«نبل» و «الزهرا» دو روستای شیعهنشین سوریه بودند که سالها در محاصره تکفیریها قرار داشتند با این وجود هیچگاه از مقاومت دست برنداشتند.
انتشارات مرز و بوم در صفحه اینستاگرامی خود بخشی از روایت «مصطفی نجیب» رزمنده افغانستانی مدافع حرم را از نجابت و عزت نفس اهالی روستاهای نبل و الزهرا در سوریه آورده است که در ادامه میخوانید.
چند روز بعد از آزادسازی روستاهای نبل و الزهرا، برای دیدن دوستم «عیسی معتوق» به آنجا رفتم. قبل از اینکه حرکت کنم، عیسی با من تماس گرفت. متوجه شدم برای گفتن چیزی دل دل میکند. قبل از اینکه پشیمان بشود و قطع کند، خواهش کردم حرفش را بزند. گفت: «خانوادهی من چهار سال است کنسرو ماهی نخوردهاند در انبارتان چند تایی داری، برایم بیاوری؟» من هم یک وانت پر از کنسروهای گوناگون کردم و از بازار هم چیزهایی خریدم و راهی الزهرا شدم.
ظاهر روستا، خیلی آشفته و بهم ریخته نبود. خانهها پراکنده در میان زمینهای کشاورزی قرار داشتند و بیشتر خمپارهها به زمین اصابت کرده بودند. عزت نفس ساکنان روستا، برایم عجیب بود. با دیدن آن کامیون پر از خوردنی، حتی از کودکان هم یک نفر جلو نیامد تا چیزی بخواهد. یک نفر از اهالی، به مناسبت ورود من میخواست تیر هوایی بزند. پیرمردی جلو آمد و گفت: «تو را به خدا، نزن. ما به اندازهی کافی در این چهار سال صدای تیر شنیدهایم. دیگر کافی است.» بعد با من کمی درد دل کرد که در این سالها آب و غذا جیرهبندی بوده و فقط راهی به ترکیه باز بوده که کردها برایشان مواد غذایی میآوردند و ۱۰ برابر قیمت اصلی به آنها میفروختند. بعضیها هم بدون عوض کمکشان میکردهاند. حتی کسانی را که داوطلب بودند، از این راه از محاصره خارج میکرده و به ترکیه میبردند.
جوانهای روستا، مواد خوراکی را بین خانوادهها تقسیم کردند. فرصتی پیش آمد که با آنها صحبت کنم. میگفتند: «در مدت محاصره، در برابر هجوم دشمن به روستا مقاومت میکردیم و بارها به هر قیمتی که شده بود، اجازه ورود یک تانک به روستا را هم ندادیم. دهها نفر شهید میشدند تا در نهایت موفق میشدند با نزدیک شدن به تانک، یک نارنجک به داخل آن بیاندازند و منهدمش کنند.»