1
راه ناتمام
فردا
شاید مرا به شهر بیارند
بر روی دست ها
اما
حتی تو را به شهر نیاورند
گفتند:
چیزی از او به جا نمانده است
جز راه ناتمام
قیصر امین پور
2
وصف تشییع شهیدان
رفتار کعبه های روان
بر شانه های صبر تماشایی است
بر شانه های ای کاش
بر شانه های اشک
بر شانه های هم همه وفریاد
آه ای کجاوه های معلق در باد!
ای کعبه های کوچک چوبی
ما زائر صریح شما هستیم
اما شما
این گونه در طواف که هستید؟
قیصر امین پور
3
گمنام نامدار
بی گناه سرزمین من !
چه کرده اند
با پیکر پاره پاره ات
دستان خون چکان نامر دان روزگار
*
مفسر آسمان
سردار بی سر !
چه سبک بال به دوش ها می رفتی !
سبک بار همچون عروج آسمانیت
شرافت خاک های سوزان !
میراث تو
باور رستاخیز کائنات بود
*
بهار آوا در سیاه سال های خون و قیام
بی گمان سال هاست که باد
نام تو را
در گوش برگ ها زمزمه می کند
*
نستوه ایستاده به چکاد رفعت
من دست های سترگت را
در کدامین خاک جستجو کنم ؟
وقامت پر افتخارت را
پای کدامین سپیدار ؟
در میدانگه رزم و کمین
من گام های پر توان تو را
بر پلک کدامین چشم رد بزنم
خون سرخ تو کدامین لاله را آبیاری کرده است
«گمنام نامدار»
چشمان بی نورم تقدیم حلقه ی
چشمان خالیت
فاطمه عباسلو از کرمان
4
این خط آخر ندارد
بنویس شهید و بعد برو سر سطر
همانجا که نخل هایش بدون سر
نماز می گزارد و بیدهای
مجنونش به سمت شرجی افق
در اهتزازند
از این سطر به آن سطر
از این خط به آن خط
از این خاک ریز به آن خاکریز
حالا دیگه این همه شهید را
کلمه ها تشییع می کنند
اصلاً این خط آخر ندارد
بدون معطلی به جای نقطه
اشک هایت را بگذار و برو
5
آن روزها ، بوی سیر می آمد و وضعیت قرمز بود
ایستادیم ،
در بُهت دشمن و در میانه ی سنگر
چون سپر ،
در هجوم قهر ، برای شهر!
با هر ترکشی ، کبوتری پر کشید
و لاله های خونین بال ،
در آنسوی خاکریز
دپو شدند!
در دریای خون ،
لبریز باور شدیم
و در راه داور در خون شناور!
صدها هزار پاره به معراج رفتیم
و برای صدها هزار کبوتر خونین بال
دست تکان دادیم ، تا وضعیت شهر قرمز نماند
و نماند!
*
این روزها ، بوی فراموشی می آید
و وضعیت زرد است
و کس نمی داند که عزت،
چه بهایی داده است،
که رهایی زاده است
خیلی نامــردیم
راه را گم کــردیم
آتش سرد شدیم
از وفا طرد شدیم
معدن درد شدیم
یادمان رفت که خرج تو و من گشته شهید
....