منافقان یا افراد سست ایمان به سبب عدم اعتقاد به زندگی پس از مرگ، حضور در جنگ را القای خود در تهلکه پنداشته، گمان میکردند با کشته شدن زندگی خود را از دست میدهند و چیزی آن را جبران نمیکند و بر اثر همین خیال، شهیدان را مرده یعنی بیاثر میانگاشتند؛ از این رو خداوند در این آیات، حقانیت حیات پس از مرگ، زنده بودن شهیدان راه خدا و حیات ویژه برزخی آنان را مطرح و هم توهم نابودی شهیدان و هم پندار بیاثر بودن شهادت آنان را دفع میکند و حیات برزخی را که برای مسلمانان معتقد به اصل معاد نیز روشن نبود، برای آنان تبیین میفرماید: «و لاتحسبنالذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. فرحین بما ءاتیهمالله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاّ خوف علیهم و لا هم یحزنون یستبشرون بنعمه منالله و فضل و ان الله لایضیع أجرالمومنین».
خداوند هم وضع شهید را به بازماندگان اعلام میکند و هم از همرزمان شهید به او گزارش میدهد تا از سویی بازماندگان اعتراض و توهمی سوء نداشته باشند و از سوی دیگر راهیان کوی شهادت تشویق شوند و شهیدان، خوشحال. حیات پس از مرگ برای همگان قطعی است؛ اما شهید و هر که در حد و مقام او باشد، زندگی برزخی ویژه، والاتر و برتر از زیست برزخی افراد عادی دارد. شهیدان هم اکنون از زندگی ویژه برزخی برخوردارند و در آن برزخ که روضهای از ریاض بهشت است، از رزق و نعمت و فضل الهی بهرهمندند. شهیدان زندهاند و نزد خدا و روزی و ارتزاق آنان نیز عنداللهی است. مراد از این عندیت و قرب، قرب مکانتی و منزلتی است؛ زیرا خداوند سبحان از جسم بودن، مکان داشتن و امثال آن منزه است و روح مجرد از جسمیت میتواند به خداوند قرب معنوی داشته باشد. از تقدیم ظرف «عندربهم» بر فعل «یرزقون»، اهتمام به این قرب دانسته میشود.
حیات شهیدان، عندالله واقعی است نه عند علمی؛ و چون هرچه نزد خداست ثابت است، تمام آنچه به شهیدان میرسد، از زوال مصون است و آنان به سبب بهرهمندی از حیات و رزق عنداللهی، جاودانه متنعماند. شهیدان در برزخ و در بهشت جاویدان، هم از رزق جسمانی بهرهمندند و هم از روزی معنوی؛ مانند معرفت، شهود و لذت حضور.
شهیدان از این مقام و برای بهرهمندی از رزق کریم و بیزوال و پاداش عظیم الهی و نیز به جهت آثار حیاتی که شهادتشان برای جامعه داشته است، شادماناند و شادمانی اهل ایمان به فضل و عطای الهی است نه به زخارف دنیا. البته فرح شهیدان فراوان است که مواردی از آن در این آیات آمده است.
بر زنده بودن شهیدان، آثاری حقیقی مترتب است که نشاط و نعمت سرشار و بیزوال که آنان را در برگرفته، یکی از آنهاست. خون شهید نیز آثاری عملی دارد و همانگونه که وی در زندگیاش برای نجات دیگران میکوشید، آثار و برکات خون او نیز سبب میشود گروه بیشتری هدایت شوند و راه شهیدان را در پیش گیرند.
شهید، باهوش و با آثار عملی از این دنیا به نشئه دیگر میرود، از این رو به امور دنیا آگاه است و از دنیا خبر مسرتبخش میگیرد. او مستمر استبشار میکند؛ یعنی نشاط از راه بشارت میطلبد تا مسرور شود و خداوند یا مدبران الهی، حال مومنان سالک و رهپویان ملحق نشده را به شهدا مژده میدهند و آنها خوشحال میشوند. گزارش این صحنه، عامل تشویق و تحریک رزمندگان و راهیان کوی شهادت است و ذکر استبشار شهید در این گزارش، تحمید حال وی و بیانگر عظمت مقام اوست که بعد از ارتحال نیز همچون قبل از آن به فکر نجات دیگران و نگران آنان است نه بیگانه و بیتفاوت. از آنجا که شهید ایثارگر است و با همین فضلیت سفر کرده است، جویای خبر از دوستان و برادران همفکرو همراه و همرزم خویش است که راهی کوی شهادت و در میانه راهاند و هنوز به شهید و به مقصد نرسیدهاند؛ نه از حال کسانی که در پی شهیدان و پوینده راه آنان نیستد؛ زیرا اینان اصلاً حرکت نکردهاند، از این رو هرگز مصداق عنوان «لم یلحقوا» نیستند که عدم ملکه است. نخستین مژده دریافتی شهید پس از شهادت نیز آگاهی از وضع همرزمان است.
«یستبشرون»به معنای «درخواست سرور و یافتن بشارت»است و خداوند سبحان در پاسخ این خواست شهیدان میفرماید که همرزمان آنان هیچگونه ترس و اندوهی نخواهند داشت و شهدا با گرفتن این بشارت از خداوند، خوشحال میشوند. مقامات معنوی که رسیدن به آنها فرحبخش است، هرگز خوف و حزنی در پی ندارند. حزن درباره گذشته و خوف نسبت به آینده است و مؤمن مخلص که همچون شهید ازگرو تاریخ و زمان بیرون است، نه چیزی را در گذشته از دست داده است تا غمگین باشد و نه در آینده از کف میدهد تا از زوال داشتههایش بهراسد.
محبوب مؤمنان، خدای سبحان و اسمای حسنای اوست که هرگز نابود نمیشود. به دیگر سخن، دلبستگی مؤمنان به اموری جاودان است؛ نه چیزهای فناپذیر و از دسترفتنی، تا با از دست دادن آنها اندوهگین شوند؛ یا با احتمال از دست دادن آنها هراسناک گردند. بر همین اساس، هر خوفی از آنان برداشته شده است و همیشه از غم منزهاند: «الا خوف علیهم و لاهم یحزنون». بیشک، مؤمن باید در دنیا همواره میان خوف و رجا باشد.
فراق شهیدان نیز همرزمانشان را خائف و محزون نمیکند؛ چون با اعلام الهی میدانند که خود چیزی را از دست ندادهاند و شهیدان نیز به زندگی بهتر و برتر رسیدهاند. البته اندوه عدم نیل خود به فوز شهادت را دارند و نیز بر اثر عاطفه اشک میریزند.
گفتنی است همان گونه که پیام فرشتگان مکرم، نهی از اندوه است، 1 اثر تکوینی شهیدان نیز که به مقام کرامت رسیدهاند، این است که: به این مقام برسید و بر گذشته و آینده پا بگذارید که دیگر خوف و حزنی نخواهید داشت.
شهیدان مستبشرند و مژدة خوب میخواهند و خدای سبحان مبشر است و به شهدا بشارت میدهد. این بشارت، گزارش یاد شده و نعمت و فضل الهی است؛ بنابراین بشارت شهدا گاهی به گرفتن گزارش از وضع سالکان به مقصد نرسیده است و زمانی به نعمت و فضل خدا و اینکه اجر مؤمنان ضایع نمیشود. طبق استبشار دوم که اعم از استبشار اول است، نعمتی عظیم و فضلی بزرگ بهرة شهیدان میشود و خداوند با فضل خویش با آنان رفتار و بیش از عمل دنیاییشان، آنها را از رحمت خود بهرهمند میکند. فضل در مقابل عمل نیست. عنوان «فضل» در زیادت ظهور دارد، بنابر این فضل در اینجا زائد بر مقدار پاداش است که به شهیدان داده میشود. آیات مورد بحث عاماند و همة کشته شدگان در راه خدا را شامل میشوند و مورد نزول یعنی شهدای اُحد، سبب تخصیص نیست.
مفردات
عند: «عند» برای قرب و نزدیکی وضع شده است و در قرب مکانی، اعتقادی، مقامی و منزلتی به کار میرود2 و تفاوتهای یاد شده در مصداق است نه در مفهوم. در آیة مورد بحث قرب مکانتی و منزلتی مراد است. به دیگر سخن، «عِند» در اینجا نه معنای مجازی دارد و نه به معنای عند مکانی است، بلکه عندیّت مکانتی و منزلتی مراد است.
توضیح: الفاظ برای ارواح معانی وضع شدهاند؛ بنابر این اگر لفظی در غیرمعنای متعارف خود به کار رود، موجب استعمال لفظ در غیر موضوعله، در نتیجه در معنای مجازی نیست، بلکه لفظ در همه مصادیق مادی و معنویاش حقیقت است و در موضوع له خود که مفهوم جامعی است به کار رفته است. بر این اساس، کاربرد «عِند» در مصادیق معنوی نیز حقیقت است نه مجاز.
یستبشرون: به معنای درخواست سرور و یافتن بشارت است نه استخبار. اصل استفعال طلب فعل است؛ بنابر این مستبشر به سان کسی است که سرور و شادی را میخواهد و آن را با بشارت مییابد. 3استبشار به معنای اِبشار یعنی وجدان بشارت و مژده آمده است. بشارت گاهی مسبوق به طلب است و زمانی نیست، هرچند اصل نشاط مطلوب مستبشر است. بشارت شهدا گاهی به گرفتن گزارش از وضع سالکان به مقصد نرسیده است: ویستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم و زمانی به نعمت و فضل خدا و ضایع نشدن اجرا مؤمنان: یستبشرون بنعمه من الله....
تناسب آیات
در این آیات 169ـ171 با تغییر سیاق و التفات از خطاب به مؤمنان به مخاطب کردن پیامبر(ص) خداوند سبحان از سخن گفتن با مؤمنان به سبب نسبت ناروا به پیامبرش در مورد شهدای جنگ و نافرمانی از آن حضرت اعراض و روی سخن خود را به رسولش کرد و فرمود: «و لاتحسبن الذین قُتلوا...” شاید هم این خطاب تتمه خطاب «فادرءوا عن انفسکم الموت ان کنتم صادقین» در ذیل آیه گذشته باشد، در صورتی که خطاب آیه مورد بحث را به صیغة جمع مخاطب بخوانیم؛ یعنی بگو: اگر راست میگویید، مرگ را از خود دور کنید و گمان نکنید آنها که در راه خدا کشته میشوند،.... 4
شایان ذکر است که افراد سست ایمان و منافقان درباره شهدا میگفتند: «لو اطاعونا ما قُتلوا»، 5 چنان که منافقان اصل حضور در جنگ را القای خود در تهلکه میپنداشتند و چنین گمان باطلی از عدم اعتقاد آنان به زندگی پس از مرگ ریشه میگرفت و بر این اساس از جهاد در راه خدا گریزان بودند، چون میانگاشتند که با کشته شدن، حیات خود را از دست میدهند و چیزی آن را جبران نمیکند، 6 از این رو خدای سبحان آیات مورد بحث را دربارة حقانیت حیات پس از مرگ و زنده بودن شهیدان راه خدا و حیات ویژة برزخی آنان نازل فرمود. به دیگر سخن، ظاهراً این آیات بدان جهت نازل شدهاند که برخی مانند منافقان یا سست ایمانها، شهیدان را مرده، یعنی بیاثر میپنداشتند و خداوند از زنده بودن، روزی داشتن آنان نزد پروردگارشان و... خبر داد.
مفاد این آیات شریفه شرح حال شهیدان راه خدا بعد از شهادت است. الـــبته مفاد آیة نخست تا جملة «فرحین بماءاتهم الله من فضله» در آغاز آیة دوم، گــزارش حــال شــهیدان درباره خود آنهاست و جملة «ویستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاخوف علیهم و لاهم یحزنون» ارائه گزارش حال همرزمان شهیدان به آنها (شهدا) ست.
حیاث ثمربخش شهید
مهمترین عاملی که منافقان و افراد سست ایمان را به ترک جنگ وا میداشت، عدم اعتقاد به زندگی پس از مرگ بود. آنان گمان میکردند با کشته شدن، زندگی خود را از دست میدهند و چیزی آن را جبران نخواهد کرد؛ از این رو آیات فراوانی در حقانیت حیات پس از مردن و نیز آیاتی درباره زنده بودن شهیدان نازل شد. آری، مسلمانان از روی تحقیق یا تقلید، اصل معاد را پذیرفته بودند؛ اما حیات برزخی برای آنان روشن نبود، 7 از این رو قرآن کریم زیست برزخی را برای آنان بیان فرمود؛ با این تفاوت که حیات برزخی شهیدان برتر از زندگی برزخی افراد عادی است.
آیات مورد بحث هم توهم نابودی شهدا و هم بیاثر بودن شهادت آنها را دفع میکند و به دو مطلب عنایت دارد: 1. شهید زنده است. 2. حیات او ثمربخش است و براساس این آیات، قیاس شهید با مقتول عادی روا نیست؛ زیرا با هم فرق دارند. مرده نه فعل دارد و نه ادراک؛ زیرا فاقد حیات است که مبدأ این خصوصیتهاست؛ ولی شهید هم فعل دارد، چون مرتزق است؛ هم ادراک دارد، زیرا فرح و استبشار دارد که هر دو همراه ادراکاند؛ 8 لیکن ادراک شهید حضوری است نه حصولی. فرح شهید فراوان است و در آیات مورد بحث به سه مورد آن عنایت شد. براساس آیات مزبور که در آن حیات شهید و اثر و ثمر آن بیان شده است، شهید دو حکم نفسی و نسبی دارد: حکم نفسی وی این است که او زنده است و نزد خدا از رزق الهی بهره میبرد و از نعمت و فضل الهی متنعم است و چون حیات و رزق او عندالله است، زوالپذیر نیست: ما عندکم ینفد و ما عندالله باق. 9 پس شهید، جاودانه متنعم است.
پی نوشتها:
1. سورة فصلت، آیة 30.
2. مفردات، ص590، «ع ن د».
3. التفسیر الکبیر، مج5، ج9، ص97.
4. ر. ک: المیزان، ج4، ص60.
5. سورة آل عمران، ایة 168.
6. کافران دو چیز را هنگام مرگ در مییابند: 1. اصل مرگ را که هرچند به آن اجمالاً عالم بودند، از آن غافل میشدند. آنان هنگام احتضار میبینند که باید بمیرند. 2. میفهمند که نابود شدنی نیستند و مأموران الهی آمدهاند تا آنها را از نشئهای به نشئه دیگر ببرند: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون، لعلی اعمل صلحا فیما ترکت. کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»(مؤمنون، 99 – 100).
7ـ انسان، پیوسته برای رسیدن به حق در حرکت و مسافری است که برای رسیدن به لقاءالله از نشئهای به نشه دیگر میرود. برزخ که به معنای حاجز و حائل میان دو چیز است، از قبر شروع میشود. مسئله برزخ مانند قیامت نیست که نزد همه ملل و فرق اسلامی به صورت امری قطعی پذیرفته شده باشد. کسانی که تجرد روح را پذیرفتهاند، (اسفار، ج9، ص195)، مسئله جسم برزخی و مثالی را همراه حضور روح میتوانند بپذیرند؛ اما آنان که روح را مادی میدانند، ناخودآگاه منکر برزخ هستند. اگر برزخ حق باشد که هست، معنای دو اماته و دو اِحیا در آیه قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل؟ (سوره غافر، آیه 11) روشن خواهد شد؛ زیرا اماته از دنیا و احیای برزخی و اماته از برزخ و احیای هنگامة قیامت، مصداق بارز دو اماته و دو احیایند؛ بنابراین همانگونه که هر نفسی چشنده مرگ است: کل نفس ذائقهالموت (آلعمران، آیه 185) برزخی هم دارد تا قیامت که برانگیخته میشود. حدیث شریف القبرروضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران (الامالی، طوسی، ص 28) از حیات برزخی انسان خبر میدهد.
8ـ المیزان، ج4، ص60.
9 ـ سوره نحل، آیه 96.