز خودشان به خرج میدهند، نه ایثاری که مردمی علیه سربازان کشوری مهاجم به کار بندند.
از آن گذشته، ایران و آلمان دو کشور با دو فرهنگ کاملا متفاوت و متعلق به دو نوع جغرافیای کاملا متضاداند.
اساطیر و ادبیات آلمانی بیش از اساطیر و ادبیات فارسی دارای کهن الگوهای سلحشوری و جنگ خواهی است. همچنین ملت آلمان بیش از ملل دیگر تحت تأثیر اساطیر و ادبیات خود بوده اند. به یک سخن، جنگهایی که آلمان در آن دخیل بود، بیش از جنگهای دیگر جهان ریشههای فرهنگی و ادبی داشت.
همچنین اگر ما آخرین تجربههای دو ملت را در حوزه جنگ بسنجیم، درمی یابیم که آلمان آخرین بار جنگی را در شصت سال پیش تجربه کرد و ما در چند سال پیش. آلمان در نقش متجاوز ظاهر شد و ما در نقش مدافع. ادبیات و اساطیر آلمانی مروج ایثار و فداکاری مهاجمانه بودند و در مورد ایران فداکاری و مقاومت در مقام دفاع رایج بود. فرجام جنگ در آلمان به خلق ادبیات ضدجنگ رسید و در ایران به ادبیات دفاع مقدس و با این حال، آنان صاحب آثاری در سطح جهانی شدند و شماری از بهترین آثار ادبیات جنگ در جهان را آفریدند، اما ادبیات پایداری ما هنوز در آغاز راه است و سرانجام این که تلفات و ویرانیهای آخرین جنگی که آلمان درگیر آن بود، به مراتب بیشتر و درنتیجه تأثیرگذاری آن بر اندیشه آلمانی و ادبیاتشان بیش از خسارات و تأثیراتی بود که جنگ ایران و عراق در کشورمان برجای گذاشت. توضیح این که چرا ادبیات جنگ در آلمان فرسنگها جلوتر از ادبیات مقاومت ماست، در همین نکتهها نهفته باشد. نخست این که اندیشه و ادبیات آلمانی بیشتر و بیشتر درگیر مضمون جنگ و سلحشوری بوده و دیگر این که خود آن ملت نیز در عمل درگیری جنگهای مهیب و عظیم و تأثیرگرفته از آنها بودند. آنان خواسته یا ناخواسته جنگ را با پوست و گوشت خود لمس کردند. جنگ جهانی دوم در شصت سال پیش تلفاتی برابر با جمعیت ایران برجای گذاشت. براساس آمار از هر چهار نفر آلمانی یک نفر در این جنگ کشته شد، برخی از شهرهایش با خاک یکسان شدند و پس از جنگ نیز بسیاری به سبب قحطی و گرسنگی جان باختند.
خوشبختانه ما جنگ را در این سطح تجربه نکردیم. دولت آلمان پیش از آغاز جنگ، ادبیات را برای آماده کردن آلمانیها به فداکاری و ایثار به خدمت گرفتند. اما در ایران تنها پس از جنگ بود که به فکر خلق ادبیات پایداری افتادیم. از آن گذشته، ادبیات آلمانی تا پیش از پایان دومین جنگ جهانی تحت تأثیر انگیزههای ناسیونالیستی – ایدئولوژیکی بود و اما ادبیات پایداری ما تحت تأثیر باورهای مذهبی و ایدئولوژیکی. همچنین خلق آثار سفارشی، مصادره ایدئولوژیک ادبیات جنگ، سوءاستفاده تبلیغاتی از آن، مقدس انگاری این نوع ادبیات و پرهیز از نقد و نگاه انتقادی در آلمان پیش از پایان جنگ دوم، به مراتب بیش از کشور ما رخ داد. هرچند که ما نیز در برخی موارد از این آسیبها در امان نماندیم.