بر اساس آمارهای موجود، در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حدود هفت جوان ایرانی در عملیاتهای مختلف علیه صهیونیستها شرکت داشته و به شهادت رسیدهاند و تا کنون نهتنها نام و نشانشان در دست نیست، بلکه پیکری هم از آنها بازنگشته است.
آزادی فلسطین و نابودی رژیم صهیونیستی، نهتنها یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی است، بلکه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) نیز بسیاری از مردم آزادیخواه و ظلمستیز ایران، روحیه ضد اسرائیلی داشتند.
«حمید داودآبادی» رزمنده، پژوهشگر و نویسنده دوران دفاع مقدس، با انتشار مطلبی در صفحه مجازی خود، به تشریح حضور جوانان ایرانی در جبهه مبارزه با رژیم صهیونیستی، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اولین عملیات انتحاری که در سرزمینهای اشغالی با مدیریت «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» توسط جوانی ایرانی انجام شد، پرداخته است.
در سالهای پرتلاطم دهه ۵۰ که حکومت پهلوی شدیداً فعالیت مخالفین خود را سرکوب میکرد، برخی از جوانان مبارز، برای نبرد با مزدوران امپریالیسم، عازم سوریه، لبنان و فلسطین میشدند.
در آن زمان، این کشورها مقر اصلی گروههای مبارز ایرانی اعم از مسلمان و مارکسسیت بود. سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین)، سازمان چریکهای فدایی خلق، حزب توده ایران و... از یک سو، شخصیتهای مسلمان مبارز همچون امام موسی صدر، شهید مصطفی چمران و شهید محمد منتظری و دیگران نیز از سوی دیگر، برای آموزش نیروهای خود در لبنان و سوریه، اردوگاههای مختلفی ایجاد کرده بودند.
در آن میان، برخی جوانان که از شعارها و اختلافات گروههای ایرانی خسته شده و بیشتر دنبال نبرد مستقیم با دشمن بودند، جذب گروههای فلسطینی شدند که اسلحه به دست گرفته و با اسرائیل وارد جنگ شدند. برای آنها ایدئولوژی گروهها (که اغلب مارکسیست بودند) مهم نبود، بلکه جنگ علیه دشمن اشغالگر اهمیت داشت.
بر اساس آمار موجود، در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷، حدود هفت جوان ایرانی در عملیات مختلف علیه صهیونیستها شرکت داشته و به شهادت رسیدهاند و تاکنون نهتنها نام و نشان، بلکه پیکری هم از آنها بازنگشته است.
«مظفر ایرانی» یکی از هفت جوان ایرانی است که از سوی مبارزان فلسطینی بهعنوان بنیانگذار عملیات انتحاری در تاریخ مبارزات ملت فلسطین، شناخته میشود. پس از آنکه «مظفر» اعلام آمادگی برای عملیات علیه رژیم اشغالگر قدس کرد، این مسئله از سوی «جورج حبش» فرماندهی کل «جبهه مردمی برای آزادی فلسطین» (الجبهه الشعبیه لتحریر فلسطین) با استقبال و موافقت روبهرو شد.
در اولین قدم لازم بود تا مظفر دورههای خاصی را پشت سر بگذارد. متخصصان بمب و انفجارات، او را تحت آموزشهای فشرده و پیچیده خود گرفتند و او را با عملکرد موادمنفجره و همچنین چگونگی استفاده از بمبهای مختلف دستساز آشنا کردند؛ «مظفر» توانست از این مرحله با موفقیت بیرون بیاید؛ اما بهدلیل حساسیتهای خاص که میتوانست حضور و فعالیت ایرانیها را در لبنان و فلسطین محدود کند، باید شیوهای پیش گرفته میشد تا هویت اصلی مجری عملیات توسط دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل کشف نشود.
این مسئله چنان دقیق و هنرمندانه صورت گرفت که تا امروز دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل و رسانههای گروهی و مطبوعات، از همان زمان انفجار و حتی تا امروز، نتوانستند هویت مجری عملیات را کشف و معرفی کنند و با وجود گذشت حدود ۴۶ سال از عملیات، آنها همواره از یک جوان ۲۶ ساله متولد کشور «غنا» که تابعیت انگلستان را دارا بوده است را بهعنوان عامل انفجار یاد کرده و میکنند.
عوامل جبهه موفق شدند گذرنامهای جعلی برای «مظفر» تهیه کنند که نشان میداد او یک جوان با تابعیت انگلیسی است. بخش خارجی جبهه نیز مقدمات سفر او را به داخل اراضی اشغالی آنهم قلب «تلآویو» فراهم کرد. سرانجام دستگاه اطلاعاتی جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، روز پنجشنبه ۱۲ دسامبر ۱۹۷۴ (۲۱ آذر ۱۳۵۳) را برای عملیات تعیین کردند و در مقر فرماندهی، نام «عملیات شهید غسان کنفانی» برای آن تعیین شد.
هدف «سینما تئاتر حین» (Chen Cinema) لوکسترین و شلوغترین سینما در میدان دیزنگوف (Dizengoff) مرکز بزرگ گردشگری در قلب تلآویو بود تا به اشغالگران بفهمانند که مبارزان فلسطینی بهراحتی میتوانند در قلب سرزمینهای اشغالی نفوذ کرده و عملیات انجام دهند.
هدف اصلی از عملیات، کشتن یکی از افسران برجسته دستگاه اطلاعاتی اسرائیل بود که در آن ساعت در سینما حضور داشت و مشغول تماشای فیلم بود.
روز چهارشنبه ۱۱ دسامبر (۲۰ آذر) چهار جوان که بر اساس پاسپورتهای همراهشان، هرکدام ملیت و تابعیت کشوری را داشتند، در ترکیه سوار هواپیما شده و ساعتی بعد در «فرودگاه بن گوریون» تلآویو سوار بر تاکسی به هتلی که از قبل مشخص شده بود، رفته و اتاقی اجاره کردند.
در هتل، جوانها با اطلاعات و تجربیات «مظفر» که رهبری گروه را برعهده داشت، شروع به ساخت بمبهای دستساز با موادمنفجرهای که در ساکهای خود داشتند، کردند.
غروب روز پنجشنبه ۱۲ دسامبر، چهار جوان که ظاهرشان میداد توریست از کشورهای خاورمیانه هستند، در میان جمعیت، بلیط خریده و جدا از هم وارد سینما شدند. سه تن از آنها که در دست خود پاکتهایی بهعنوان نوشابه و خوراکی داشتند، به بالکن رفتند و در صندلیهای ردیف جلو با فاصله از هم نشستند. «مظفر» که فرماندهی عملیات را برعهده داشت و جلیقه انفجاری زیر لباس خود بسته بود، در ردیف عقب بالکن در نزدیکی آنهایی که گفته میشد عوامل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل هستند، خونسرد و بدون اینکه شک کسی را برانگیزد، روی صندلی نشست.
ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه، هنگامی که چراغهای سالن خاموش شد، با نمایان شدن چهره خندان «باد اسپنسر» (Bud Spencer) بر پرده سینما و نمایش فیلم کمدی و شاد «به من میگن پاگنده»، تماشاچیان شروع به کف زدن و هورا کشیدن کردند؛ هنوز دقایقی از شروع فیلم نگذشته بود که در تاریکی سالن، یکی از جوانها از جا برخاست، و درحالی که بمبی در دست داشت، فریاد زد: «ما عضو جبهه مردمی برای آزادی فلسطین هستیم. ما برای بازیابی وطن غصب شده خود تلاش میکنیم تا از این طریق حتی یک وجب خاک آن را از دست ندهیم»؛ و به دنبال آن، دو نفر دیگر برخاستند و با فریاد زنده باد فلسطین، بمبهای خود را پرتاب کردند. بمبهای دستساز یکی پس از دیگری منفجر شده و به دنبال آن تعدادی غرق در خون نقش بر زمین شدند. جمعیت وحشتزده، به طرف درهای خروجی گریختند.
در بالکن سینما، عوامل اطلاعاتی در جنب و جوش بودند که ناگهان «مظفر» از میانشان برخاست و فریاد زد: «تنها هنگامی صلح بر سرزمین فلسطین برقرار خواهد شد که موجودیت صهیونیستی ناپدید شود و دولت فلسطینی تشکیل شود.» و بمب خود را پرتاب کرد.
پس از انفجار بمبها، «مظفر» براساس طرح عملیاتی، در آن هیاهو و شلوغی، به نیروهای تحت امرش دستور داد که همراه با جمعیتی که وحشتزده از سینما به بیرون فرار میکنند، از سالن خارج شوند. آنها بهسرعت میان مردم بیرون رفتند و از میدان «دیزنگوف» راه خود را در پیش گرفته و از معرکه دور شدند.
نیروهای اطلاعاتی که درصدد دستگیری «مظفر» بودند، ناگهان در مقابل چشمان خود آتش و انفجاری شدید دیدند که از بدن «مظفر» برخاست و بر تلفات آنها افزود. دقایقی بعد نیروهای امنیتی و پلیس صهیونیستی که اصلاً انتظار چنین عملیاتی آنهم در قلب تلآویو را نداشتند، با تماسهای تلفنی مردم، وحشتزده از حادثه باخبر شدند و در میان جمعیتی که از سینما به بیرون فرار میکردند، نزدیک شدند. کسی جرأت نمیکرد وارد سینما شود. ساعتی بعد «میخائیل هولر» خبرنگار رادیو اسرائیل گزارش اولیهای درباره این عملیات منتشر کرد و گفت:
«من داخل سینما بودم که ناگهان چهار صدای انفجار شنیدم که سالن بر اثر انفجارها روشن شد، چراغهای سالن بر اثر انفجار شکستند و چراغهای اضطراری هم کار نمیکردند. در آن تاریکی، تماشاچیان شروع به بیرون رفتن از سالن کردند. تاکنون مشخص شده است که ۴۴ مجروح وجود دارد که برخی از آنها به شدت زخمی شدهاند و ۱۰ نفر از مجروحان هماکنون در اتاق عمل بیمارستانهای شهر قرار دارند».
نیروهای امنیتی در محل حاضر شدند و محاصره میدان را آغاز کردند. آنها رهگذران را با ضرب و شتم از سالن دور کردند تا نیروهای امداد به تخلیه مجروحین مشغول شوند. برخی از آنها مجروحان را روی تختههای چوبی و درها حمل میکردند. پلیس همچنان به بازداشت مظنونان ادامه میدهد و برخی نیز در خیابان دستگیر شدهاند».
«إلیاهو مزراحی» که در حادثه مجروح شده بود، به خبرنگار «رویترز» گفت: «چریکها در ردیف جلو در بالکن نشسته بودند. من دیدم که مرد بمبها را پرتاب میکند، و من و دوستم خود را به زمین انداختیم که از ناحیه پاها مجروح شدیم. سپس دیدم که مردی خودش را منفجر کرد».
بعداً منابع امنیتی صهیونیستی مدعی شدند: «اینکه چریکها دو بمب را پرتاب کردند، سعی در گمراه کردن داشتهاند؛ اما به نظر میرسد که نفر اصلی، درحالی که قرار بود بمب سوم را پرتاب کند، بمب پس از پرتاب به دیوار برخورد کرده، منفجر شده و خود او را تکه پاره کرده است».
روزهای بعد، رادیو اسرائیل برای کاستن از هراس و وحشتی که این عملیات در دل مردم تلآویو ایجاد کرده بود، داستانی حماسی سر هم کرد و مدعی شد: «یکی از صهیونیستها وقتی متوجه میشود آن مرد میخواهد بمب خود را منفجر کند، به طرف او میرود، او را در بغل خود میگیرد که با انفجار بمب، هر دو کشته میشوند!».
نشریه «الهدف» گزارشی از داخل سرزمینهای اشغالی دریافت کرد، مبنی بر اینکه تعداد زیادی از شهرکنشینان صهیونیست در نتیجه این عملیات کشته شدهاند که در میان آنها سه عضو سرویس اطلاعاتی اسرائیل وجود دارند:
۱- «اسحاق بن اهرون» با درجه افسری، سکنه منطقه الخضیره.
۲- «فارس رشراش» ۴۰ ساله از روستای بیت جن با درجه افسری که با زنی از شهر یافا ازدواج کرده است.
۳- «اسحاق یوسف» یهودی مصری، افسر نیروهای امنیت داخلی که همراه همسرش کشته شدند.
چند روز بعد «دیوید اوفر» (David Ofer) رئیس پلیس تلآویو، در حالی که از افشای نام مجری عملیات خودداری میکرد، اعلام کرد:
«بر اساس پاسپورت بریتانیایی و همچنین کارت واکسیناسیون همراه او که احتمالا جعلی باشد، وی جوان ۲۶ ساله متولد شهر «اکرا» پایتخت کشور آفریقایی «غنا» و ساکن «ترکیه» بوده است. او روز گذشته با هواپیما به تلآویو آمده و در هتلی مستقر شده است.
ماموران پلیس به سرعت به هتل محل اقامت او یورش بردند که توانستند مقداری مواد منفجره پلاستیک و موادی دیگر که برای ساخت بمب آماده شده بودند، پیدا کنند».
براساس آمار منتشر شده حدود ۶۰ نفر در این عملیات کشته و مجروح شدند. رژیم صهیونیستی که با شیوه جدیدی از مبارزه فلسطینیها روبهرو شده بود، عملیات «سینما حین» را قویترین و خشنترین حمله دشمن توصیف کرد.
از آن جوان ایرانی که در بین رزمندگان فلسطینی با نام مستعار «مظفر ایرانی» شناخته میشد، مشخصات چندانی وجود ندارد. براساس گزارش سایت جبهه مردمی، مظفر ۱ ژانویه ۱۹۴۸ (۱۰ دی سال ۱۳۲۶) در ایران به دنیا آمده و مدتی قبل از عملیات به جبهه مردمی برای آزادی فلسطین پیوسته بود.
او اعتقاد داشت که مسئله فلسطین مسئله همه انقلابیون و افراد شریف جهان است. وی این اعتقاد را برای مبارزه خود در صفوف جبهه مردمی برای آزادسازی فلسطین ابراز داشت تا تواناییهای نظامی خود را وسعت دهد.
تا پیش از عملیات نهایی، «مظفر» چندین دوره نظامی را پشت سر گذاشته و در بسیاری از عملیات قهرمانانه علیه دشمن صهیونیستی شرکت کرده بود. پس از انفجار، باقیمانده پیکر مظفر توسط عوامل اطلاعاتی اسرائیل جمعآوری شد و سرانجام پس از آزمایشهای مختلف برای تعیین و تشخیص هویت، در «گورستان شمارهها» دفن شد.
صهیونیستها «مقابرالارقام» را برای دفن اجساد مبارزان و اسرای فلسطینی کشتهشده در اسارت درنظر گرفته بودند و بر روی قبر هرکدام فقط یک شماره نوشتهاند.
تا امروز به غیر از مظفر، شش ایرانی دیگر که سالهای قبل از ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب برای کمک به رزمندگان فلسطینی به آن دیار شتافته بودند، پیکرشان در گورستان شمارهها دفن شده و هیچ نام و نشانی از آنها ارائه نشده است.
منابع:
کتاب اسرار جعبه سیاه – از سایت تاریخ ایرانی
سایت الجبهه الشعبیه لتحریر فلسطین
روزنامه نیویورک تایمز، دسامبر ۱۹۷۴