1
برای شهید گمنام
سفر بخیر برادر!
از کجا می آیی
چنین شتابان به کجا می روی
بمان!
بگذار
در سینه ما
نشان افتخارت
جاودانه بماند
همین!
مفقود الاثر
خورشید چه عاشقانه می آمد
از پی گام های زخمیت
و دست ها چه بی تاب
تو را جستجو کردند
چقدر دور شده بودی
فکر می کردیم
خود را یافته ایم
در سازش طولانی جدایی ها
غافل از آنکه
وقتی تو بیایی
تو
ای نجیب زاده دردمند
ای خو گرفته با خاک و علف
ای شفاف
ای همه چیز
در پرندگان نگاهت
در شعله های گر گرفته
در خرمن جوانی ات
در عشق
رنگ خواهد باخت
و سوگواری ها
بوی تازه خواهد گرفت
پس از این همه سال
رستاخیز تازه ات
بر تو گوارا باد
بر پاره های باقی مانده ات
که موعود را
ترانه می خوانند
اینک آرمش نفس های سرخ خاک
و قرار دلتنگی کارون
نگاه های سیلابی
لبخندهای برآمده از اعماق
لحظه ها و زبان ها را حتی
با دیدار تو
یکی کرده ست.
باز هم به تو
باز هم به آمدنت
از سفرهای طولانی
در کشتزار شقایق ها.
2
در بی نشانی ها
در کوچه های خاکی بن بست
دستی شناسنامه پاکان را
تقدیم جاودانی دنیا کرد.
امروز بر می گردد
از پس سالها گمنامی
بانو، می دانست خواب دیده بود
هفت محرم
عروسی برپاست
اسپند دود می کند
تازه دامادش
حجله اش را
کفن کرده بر می گردد
یک مشت خاک
استخوانی بی او
هفت محرم
صبر زینب می خواهد
آخرین شب زمینی
سجاده تا سحر
پلک نمی زد
آسمان نزدیک است.
زینب گودینی
3
نخل و نگاه تشنه اروند
به امید سیرابی قمقمه
اینجا کربلا نیست
اما عطش بهانه عباس را می گیرد
و من صبر زینب را ندارم
بوی پیراهنت را
نمی خواهم
نشانی استخوان هایت کجاست؟
هنوز عطر تابوت های بی نام
تمام حسم را به نینوا می برد
تنت بوی خاک می دهد
بی نشان و غریب
اما آشنا
زینب گودینی
4
قسم شکسته
رمزی بوده حتماً
در رمز عملیات
که مزارت
گم شده لابهلای لکنتِ اروند
کدام واگویههایِ امواجی؟
که شط
هر شب جمعه
سر میگذارد بر شانههای خلیج فارس
سیاوشون میخوانند برایت
هم آوای مویههایِ مادری که ایل
از یاد برده
ییلاق و قشلاقش را
خیلی وقت است که مادر
قسَم داده
تمام آبهای عالم را
به پهلویی شکسته
برای کشفِ نشانی از تو...
•
حالا که خودت را نمیآوری
لااقل
پلاکت را برای دلتنگیهامان بفرست!
اقبالی، علیاکبر ـ الیگودرز
5
مین
گم شدم!
گروه تجسس هم
پیدایم نکرد
حتی بعدِ سالهای بیقراری!
و مینها در دلم
هر سال
یکی یکی خنثی میشود
هر بار، جمعهها
تا مرز مجنون
نه، مرز جنون
پیش میروم
فانوسقههایت را
میبندم
شاید نشکند کمرم!
یزدانبخش، فیروزه ـ تهران
....