مبانی دینی فرهنگ ایثار و شهادت
خداوند انسان را به دمیدن روح خود مفتخر نمود و این راز شکوه و عظمت بعد معنوی و شخصیت ملکوتی انسان است و ارزش جسم خاکی تنها در حفاظت و مراقبت از آن روح خدایی است. از دیدگاه قرآن کریم، زندگی در ابدیت تجسم مییابد. وَ ما هذِهِ الحَیاهُ الدُّنیا اِلاَّ لَهو وَ لَعِب وَ اِنَّ الدَّارَ الآخِرَهَ لَهِیَ الحَیَوانُ لَو کانُوا یَعلَمُون (عنکبوت/64) این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند! خداوند انسانهای کوته بین و آخور نگر را از واقعیت زندگی، نا آگاه میشمرد و میفرماید: یَعلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الحَیاهِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الآخِرَهِ هُم غافِلُون (روم/7) آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند و از آخرت (و پایان کار) غافلند!. در بینش قرآن، اگر انسانها از نسیم لطیف وحی محروم شوند و از موعظه خداوند، بهره نگیرند، مردگانی متحرک و مردارهایی بیارزشند. تنها موجودی که دارای زندگی واقعی است، خداوند است کُلُّ مَن عَلَیها فانٍ وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُو الجَلالِ وَ الاِکرامِ (الرحمن /2627) همه کسانی که روی آن [زمین] هستند فانی میشوند، و تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی میماند. و او به انسان که گُل سر سبد آفرینش است، حیات جاودانه عنایت میکند تا در دوران زندگی مادی، زمینههای بروز استعداد جاودانه خود را محقق کند. انسان کامل، مشتاق ملاقات پروردگار خویش است به سوی او میشتابد. یا اَیُّهَا الاِنسانُ اِنَّکَ کادِح اِلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقیهِ (انشقاق/6) ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد. این نگرش نسبت به نظام هستی و فلسفه آفرینش، مرگ را برای انسان لذت بخش و خوشایند میسازد تا از آن استقبال کند و جسم کم ارزش خویش را به کیمیای مرگِ سرخ، شرف و شکوه بخشد.
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی پایندگی است
اقتلونی اقتلونی یا ثقات ان فی قتلی حیاتا فی حیات (سروش، 3/499) انسانی که سرمست سبوی دیدار یار شود، از همه آنچه او را اسیر کند، آزاد میشود و به عوامل پایدار و ماندگار میاندیشد. و در خون خویش میغلتد و نعره مستانه میزند. همه عوامل زبونی، حقارت، سستی، خودباختگی از او میگریزند و به شکوهی پایدار و غروری ماندگار دست مییابد. از این روی پیر فرزانه جماران فرمود: در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. (خمینی، 15/2) مبانی دینی فرهنگ ایثار و شهادت: فداکاری و از خود گذشتگی، یک ارزش جهانی و فرا مذهبی است. همه انسانها نسبت به افرادی که با شجاعت در مقابل ستم قد بر افراشتهاند و تن به ذلّت و خواری ندادهاند، ادای احترام کرده و آنان را ستایش میکنند. حتی افراد ناتوان و زبونی که جرات اظهار وجود در برابر ستم و یارای مخالفت با ستمگری نیافتهاند، نسبت به انسانهای قهرمان و مقاوم ابراز احترام میکنند. پیامبر عزیز اسلام (ص)، قبل از بعثت در پیمان حلف الفصول که فلسفه آن دفاع از مظلومان و ستمدیدگان بود شرکت کرد. چون به رسالت مبعوث شد، فرمود: در خانه عبدالله بن جدعان، شاهد پیمانی بودم که اگر مالک همه شتران سرخ مو بودم، مرا چنین شادمان نمیکرد و اگر در اسلام نیز کسی بر این اساس از من یاری بطلبد آماده یاری او هستم (ابراهیمی/133) حملات انتحاری مجاهدان گمنام مسلمان، علیه صهیونیست غاصب و زورگو، بدون ملاحظه سن و جنسِ قهرمانان آن، مورد تقدیر و تحسین همه حقطلبانه جهان است. ایثار و شهادت، جایگاه فوقالعاده ارزشمندی در فرهنگ دینی دارد. آنچه کرامت و عزّت انسان را تثبیت و تقویت میکند و روح متلاطم و پویای او را به نهایت کمال و اوج تعالی رهنمون میشود، در این حقیقت متجلی است. ایثار و شهادت، منشأ تربیت انسان جاودانه و جاودانگی انسان است و حقیقت وجود او را تبیین و تفسیر میکند. برخی از مبانی، این حرکت عمیق انسانی در فرهنگ دین، عبارتند از: الف) از اویی و به سوی اویی در نگرش الهی، انسان مورد عنایت خاص خداوند است. حضرت حق تعالی او را برای معرفت نسبت به خویش و عبودیت در برابر خود آفریده است. وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاَّ لِیَعبُدُونِ (ذاریات /56) من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند). عبودیت نهایت و اوج تکامل انسان و قرب او به خدا است. عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر او است، را فراموش کند، حتی خویشتن را (مکارم، 22/387) انسان پس از گذر از این گردنههای صعب العبور، به محضر حضرت حق بار مییابد و مشمول عنایت خاص او میشود. خداوند عزیز، انسانی را که به ارزش خویش پی نبرده و به انتخاب راه هدایت توفیق نیافته است، چنین توصیف میکند؛ ولی او از آن گردنه مهمّ نگذشت! و تو نمیدانی آن گردنه چیست. آزادکردن بردهای، یا غذا دادن در روز گرسنگی... یتیمی از خویشاوندان، یا مستمندی خاکنشین را، اینها روزنههای وصل است، زیرا انسانی که به جسم خود وابسته است و از آنچه مایه تقویت و فربهی روح است، غفلت میکند، راز زندگی جاودانه را نیافته و گوهر وجود خویش به بهایی اندک فروخته است. گذر موفقیت آمیز و استوار از آزمونهای دشوار الهی و بردباری و استقامت در برابر ناملایمات و مشکلات، لذت ارتباط با خداوند را فراهم میآورد وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الأَموالِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ اِذا اَصابَتهُم مُصیبَه قالُوا اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعُون (بقره / 155156) قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش میکنیم و بشارت ده به استقامتکنندگان. آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: <ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم> پس بر مبنای فرهنگ <ازویی و به سوی اویی>، انسان پیوسته آماده حضور در آزمونهای دشوار است و چون سنگی گرانبها از کوره آزمونهای سخت میگذرد تا گوهر خالص و ناب وجودش آشکار گردد. آنان که به ندای خیرخواهانه فَأَینَ تَذهَبوُنَ (تکویر/26) پس به کجا میروید؟ و دعوت آسمانی فَفِرّوا الی اللهِ (ذاریات/50) پس به سوی خدا بگریزید، اعتنا نمیکنند، در مواجهه با حوادث سهمگین قیامت به دنبال راه فرار میگردند یَقُولُ الاِنسانُ یَومَئِذٍ اَینَ المَفَرُّ (قیامت/10) آن روز انسان میگوید: "راه فرار کجاست؟!" و پاسخ میشنوند: کَلاَّ لا وَزَرَ اِلی رَبِّکَ یَومَئِذٍ المُستَقَر(قیامت /1112) هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد آن روز، قرارگاه نهایی تنها به سوی پروردگار تو است. شکوه به سویی اویی آنگاه به نهایت میرسد که بانگ میزنند: لِمَنِ ال مُلکُ الیَومَ حکومت امروز برای کیست؟ و همه ناگزیر فریاد میزنند: لِلَّهِ الواحِدِ القَهَّار برای خداوند یکتای قهّار است (غافر /16) ب) کرامت و منزلت انسان: انسانها دو گونهاند: عدهای زبون، ذلیل و خود باختهاند و با سستی و تن پروری به پروار کردن جسم خود میپردازند و با هر طعمهای میسازند و در هر مزبلهای رحل اقامت میافکنند. و هرگز خود را برای رویارویی با موانع تکامل مهیا نمیکنند و بر زمین چسبیدهاند. قرآن کریم آنان را توبیخ میکند و میفرماید: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُم اِذا قیلَ لَکُمُ انفِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلتُم اِلَی الأَرضِ اَ رَضیتُم بِالحَیاهِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَهِ فَما مَتاعُ الحَیاهِ الدُّنیا فِی الآخِرَهِ اِلاَّ قَلیل (توبه/38) ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: <به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!> بر زمین سنگینی میکنید (و سستی به خرج میدهید) ؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست. اینان از اوج شکوه به کنج ذلت خزیدهاند و هویت و شخصیت عظیم انسانی خویش را پاس نداشته و حرمت روح متعالی را نشناخته و خود را موجودی بیهوده و بیارزش پنداشتهاند. و در امور زندگی به طفیلیگری تن دادهاند اما گروه دوم، از لذّت معرفت بهرهمند شده و با چشمان باز پا به عرصه آفرینش نهادهاند و در پرتو عظمتی که خداوند به آنان ارزانی داشته و همه موجودات هستی را در برابر اراده آنان رام و مسخر کرده، به بهرهگیری از لذائذ معنوی پرداخته و در کشتزار طبیعت در پی به دست آوردن مغز و ریشه نعمتهای الهی کوشیده اند. سبک بار و چالاک پا در میدان فداکاری نهاده و رضایت خداوند را بر همه چیز ترجیح دادهاند و در اوج ندای خوش آمد ملائک پا بر عرصه بهشت نهادهاند. اینان به عظمتی دست یافتهاند که خداوندی که کمال مطلق و مطلق کمال است و هرگز در وعدهاش ناراستی و کژی وجود ندارد، خریدار جان آنان است. اِنَّ اللَّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ (توبه /111) خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد. علی(ع) انسان برتر و برترین انسان عالم آفرینش پس از پیامبر اعظم(ص)، تجسم عینی این آیه شریفه قرآن است. او که ارزش واقعی خویش را شناخته است، بدون هراس و فقط برای حفظ جان رسول خدا (ص) در بستر او میآرمد و این مدال افتخار را برای بشریت به ارمغان میآورد. پیامبر عزیر اسلام(ص) فرمود: اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَغنَی اُمَّتِی بِسَنَابِکِ خَیلِهَا وَ مَرَاکِزِ رِمَاحِهَا (کلینی، 5/2) خداوند امت مرا به وسیله سم اسبها و فروگاه نیزهها بی نیاز کرد. همچنین میفرماید: مَا مِن قَطرَهٍ اَحَبَّ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِن قَطرَهِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (کلینی، 5/ 53) هیچ قطرهای نزد خداوند عزیز و بزرگ، محبوبتر از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، نیست. هیچ وقت خون شهید هدر نمیرود، خون شهید به زمین نمیریزد، خون شهید هرقطرهاش تبدیل به صدها قطره، و هزارها قطره، بلکه به دریایی از خون میگردد و در پیکر اجتماع وارد میشود. ج) پویایی و تکامل انسان: برخی از انسانها، بسان عنکبوت خود را در تارهایی که میبافند، زندانی میکنند و پیوسته کاخهای خیالی خود را برای صید موجودات ضعیف زینت میبخشند، غافل از آنکه سستترین خانهها، خانه عنکبوت است. اینان زندانی خویشاند. طبیعت، جامعه و تاریخ را در قالب ذهن ناتوان خویش تفسیر میکنند. اهل هجرت حرکت، سازندگی، ارتباط با مردم و مشاهده حقایق عالم نیستند. اما گروهی از انسانها، اهل حرکت و هجرتند و لحظهای آرام نمیگیرند و ایستایی و سکونت را موجب مرگ و خواری میدانند.
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آرامش ما در عدم ماست
پیوسته میکوشند تا گامی به پیش بردارند و با موانع راه بستیزند. هجرت اصل حیاتی و مهم زندگی آنان محسوب میشود. زیرا تاریخ پر شکوه اسلام با هجرت آغاز میشود. تلاش انسان، موتور محرکی است که پیوسته انرژی تولید میکند و زمینه رشد و تعالی جامعه را فراهم میآورد اگر این موتور بی حرکت بماند و درجا بزند، پس از مدتی توان خود را از دست میدهد. لازمه رشد انسان، پویایی و تحول است. البته هر تلاشی موجب سعادت نیست، برخی از انسانهای تلاشگر در بیراهه گام میزنند و در کویر بذر میپاشند و جز حنظل درو نمیکنند.
شهید با خون خود در کالبد جامعه روح حرکت و حماسه میآفریند و جامعه را از سکون و رکود باز میدارد. مطهری مینویسد: بزرگترین خاصیت شهید حماسه آفرینی اوست.
در ملتهایی که روح حماسه، مخصوصاً حماسه الهی میمیرد، شهید آن حماسه مرده را از نو زنده میکند، لذا اسلام همیشه نیازمند به شهید است، حماسههای جدید و آفرینشهای تازه. (ص104) د) نیکوکاری کامل و کمال نیکوکاری: قرآن کریم، بالاترین درجه نیکوکاری را انفاق و گذشت از آنچه که مورد علاقه شدید انسان است، معرفی میکند و میفرماید: لَن تَنالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون (آل عمران /92) هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست میدارید، (در راه خدا) انفاق کنید. و در سوره هل اتی که سند عظمت و شکوه ائمه اهل بیت(ع) است، رمز این عظمت را در انفاق آنچه که مورد علاقه آنان بود معرفی میکند و میفرماید: وَ یُطعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیماً وَ اسیرا (انسان/31) و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به <مسکین> و <یتیم> و <اسیر> میدهند!
تفسیر نمونه در توضیح این آیه نوشته است: اطعام کردن آنها ساده نیست، بلکه توام با ایثار در هنگام نیاز شدید است، و از سوی دیگر اطعامی است گسترده که انواع نیازمندان را از مسکین و یتیم و اسیر شامل میشود، و به این ترتیب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است... ضمیر در عَلی حُبِّهِ به طعام باز میگردد، یعنی در عین اینکه علاقه به طعام دارند آن را انفاق میکنند، و به این ترتیب شبیه چیزی است که در آیه لَن تَنالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ: (آل عمران/92) است به نیکوکاری نمیرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید. (مکارم، 1374، ج25/353) بالاترین چیزی که مورد علاقه انسان است، جان اوست. حب نفس یکی از مهمترین عوامل حیات انسان و موجب رقابت، تلاش، خلاقیت است.
آنگاه که انسان به اوج عظمت و فداکاری برسد، بهترین سرمایه زندگی که جان اوست را در راه خدا ایثار میکند. کسانی که به انگیزه دفاع از حقوق انسانی و پاسداری از حریم ارزشی جامعه بشری فداکاری میکنند، مورد تکریم و مایه افتخار همه انسانها هستند. اعتقاد به خدا و قیامت علاوه بر تبیین انگیزه معنوی فداکاری، پاداش مضاعف الهی را نیز تأمین میکند.
مجاهده و فداکاری در مکتب اسلام، فروش جان ناقابل خویش به خالق جانها و خداوند عزیز است و اوج اعتلای انسان است. شهید با خون خود یعنی تمام وجود و هستی خود ارزش، ابدیت و جاودانگی مییابد. خون شهید برای همیشه در رگهای اجتماع میجهد. پیامبر عزیز فرمود: فَوقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرّ حَتَّی یُقتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیسَ فَوقَهُ بِر (کافی، 2/348) برتر و بالاتر از هر نیکوکاری، نیکوکار دیگری است، تا آنگاه که در راه خدا شهید شود، وقتی که در راه خدا شهید شد، دیگر بالاتر از او کسی نیست. و نیز فرمود: اِنَّ ابخَلَ النَّاسِ مَن بَخِلَ بِالسَّلَامِ وَ اجوَدَ النَّاسِ مَن جَادَ بِنَفسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ تَعَالَی (نوری، 11/8 مجلسی، 73/12) بخیلترین انسانها کسی است که در سلام کردن، بخل بورزد و بخشندهترین انسانها، کسی است که جان و مال خویش را در راه خدا، بذل و ایثار نماید. ه) مسابقه در نیکیها: دنیا محل رقابت و مسابقه است.
انسان فطری و سلیم النفس میکوشد تا با کسب فضائل اخلاقی، علمی، هنری و... گوی سبقت را از همنوعان خود برباید. رمز پویایی زندگی آن است که انسان در بروز استعدادها و کمالات خود بکوشد. این انگیزه به قدری قوی است که گاه موجب میشود که انسان برای خود فضائل دروغین ادعا کند، تا موقعیت و منزلتی برای خود فراهم آورد.
کفار مدعی هستند که ما اهل کارهای نیک و پسندیده هستیم و اگر در پذیرش دین خیر و نیکی وجود میداشت، دیگران در قبول آن از ما سبقت نمی گرفتند. وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَو- کانَ خَی-راً ما سَبَقُونا اِلَی-هِ وَ اِذ- لَم- یَه-تَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا اِف-ک قَدیم (احقاف/11) کافران درباره مؤمنان چنین گفتند: <اگر (اسلام) چیز خوبی بود، هرگز آنها (در پذیرش آن) بر ما پیشی نمیگرفتند!> و چون خودشان بوسیله آن هدایت نشدند میگویند: <این یک دروغ قدیمی است!>. این سخن کفّار، نشان دهنده آن است که سبقت و رقابت امری فطری و لازمه زندگی انسان است. و به همین دلیل ریا کاری و تظاهر به فضائل اخلاقی، علم و... در زندگی انسان آشکار میشود. و اسلام به شیوههای مختلف میکوشد تا انگیزههای انسان را تعالی بخشد و او را از ریا باز دارد و ادعای فضائل دروغین را نفاق و گناه میشمارد.
البته مسابقه و رقابت سالم را ارج مینهند و میفرماید: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، اولئِکَ المُقَرَّبُون (واقعه/1011) و (سومین گروه) پیشگامان پیشگامند، آنها مقرّبانند! حال که انسان ناگزیر از رقابت است، توصیه قرآن آن است که انسانها در میدان نیکیها باهم به رقابت بپردازند و آن را به امور غیر اخلاقی و ضد انسانی آلوده نکنند.
فَاستَبِقُوا الخَیرات (مائده/48) پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! و یکی از ویژگیهای برجسته انسانهای مؤمن را حضور در عرصه رقابت سازنده و مفید معرفی میکند و میفرماید: اولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَ هُم لَها سابِقُون (مؤمنون/61) (آری) چنین کسانی در خیرات سرعت میکنند و از دیگران پیشی میگیرند (و مشمول عنایات ما هستند). قرآن کریم یکی از جلوههای مهم این مسابقه را طلب مغفرت خداوند و جلب رضایت او معرفی کرده و فرموده است: سابِقُوا اِلی مَغفِرَهٍ مِن رَبِّکُم (حدید/21) به پیش تازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان. بدون تردید یکی از زمینههای مسابقه جهان، برداشتن موانع رشد و تکامل معنوی جامعه است و آن نیازمند فداکاری، از خود گذشتگی و ایثار جان و مال و آمادگی برای استقبال از جهاد و شهادت است. انسان در میدان مبارزه حق و باطل برای دفاع از آرمانهای اصیل معنوی، که بالاترین درجه خیر و نیکی است تلاش میکند و با درک شهادت در مغفرت و رحمت الهی غرق میشود.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: اوَّلُ قَطرَهٍ مِن دَمِ الشَّهِیدِ کَفَّارَه لِذُنُوبِهِ اِلَّا الدَّینَ فَاِنَّ کَفَّارَتَهُ قَضَاوُِهُ (صدوق، 3/183) اولین قطره ای از خون شهید که بر زمین میافتد، کفاره گناهان او (و موجب آمرزش او) میشود.
مگر بدهی به دیگران که کفّاره آن ادای آن است.
نکته قابل تأمل در این روایت، عنایت ویژه اسلام به حق الناس است که حتی خون شهید با آن همه قداست و عظمت نمیتواند، آن را تأمین کند. و) انتخاب مرگ (مرگ آگاهانه) امام علی(ع) میفرماید: اگر انسان را از مرگ گریزی نیست، بهتر است که با شمشیر در راه خدا کشته شود و ان تکن الابدان للموت انشأت فقتل امری بالسیف فی الله افضل (علی(ع) /315) اگر بدن (انسانها) برای مرگ آفریده شده است، کشته شدن انسان با شمشیر با ارزشتر است. و تأکید میکند که تحمل هزاران ضربه شمشیر، آسانتر از پذیرش مرگ در بستر است. اِنَّ افضَلَ المَوتِ القَتلُ وَ الَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ لَأَلفُ ضَربَهٍ بِالسَّیفِ اهوَنُ عَلَیَّ مِن مِیتَهٍ عَلَی فِرَاش (کافی، 5/53) همانا بالاترین نوع مرگ، شهادت است. و سوگند به کسی که جانم در دست اوست، تحمل هزار ضربه شمشیر، از مردن در بستر آسانتر است.
شهید با آگاهی از اینکه، میدان جهاد محل فداکاری، از خود گذشتگی و شهادت است، از کام جویی مادی دل میکند و به میدان ایثار پا میگذارد. او تسلیم مرگ نمیشود، بلکه مرگ را تسلیم خود میکند.
مرگ اگر مرد است آید پیش من تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ من از او جانی برم بیرنگ و بو او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ (مولوی، دیوان شمس) کسانی که آگاهانه پا درعرصه جهاد میگذارند، درب مخصوص بهشت را به روی خود میگشایند و خود را از آفات سستی و تن پروری رهایی میبخشند.
امام علی(ع) فرمودند: امَّا بَعدُ فَاِنَّ الجِهَادَ بَاب مِن ابوَابِ الجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ اولِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقوَی وَ دِرعُ اللَّهِ الحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الوَثِیقَهُ فَمَن تَرَکَهُ رَغبَهً عَنهُ البَسَهُ اللَّهُ ثَوبَ الذُّل... (شهیدی، 27) اما بعد، جهاد، دری است از درهای بهشت که خدا به روی گُزیده دوستان خود گشوده است و جامه تقوی است که بر تن پوشیده است.
زره استوار الهی است که آسیب نبیند و سپر محکم اوست (که تیر در آن ننشیند) هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامهخواری بر تن او پوشاند و... آنان وارد میدان کارزار میشوند زیرا میدانند که مجاهدان فی سبیلالله مورد علاقه و محبت خدا هستند و خداوند آنان را دوست دارد. اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیان مَرصُوص (صف/4) خداوند کسانی را دوست میدارد که در راه او پیکار میکنند گویی بنایی آهنیناند. ز) اخلاص مطهری مینویسد: شهادت واژهای است که در اسلام قداست خاصی دارد، در عرف خاص اسلامیهالهای از نور این کلمه را فرا گرفته است. این کلمه در همه عرفها توام با قداست و عظمت است، چیزی که هست معیارها و ملاکها متفاوت است.
از نظر اسلام هر کس به مقام و درجه شهادت نائل آید، یعنی واقعا در راه هدفهای عالی اسلامی، به انگیزه برقراری ارزشهای واقعی بشری کشته بشود به یکی از عالیترین و راقیترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل شود، رسیده است.
شهید کسی است که با فداکاری و از خودگذشتگی خود و با سوختن و خاکستر شدن خود محیط را برای دیگران مساعد میکند. مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوختن، فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.
آری شهدا شمع محفل بشریتند.
آنان که هستی خویش را برای وصال دوست، مهیا کردهاند، از دامهای منیّت رهیده و شیطان را در بند کشیده و او را به یأس کشاندهاند. (مطهری، صص7284) شهید به تعریف و تمجید دیگران دل نبسته است، یعنی در جامعه حضور فیزیکی ندارد که به ارتقای ظاهری در نظر مردم و کسب اعتبار و شئون فردی دل خوش کند.
او با نهایت اخلاص و به دور از هر گونه تعلّقی جان خویش را تقدیم دوست میکند تا به اعتلا و تداوم آرمانهای معنوی، کمک کند و همین صفا موجب قداست، شهرت و جاودانگی اوست.
یکی از آفات مهم اعمال انسان که موجب تباهی، حبط و زوال اعمال انسان میشود و خطرناکترین دشمن انسان، ریا است، که همانند موریانه، کارهای نیکوی انسان را از درون تهی میکند و همه چیز را به آتش میکشد. بدون تردید یکی از مصادیق زیانکارترین چهرههای انسان قرآنی، ریاکاران هستند.
قُل هَل نُنَبِّئُکُم بِالأَخسَرینَ اعمالاً الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیاهِ الدُّنیا وَ هُم یَحسَبُونَ انَّهُم یُحسِنُونَ صُنعا (کهف/103104) بگو: <آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده با این حال، میپندارند کار نیک انجام میدهند!> اما شهدا به درجه خلوص رسیده و از دام شیطان گریختهاند. قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغوِیَنَّهُم اجمَعینَ اِلاَّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین (ص/8283) گفت: <به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها!> برو این دام بر مرغی دگر نه که عنقا را بلندست آشیانه (حافظ/268) ح) زندگی راستین در منطق شهید، مرگ انتقال از جهانی به جهان دیگراست و رابطه انسان با جهان و روح با بدن از نوع رابطه کشاورز و مزرعه است. پیامبر عزیز فرمود: الدُّنیا مَزرَعَهُ الآخِرَه (مجلسی، 67/225) دنیا مزرعه آخرت است.
شهید از اولیای خداوند ست. او بر خلاف دیگران که فقط ظاهر دنیا را دریافتهاند و از آخرت (و پایان کار) غافلند! حقیقت همه امور را دریافته است و همه چیز را فانی در ذات اقدس الهی میداند.
شهید به درجهای از شوق رسیده است که روحش تاب ماندن در جسم ندارد و بیتاب اذن الهی است تا پر بکشد و به قرارگاه اصلی خود برود. وَ لَو لَا الأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِم لَم تَستَقِرَّ اروَاحُهُم فِی اجسَادِهِم طَرفَهَ عَینٍ شَوقاً اِلَی الثَّوَابِ وَ خَوفاً مِنَ العِقَاب (شهیدی، خ193/225) و اگر نه این است که زندگی شان را مدتی است که باید گذراند، جانهایشان یک چشم به هم زدن در کالبد نمیماند، از شوق رسیدن به پاداش آن جهان یا از بیم ماندن و گناه کردن در این جهان. شهید با مرگ خود به جاودانگی میرسد و زندگی خویش را از سطح ظاهری بالا میبرد. خداوند کریم میفرماید: وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ امواتاً بَل احیاء عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون (آل عمران /169) (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند!
بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. علی(ع) فرمود: به خدا که با مردن، چیزی به سر وقت من نیامد که آن را نپسندم و نه چیزی پدید گردد که آن را نشناسم، بلکه چون جوینده آب به شب هنگام بودم که ناگهان به آب رسد، یا خواهانی که آنچه را خواهان است بیابد وآنچه نزد خداست، نیکوکاران را بهتر است (شهیدی، ن23/ 284) دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادنداندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلّی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند (حافظ/114) در صحیفه نور میخوانیم: شهداء، شمع محفل دوستانند، شهداء در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یُرزقوناند و از نفوس مطمئنهای هستند که خطاب فَادخُلی فی عِبادی وَ ادخُلی جَنَّتی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق. قلم در ترسیمش بر خود میشکافد. (خمینی، 21/147) اهمیت شهید به قدری است که آنگاه که پیامبر(ص)، تسبیحات اربعه را به فاطمه زهرا(س) تعلیم داد. آن حضرت از تربت حمزه شهید، تسبیح ساخت و با این عمل خود به قداست شهید و جاودانگی او رسمیت بخشید. امام صادق(ع) فرمودند: اِنَّ السُّجُودَ عَلَی تُربَهِ ابِی عَبدِ اللَّهِ(ع) یَخرِقُ الحُجُبَ السَّبعَ (آملی، 5/366) سجده بر تربت حسین(ع) حجابهای هفتگانه را پاره میکند.
اگر انسان ارزش شهید را درک کند، خاک تربت او به نمازش ارزش میدهد. راز بقای شهید آن است که حرکت او یک بعد عقلی دارد و از ناحیه منطق حمایت میشود و از طرف دیگر در عمق احساسات و عواطف راه یافته است. از این روی ائمه توصیه کردهاند تا بر شهادت امام حسین(ع) گریه کنیم، این گریهها، نهضت امام حسین(ع) را در اعماق جان مردم فرو میبرد. ط) تأسی به الگوهای جاودانه انسان موجودی قهرمان آفرین و الگو ساز است.
قرآن کریم پیامبر عزیز اسلام(ص) را به عنوان الگوی متعالی بشریت معرفی کرده و میفرماید: لَقَد- کانَ لَکُم- فی رَسُولِ اللَّهِ اس-وَه حَسَنَه (احزاب/21) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود. همچنین حضرت ابراهیم و پیروان واقعی او را الگوی مناسبی برای هدایت جامعه معرفی میکند: قَد- کانَت- لَکُم- اس-وَه حَسَنَه فی اِب-راهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه (ممتحنه/4) برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود داشت. این الگوهای جاودانه برای دفاع از حق مردم و پیشبرد آرمانهای والای الهی از همه چیز خود گذشتند.
آزمونهای سخت الهی را پشت سر گذاشتند تا ارزشهای والای انسانی را تحقق بخشند. در این میان امام حسین (ع) بنیانگذار الگوی کامل و بیبدیلی در تاریخ بشریت است.
قیام سرخ او و یارانش همه تبهکاران و طغیان گران را در طول تاریخ رسوا کرد و نمونهای روشن از جهاد آرمانی را به منصه ظهور آورد.
او فریاد بر آورد که: اِن کانَ دیِنُ مُحَمَّدٍ لا یَستَقِمُ اِلّا بِقَتلِی فَیا سُیوُفُ خُذِینی اگر دین محمد(ص) جز با قتل من استوار نمیگردد، ای شمشیرها مرا دریابید. امام حسین(ع) قربانی هوسهای جاه طلبانه دیگران نیست. او با ایستادگی آگاهانه و مقاومت هشیارانه در راه هدف مقدس به شهادت رسید. او با توجه به عواقب سختی که در انتظار او و خانواده اش بود، زیر بار بیعت نرفت و سکوت را در آن شرایط گناهی عظیم تلقی میکرد.
ندای جهانی حسین (ع) دعوت به آزادگی و حرّیت است که میفرماید: یَا شِیعَهَ آلِ ابِی سُفیَانَ اِن لَم یَکُن لَکُم دِین وَ کُنتُم لَا تَخَافُونَ المَعَادَ فَکُونُوا احرَاراً فِی دُنیَاکُم (مجلسی، 45/51) ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، [لااقل] در زندگی دنیوی خود از آزادگان باشید.
حسین(ع) الگوی همه کسانی است که در پی سلطنت و قدرت دروغین دنیوی و رقابت برای جمع مال و ثروتاندوزی نیستند و دل در گرو برداشتن موانع تکامل دین و اجرای دستورات خداوند دارند. حسین(ع) نمونه والا و متعالی انسانهایی است که شهادت در راه خدا را همانند گردن بندی بر گردن دختران جوان میبینند که مایه زیبایی و جذابیت آنان است و شهادت مایه زیبایی و رونق دین. آنان که نسبت به مرگ اشتیاقی همانند شوق یعقوب در دیدار یوسف دارند.
امام حسین(ع)، سید الشهداء و بالاترین اسوه و مقتدای کسانی است که چون میبینند که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری به عمل نمیآید، بیتاب روِیت حق و ملاقات خداوند میشوند و فریاد بر میآورند که: وَ اِنِّی لَا ارَی المَوتَ اِلَّا سَعَادَهً وَ الحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ اِلَّا بَرَما (مجلسی، 44/192) من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملالت و خستگی و کسالت نمیبینم.
حسین(ع) در بستر پیامبر(ص) آرمیده و از پستان فاطمه شیر نوشیده و از قبیله نور و از خاندان طهارت و تقوی است، او فریاد بر میآورد: <هیهات منّا الذِّله> و تأکید میکند که آگاه باشید که این انسان پست و بیخاندان و بیاصالت مرا میان دو امر مخیر کرد؛ جنگیدن با شمشیر و نوشیدن شربت شهادت یا تن دادن به ذلّت و خواری و یقینا ذلّت از ما دور است. خداوند، رسول خدا، مؤمنین و دامنهای پاک و مقدسی که ما را در خود پرورش دادهاند و انسانهای بلند همت و استوار در راه حق، آن را بر ما نمیپسندند. هرگز سزاوار نیست که ما به اطاعت انسانهای فرو مایه و زشت سیرت تن دهیم و تسلیم هوسهای حیوانی آنان شویم. امام(ع) نمونهای کامل و متعالی است برای کسانی که به افراد پست و زبون، دست بیعت نمیدهند و همانند بردگان در برابر ستم و ظلم سکوت نمیکنند.
خوشم از سوختن خویش از آنک سوختم بزم ت-و روشن کردم تا تو آسوده روی در ره خویش خ-وی ب-ا گیتی رهزن کردم (اعتصامی، 5) جمع بندی و نتیجه گیری: گرچه از نظر همه مردم جهان، فداکاری و ایثارگری دارای ارزش و اعتبار است، در مکتب اسلام و قرآن، والایی انسان در پرتو روح الهی، محقق میشود و شاخصههایی چون از اویی و به سوی اوییم کرامت و منزلت انسان، پویایی انسان، کمال نیکویی، مسابقه در نیکیها، مرگ آگاهانه، اخلاص زندگی راستین، ت-أسی به الگوهای جاودانه، بالاترین درجه تکامل انسان را تبیین میکند و خداوندخریدار جان او میشود، گناهان او بخشیده و درب مخصوص بهشت به روی او گشوده میشود.
امام حسین(ع) و یارانش، در حماسه کربلا، بالاترین الگوی مجاهدت و شهادت را در طول تاریخ بشریت، خلق کردند.
منابع و مآخذ:
1- ابراهیمی ورکیانی، محمد، تاریخ اسلام، قم، دفتر نشر معارف، 1382 2 - آدمیت، منوچهر، گلچین غزلیات شمس، تهران، آتلیه هنر، 1375 3 - اعتصامی، پروین، گزیده قطعات، اصفهان، مشعل، 1343 4 - ابن ابی الحدید، ابو حامد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه مرعشی، 1404 5 - حافظ، شمس الدین محمد، دیوان حافظ، به اهتمام جهانگیر منصور، تهران، نشر دوران، 1380 6 - حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه...، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1391، 7 - حرانی، علی ابن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404 8 - خمینی، روحالله، صحیفه نور، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، 1376، 9 - دیوان علی(ع)، قم، پیام اسلام، 1369، 10- سروش، سید عبدالکریم، مثنوی مولوی، تصحیح و پیشگفتار، تهران، علمی و فرهنگی، 1378، 11-شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1377، 12 - صدوق، محمد، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1404، 13 - طوسی، محمد بن الحسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سید حسن خرسان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1390، 14- کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، بیروت، دارالضواء، 1371، 15 - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعه لعلوم الائمه الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق 16 - مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی(عج) به ضمیمه شهید، قم، صدرا، 1367، 17- همو، هجرت و جهاد، تهران، دفترمرکزی حزب جمهوری اسلامی، 1360 18 - مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، قم، مدرسه امام علی(ع)، 1384، 19- همو، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374، 20 - همو، ترجمه گویا و شرح فشرده نهج البلاغه، با همکاری جعفر امامی و رضا آشتیانی، قم، هدف، بیتا 21 - النوری الطبرسی، حسین بن محمدتقی، مستدرکالوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1408