محمود غلامی فتلکی در سال 1346 در نجف آباد اصفهان بدنیا آمد و ایام کودکی را در کانون پرمهر خانواده گذراند. 2سال و نیمه بود که مسجد محلشان را می ساختند و از همان ابتدا با مسجد و مجالس مذهبی آشنا شد.با شروع اولین روز پاییز 7سالگی اش او نیز دانش آموز کلاس اول شد. در طول تحصیل نیزبچه قانعی بود .شور و شوق اوایل انقلاب او راهم بی نصیب نگذاشت اوایل سال 60 بود که منافقین با ترور شخصیتها شعارهایی بر در و دیوار شهر علیه نظام و مسئولین می نوشتند و محمود همراه دوستانش با تهیه رنگ و قلم مو شعارها را پاک می کردند و به جای آنها شعارهای مناسب می نوشتند.
غلامی نیز مثل همه دانش آموزان مشتاق حضور در جبهه ها درس را رها کرد و با عضویت در بسیج مسجد، سنگر جبهه را انتخاب کرد وبا تغییر سال تولدش در عملیات والفجر مقدماتی حضور پیدا کردو داوطلبانه به گروه تخریب پیوست و بعد در والفجر3و 4شرکت کرد . در دی ماه 1362 عضو رسمی سپاه شد و در خیبر و بدر نیز صفحات تاریخ رزم را ورق زد .محمود در سال1364 دوره مربیگری تخریب را آموزش دید و با حضور در عملیاتهای والفجر8 ،کربلای5،8 ونصر7و بیت المقدس2 ،4 ،7 و غدیر همچنان در بزم رزم عاشقانه جبهه ها میهمان بود که در همین دوران از ناحیه کتف و دست مجروح و جانباز شد . هربار که مجروح می شد طوری رفتار می کرد که خانواده اش اصلا نفهمند کجای بدنش زخمی شده.در طی این مدت حتی اسیر شدن برادرش مانع حضور او نشد ولی دست تقدیر با پایان جنگ او را نیز عازم شهر کرد و او میدان حضور دیگری را انتخاب کرد.
محمود غلامی با تشکیل خانواده همچنان اهدافش را دنبال می کرد حتی در خواستگاری گفته بود:من تخریبچی هستم وهرآنی که جنگ بشود وجبهه نیاز داشته باشد من همیشه درخدمت هستم .
درس ودفتر وکتابی راکه رها کرده بود،بعداز جنگ ،دوباره به سراغش رفت وبااراده محکم ، شروع به خواندن کرد. آن زمان دخترش خردسال بود ولی بااین وجود در همان فضای کوچک خانه توانست هفت سال تحصیلی را در مدت سه سال طی کند ودیپلم خود رابگیرد.
وقتی مقام معظم رهبری بحث امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردند،محمود خیلی تقید داشت که حتما" باید به آن عمل کند. او همیشه حاظر برای حضور در جبهه بود. مشهد که رفته بودند نذر کرد در جمع رزمندگان اسلام در بوسنی به مقابله با متجاوز بپردازند ولی اعلام شد کسی اعزام نمی شود.و دست تقدیر او را به جبههء تفحص اعزام کرد .آخرین باری که می خواست برای تفحص برود، به منزل یکی از شهدای مفقود محل رفت وگفت: من تاپسرتان محرم رابرنگردانم برنمی گردم...
گمنام ها بررمل های فکه آرمیده بودن ومنتظر جستجوگران نور-.محمود وسعید شاهدی- قدم بر می داشتند که به استقبال شهدا بروند ولی گویا دست تقدیر ، بدرقه زمان 2/10/74 را برای پرواز رقم زد.وقبر شهید تفحص محمود غلامی در قطعه 29 ردیف14 شماره7 بالای مزار شهید شاهدی سنگ نشانی برای جستجوگران شهدا شد.
این سطر جاده ها که به صحرا نوشته اند
یاران رفته با قلم پا نوشته اند
لوح مزارها همه سربسته نامه هاست
کز آخرت به مردم دنیا نوشته اند