خانه / مکتوبات / پرسش و پاسخ

بانک پرسش و پاسخ 2

 پرسش:
آیا برای درج و ثبت اطلاعات رزمندگان و آزادگان از نحوه شهادت همراهان شان که به نظر می رسد جنازه آنها مفقود شده باشد، سامانه ای طراحی شده است؟ پیشنهاد این است که اسامی کل مفقودین را در سایت قرار دهید و از رزمندگان و آزادگان بخواهید اطلاعاتی که درباره هر کدام از آنها دارند، در این سامانه درج کنند. با این کار نشانه هایی برای جستجو و تعیین تکلیف بسیاری از شهدا مشخص می شود و انتظار بی پایان خانواده ها به سرانجام می رسد.
پاسخ: 
با عرض  سلام و سپاس از پرسش شما به حضورتان عرض می گردد که قبلا به شکل دیگری اینگونه اطلاعات جمع آوری شده که هم چنان مورد استفاده قرار می گیرد
 حاشیه
 پرسش:
 
با توجه به اینکه شهدا در همه جا حضور دارند و صدا و دعاهای ما را می شنوند چه لزومی دارد که ما سر قبر آنان برویم؟
پاسخ:  
درست است که شهدا می‌توانند در همه جا حضور داشته باشند. خصوصاً بعد از حیات دنیوی و رهایی از این قیودات، با همه عالم در ارتباط هستند. ولی روح آدمی بعد از مرگ به بدن خود نوعی علاقه دارد، اگر چه حقیقت این نوع علاقه و ارتباط بر ما مکشوف نباشد و ما ادله نقلی فراوانی داریم که تشویق به زیارت شهدا و اولیای الهی خصوصا قبور ائمه علیهم السلام و قبر و روضه منوره پیامبر اکرم(ص) شده است.
 مرحوم محقق داماد گفته است که روح با بدن دو نوع علاقه دارد. الف: علاقه صوری ب: علاقه مادی. با مرگ علاقه صوری از بین رفته ولی علاقه مادی باقی می‌ماند.(1)
علاوه زیارت قبور شهدا فوائد زیادی دارد که یکی از آنها ایجاد ارتباط روحی با صاحب قبر است و این بدیهی است که انسان در مشاهد مشرفه احساس نزدیکی بیشتری می کند ،‌خود را مهمان صاحب خانه می داند و ... و این می تواند تاثیرات عمیقی در روان انسان بگذارد البته فوائد زیارت در این امر خلاصه نمی شود و از آن جمله است تعظیم و اکرام صاحبان آن قبور مشرفه و ایجاد تکافل و تعامل اجتماعی و فراهم شدن زمینه های انتقال فرهنگ شهدا در توده های مردم و...
همانطوریکه  به بهانه ی حضور خدا در همه جا نمی توان از رفتن به مسجد و یا رفتن به حج و زیارت خانه خدا چشم پوشی کرد چه اینکه فوائد حضور در آن اماکن تنها اختصاص به ایجاد ارتباط با خدا ندارد. 
1) ر.ک کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی ص 72 به بعد
حاشیه
 
پرسش:
علت یا علل زیارت بزرگانی همچون شهدا چیست؟
پاسخ:
1- زیارت در واقع دارای ابعاد متعددی است که جهات فکری وایمانی و تربیتی را شامل می‌شود و انسان می‌تواند این ابعاد را تحصیل نماید.
قبل از ورود به بحث یک مثال حسی می‌آوریم: مثلاً جنابعالی روزی یک اثر هنری را در یک نمایشگاه ملاحظه می‌نمایید. و در مقابل یک تابلوی چوبی که اثری هنری بر آن ثبت است متوقف می‌شوی، مسلماً این زیارت تنها تقابل دو جسم مادی نخواهد بود، بلکه در حقیقت یک نوع علاقه و ارتباط روحی بین شما و آن هنرمند که این اثر را آفریده است پدید آمده است. علاوه بر این بین عقل شما و عقل هنرمند یک رودرویی صورت گرفته است و باز بین عواطف شما و او تعاملی صورت گرفته است. یعنی در واقع بین شما و صاحب این اثر به واسطة این اثر هنری سه تفاعل عقلی، روحی و عاطفی صورت گرفته است و شما از این تعامل و تفاعل بهره‌هایی از قیبل لذت روحی، معنوی، عبرت و آموزش و...تحصیل کرده‌اید. حال گاهی که شما  مقابل مقبره یک شهید قرار می‌گیری در مقابل اثری قرار می‌گیری که ترسیم کننده آن شهید می‌باشد. چه اموری صورت خواهد گرفت اگر یک اثر پیکاسو و بهزاد نقاش و ... آن تعاملات را دارد. اینجا این تعامل بیشتر و بیشتر خواهد بود این مقبره جایگاهی است که پاره‌تن رسول خدا (ص) انسان کامل و اشرف مخلوقات یا بنده‌ای از اولیاء خداوند که با او مرتبط و مقام قربی ویژه‌ای داشته است می‌باشد و مسلماً تعامل بیشتر جلوه خواهد کرد. ما در زیارت با عقول بزرگ و نفوس اطهر و پاکیزه‌تر و عواطف پاکتر و ارواح عالی‌تر روبرو می‌شویم که هر کس به حد ظرفیت خود بهره‌مند خواهند شد. و موجب تکامل و پیشرفت معنوی و روحی ما فراهم خواهد شد.
3-اما آثار  اجتماعی زیارت بزرگان دین: زیارت بزرگان دین و در رأس آنها رسول اکرم(ص) و بعد از ایشان ائمه اهل البیت(ع) و حضرت صدیقه زهرا(س) و هم امامزاداگان معزز و محترم یک نو ع اعلام شکر و تقدیر نسبت به ایثارگری و فداکاریها و خدمات آنان به عالم بشریت است. و یک اعلام به نسل حاضر است که جزای و پاداش عمل نیک و راهروی به طریق هدایت و حق و دفاع از مبدأ و معاد و عقیده این است و خدای متعال شأن و منزلت چنین افرادی را در دنیا و آخرت رفیع و عظیم خواهد گردانید. و این خود دارای فواید عظیمی است از جمله جوانان و نسل‌ها را وادار به حرکت در طریقه صلاح و رهنمون به سوی کرامات ربانی می‌نماید. و از این جهت است که ملتهای پیشرفته و متمدن بناهای یادبود برای بزرگان خود برپا می‌کنند تا ملت از این طریق متوجه عظمت آنان و درس گرفتن از این وضعیت باشد که بزرگان مورد توجه و عنایت هستند.
4-یکی دیگر از فواید زیارت این است که انسان به ریشه‌های تاریخی خود وقوف می‌یابد، و می‌داند که سلف صالح در ساختن این تمدن انسانی نقش داشته‌اند و باعث اعتماد به نفس گشته و آدمی را مطمئن و نیرومند و سربلند به پیش می‌راند و احساس سرافکندگی و ذلت و فقر فرهنگی نمی‌کند.
5- دانشمند بزرگ اسلامی و اخلاقی کبیر صاحب کتاب جامع السعادات (شیخ محمد مهدی نراقی) می‌فرماید: بدان که نفوس قومی و قدسی، خصوصاً پیامبران عظیم‌الشأن و ائمه اهل البیت علیهم السلام، هنگامی که بدنهای خود را وا می‌گذارند و از آن مجرد می‌شوند و به سوی آسمان صعود می‌نمایند در نهایت احاطه و استیلاء و توجه بر این عالم هستند و دنیا برای آنان مکشوف و ظاهر است. و هر کس که قبرهای آنان را زیارت کند بر این امر اطلاع پیدا می‌کنند و آنان براین  معنا شاهد هستند. (بل احیاء عند ربهم یرزقون(1)) پس آنان اطلاع و آگاهی کامل از زوار قبور خود داشته و تقاضاهای آنان را می‌شنوند و توسل آنان را درک می‌کنند پس الطاف خود را شامل حال آنان کرده و از انوار خود بر آنان افاضه کرده و در پیشگاه خداوند شفاعتشان می‌کنند. تا گناهانشان بخشوده و حوائجشان برآورده شود. و سختی‌ها از آنان برداشته شود.(2)
6-البته برای زیارت خواص دیگری هست که تنها اهل آن از آن بهره‌مند می‌شوند. و ما را به آن راهی نیست و هر کس به اندازه معرفت و دانش خود بهره‌مند می‌شود.
خلاصه: زیارت ارتباط
1- عقل با عقل
2- روح و با روح
3- عاطفه با عاطفه است
4- معرفت به بزرگان و استفاده از تاریخ و اخلاق و سجایای آن است. انسان هر گاه به مزرعة‌گل و گلزارها عبور می‌کند یا وقتی از بازار عطاران گذر می‌کند؛ بدون شک بدن و روح او از این عطر و صفا به قدر ظرفیتش بهره‌مند می‌شود. و هر گاه هم در بازار دباغی پوست عبور می‌کند از بوی بد آن بی‌نصیب نخواهد ماند. و هر گاه در بازار ذغال فروشی طی مسیر کند غبار ذغال بر او خواهد نشست.
5- در زیارت اشاعه عمل خیر، و وادارکردن و تحریص کردن آنان بر تکریم بزرگان صورت می‌گیرد که این خود دستور شرع بوده و شریعت ما را به آن رهنمون می‌کند. و فواید دیگر.....(3)
منابع:
1) آل عمران 169
2) جامع السعادات ج3 ص 398و 399
3) ر.ک.کتاب زیارت در کتاب و سنت – آیت الله جعفر سبحانی
حاشیه
پرسش:
 
حدیث یا احادیثی راجع به زیارت قبور مؤمنین بگوئید، لطفاً از منابع اهل تسنن باشد؟
پاسخ:
- در سنن ابن ماجه، ج 1، باب ما جاء فی زیارة القبور، ص 113 آمده است که پیامبر (ص) فرمود:"زوروا القبور فانها تذکرکم بالاخرة"یعنی قبور را زیارت کنید که این زیارت آخرت را به شما یادآوری می‌کند و در صحیح مسلم آمده است که پیامبر (ص) در آخر عمر شریف به قبرستان بقیع رفته و می‌فرمود خدایم مرا دستور داده است که به قبرستان بقیع بیایم و برای آنان استغفار کنم سپس فرمود هرگاه این قبور را زیارت کردید بگویید: "السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و انا ان شاء الله بکم لاحقون"یعنی سلام بر اهل قبور از مؤمنین و مسلمین و خداوند رحمت کند گذشتگان قبلی و بعدی از ما را و ما هم ان شاء الله به شما لاحق خواهیم شد.(1)
- بلال، مؤذن پیامبر، رسول خدا را در خوابدید که به او مى فرماید: اى بلال، این چه جفایى است؟ آیا وقت آن نشده که به زیارتمن آیى؟ بلال بیدار شد و اندوهگین و ترسان گشت. بر مرکب خود سوار شده به زیارت قبرپیامبر در مدینه آمد و شروع کرد به گریستن و صورت بر قبر پیامبر مالیدن. چون حسن وحسین علیهم‌السلام آمدند، آن دو را در آغوش کشید و بوسید.(2)
- مروان روزى مردىرا دید که صورت و پیشانىبر قبر پیامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: مى دانى چه مى کنى؟وقتى سربلندکرد، دید ابو ایوب انصارى است. ابو ایوب گفت: آرى! من سراغ سنگ نیامده ام، سراغرسول الله آمده ام. از آن حضرت شنیدم که مى فرمود: بر دین گریه نکنید وقتى کهشایستگان عهده دار آن شوند، بلکه زمانى بر دین گریه کنید که نااهلان عهده دار ووالى آن گردند!(3)
- عبدالله بن احمد حنبل مى گوید از پدرم درباره حکمکسى که به منبر رسول خدا دست مى کشد و تبرک مى جوید و آن را مى بوسد و با قبر نیزهمین کار را مى کند تا ثواب ببرد، پرسیدم. گفت: اشکالى ندارد.(4)
- عبدالله بن عمر، هنگام زیارت قبر پیامبر، دست راسترا روى قبر مى‌نهاد و بلال حبشى چهره بر آن مى‌نهاد. روشن است که علاقه زیاد و عشق ومحبت به این کار فرمان مى‌دهد و این نوعى احترام و بزرگداشت است و مردم به تناسبشوقشان حالات متفاوتى دارند. بعضی‌ها وقتى قبر را مى بینند، بى اختیار به سمت آن مىشتابند، برخى هم با تاخیر و درنگ، و همه محل خیرند.(5)
منبع:
1) صحیح مسلم ج 2 باب ما یقال عند دخول القبور ص 64.
2) تاریخ طبرى، ج 1 ص 161 و 169 - معجم البلدان، ج 3 ص 208 - تاریخ ابن کثیر،ج 1 ص 174 و 197
مستدرک حاکم، ج 4 ص 515 - وفاء الوفاء، ج 2 ص 410
3) مستدرک حاکم، ج 4 ص 515 - وفاء الوفاء، ج 2 ص 410
الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1 ص 421
المنهاج، محیى الدین نورى شافعى ، ج 1 ص 357 چاپشده در حاشیه شرح مغنى.
تاریخ طبری، ج 1 ص 80 – العرائس ثعلبى ، ص 29.
حاشیه ابى الاخلاص حنفى ، ج 1 ص 168 در حاشیهدررالحکام.
تاریخ طبرى، ج 1 ص 161 و 169 - معجم البلدان، ج 3 ص 208 - تاریخ ابن کثیر، ج 1 ص 174 و 197.
4) مستدرک حاکم، ج 4 ص 515، - وفاء الوفاء، ج 2 ص 410
5) تاریخ بغداد، خطیب بغدادى ، ج 1 ص 146 - تاریخالشام، ابن عساکر، ج 6 ص ‍ 108
المنتظم، ابن جوزى ، ج 5، ص 99
سنن ابن داود، ج 2 ص 72 - صحیح بخارى ، ج 2 ص 247
حاشیه
پرسش:
 
چرا ما به زیارت شهدا می‌رویم؟ چرا ما آنان را وسیله و واسطه قرار می‌دهیم؟
پاسخ:
زیارت در معنای صحیح آن، ‌تجدید عهد و احترام نهادن به کسانی است که زندگی خود را در راه کشف حقیقت و دفاع از آن سپری کرده‌اند، ما در زیارت، از ارواح پاک چنین اشخاصی استمداد می‌طلبیم تا آنان با اذن الهی مشکلات معنوی و مادی ما را حل کنند و البته این بمعنی نفی و پشت پا زدن به اسباب طبیعی برای حل مشکلات نیست. توسل و زیارت، بهره‌گیری از اسباب طبیعی برای حل مشکلات نیست. توسل و زیارت، بهره‌گیری از اسباب و عوامل معنوی علاوه بر اسباب و عوامل مادی و طبیعی است. مسلمانی که مریض می‌گردد در عین حال که به شهدا، توسل می جوید، خود را از دارو درمان و مراجعه به دکتر بی‌نیاز نمی ببیند.
بلکه معتقد است تاثیر توسل مکمل سایر اسباب است. به عنوان نمونه قرآن مجید در سوره نساء آیه 64 درباره حضرت رسول (ص) می‌فرماید: اگر آنها،‌ هنگامیکه به خود ستم ‌می کردند (و مرتکب معصیتی می شدند) به نزد تو می ‌آمدند و از خدا طلب آمرزش ‌می کردند، و رسول خدا (ص) نیز برای آنها طلب آمرزش می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند. و این حاکی از تأثیر وساطت نبی گرامی اسلام (ص) می‌باشد. البته ما نیز معتقدیم توسل نباید از حد منطقی فراتر رود، بطوریکه اولیاء الله را مستقل در تاثیر و بی نیاز از اذن خداوند بدانیم.
بنابراین همانطوریکه اگر فردی تشنه باشد و نیاز به آب داشته باشد نمی‌گوید من آب نمی‌خورم بلکه خدا که قادر است مرا سیرآب خواهد کرد، همنطور هم ما نسبت به امامان یک چنین ایده‌ای داریم، بدین معنی که شفا دهنده اصلی خداوند است اما باید وسایل را به عنوان واسطه قرار دهیم اما این وسایل و واسطه‌ها فاعل مستقل بدون اذن خدا عمل نمی‌کنند بلکه با اذن خداوند کار انجام می‌دهند.
حاشیه
پرسش:
چرا شهید غسل و کفن ندارد؟
پاسخ:
یکى از دستورهاى اسلامى این است که هر فرد مسلمان که مى میرد، بر دیگران واجب است که بدن او را به ترتیب مخصوص غسل دهند و شستشو نمایند، در جامه هایى پاک به ترتیب مخصوص کفن کنند و سپس ‍ نماز بخوانند و دفن نمایند ولى این دستور یک استثناء دارد. آن استثناء شهید است . از این دستورها فقط نماز و دفن در مورد شهید اجراء مى شود، اما غسل و شستشو یا کندن لباسهاى دوران زندگى و پیچیدن در جامه اى دیگر به ترتیب خاص ابدا.
این استثناء خود راز و رموزى دارد. نشانه این است که روح و شخصیت شهید آنچنان پاک و وارسته شده که در بدنش و در خونش و حتى در جامه اش اثر گذاشته است. بدن شهید یک «جسد متروح» است ، یعنى جسدى که احکام روح بر آن جارى شده است همچنانکه جامه شهادتش«لباس متجسد» است یعنى حکم روح بر بدن جارى شده و حکم جارى شده بر بدن بر لباس و جامه جارى شده است .
بدن و جامه شهید از ناحیه روح و اندیشه و حق پرستى و پاکباختگى اش ‍ کسب شرافت کرده است . شهید اگر در میدان معرکه جان به جان آفرین تسلیم کند، بدون غسل و کفن با همان تن خون آلود و جامه خون آلود دفن مى شود.
شهید مطهری،قیام و انقلاب مهدى (عج ) و مقاله شهید، ص 68
حاشیه 
پرسش:
منشا قداست شهادت چیست؟ یا بعبارتى شهادت قداست خود را از ناحیه چه امرى دارد؟
پاسخ:
بدیهى است که شهادت از آن جهت که کشته شدن است تقدس ندارد. بسیارى از کشته شدنهاست که نفله شدن است . احیانا به جاى اینکه افتخار باشد ننگ است. مى دانیم مرگ و میرهاى اشخاص انواع و اقسام دارد:
1) مرگ طبیعى
2)مرگ اخترامى: در اثر بیمارى ها مثلا حصبه ، وبا و غیره یا در اثر حوادث و سوانحى از قبیل زلزله و سیل .
3)مرگهایى که پاى یک جنایت در کار است ، یعنى مرگهایى که از طرف مقتول هیچ عملى صورت نگرفته است و قاتل صرفا به موجب هوا و هوس خود که وجود طرف را مزاحم منافع خود تشخیص مى دهد او را هدف قرار مى دهد.
4) مرگهایى که خود آن مرگها جنایت است ، از قبیل خودکشى ها. این گونه مرگها نفله کردن و هدر دادن خود است ، بدترین انواع مرگهاست .
5) مرگهایى که شهادت است. مرگى شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالى با ظنى یا یقینى فقط به خاطر هدف مقدس و انسانى و به تعبیر قرآن (( فى سبیل الله )) از آن استقبال کند. شهادت دو رکن دارد: یکى اینکه در راه خدا و فى سبیل الله باشد، هدف مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نماید، دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حکم اینکه عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدس است و از هر گونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبراست ، تحسین انگیز و افتخارآفرین است و عملى قهرمانانه تلقى مى شود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگى ، برتر و مقدس تر و عظیم تر و فخیم تر است.
شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدى (عج ) و مقاله شهید، صص 70 و 71
 1  2

 

 

 

 
 

 

بانک پرسش و پاسخ

پرسش:
می خواستم بدانم چگونه تشخیص می دهند پیکر تفحص شده یِ بدون پلاک در مناطق جنگی از شهدای دفاع مقدس است یا از سربازان عراقی؟
پاسخ:
یکی از مهمترین موضوعات در میدان کار تفحص چگونگی تشخیص پیکر شهدا از اجساد عراقی است.
در این رابطه تفاوتهای آشکاری بین پیکر شهید و جسد عراقی وجود دارد که به برخی از آنان اشاره می شود:
1- کلاه: کلاه های عراقی ها کاملاً با کلاه ایرانی تفاوت دارد؛
الف) کلاه آهنی عراقی طشت شکل و کلاه ایرانی جمع تر و گرد می باشد.
ب) کلاه پشمی عراقی ها دارای آویز در قسمت گوش (مخصوص شمال عراق – کردستان) و کلاه پشمی ایرانی ها دارای دید چشم و رنگ مشخص است.
ج) برروی کلاه های ایرانی ها معمولاً اشعار انقلابی – اسلامی و یا پیشانی بند درج شده است.
د) کلاه های کائوچویی هر دوکشور نیز تفاوتی همچون کلاه آهنی دارد.
 
2- چفیه: برخی از شهدای ایرانی دارای شال گردن و عموماً دارای چفیه هستند در حالیکه در نظام عراق از این البسه ها استفاده نشده است چفیه های ایرانی سفید رنگ با خطوط سیاه رنگ و یا سیاه با خطوط سفید رنگ میباشند.
 
3- پیراهن:
پیراهن ایرانی ها؛
الف) لباس فرم سپاه سبز رنگ و نازک میباشد و ممکن است که آرم سپاه نیز بر روی آن حک باشد.
ب) لباس بسیجی ها هم یا از نوع تکاوری که امروزه آنها را لجنی می گویند و یا خاکی است که بدون سردوشی، درجه و جنس آن مشخص می‌باشد. 
ج) لباس های کره ای نیز حالت نخی نداشته و فاقد سردوشی و غیره هستند.
د) لباس برادران ارتش نیز از نوع کره ای با درجه های نظامی بر روی بازو و یا سردوش و نیز اتیکت بر روی سینه مشخص می باشد.
هـ) لباس گرم بسیج و سپاه از نوع لباس های ورزشی گرمکن می باشند که بلوز و شلوار معمولاً با هم هستند.
ی) در زمستان نیروهای ایرانی از اورکت های معروف به کره ای استفاده کرده که جنس و سایز آنها بطور واضح روشن است، زیر پیراهن و لباس زیر اکثراً از نوع مشخص و نوشته های ایرانی دارد برخی هم لباس زیر آنها ورزشی هستند.
پیراهن عراقی ها؛
الف) پیراهن عمومی آنان کاملاً ضخیم و سبز رنگ می باشند دارای سردوشی و نیز بغل بلوز دارای دکمه و جنس آنها معلوم است.
ب) رده های کماندویی عراقی دارای لباس لجنی با رنگ مشخص هستند.
ج) رانندگان تانک عراقی دارای لباسهای یک تیکه سبز رنگ به اصطلاح خلبانی می باشند.
د) عراقی ها دارای ژاکتی سبز رنگ و دارای سردوشی هستند که هنوز در ارتش فعلی آنها بکار می رود.
 
4- شلوار: نیروهای ایرانی هم ضمن اینکه با همدیگر تفاوت دارند با شلوراهای عراقی تمایزاتی دارند ، شلوار نیروهای بسیج از جنس بلوزهای خاکی دارای جیبهایی از بغل پا است جای کمربند و یا فانسقه هم به اندازه خاص خود میباشد همچنین بلوزهای تکاوری که معمولاً افراد پاسدار وظیفه می پوشیدند و لباس فرم سپاه هم دارای ویژگی های خاص خود است جنس آنها نازک می باشد ، لباس نیروهای ارتش و ژاندارمری هم از نوع لباس های کره ای مانند بوده و برخی از آنها شلوراهای چینی قدیم به رنگ سبز بر تن دارند.
 
5- فانسقه: فانسقه ایرانی چند نوع میباشد ، فانسقه پاسداری که سبز رنگ می‌باشد ، فانسقه خاکی رنگ که متعلق به نیروهای بسیجی و یا ارتش بوده قفل بندهای آنها ، همچنین تعداد سوراخ های تنظیم با فانسقه های عراقی تفاوت دارد اما فانسقه عراقی ها خاکی رنگ با جنس مرغوب و قفل بندهای خاص خود می‌باشند ، علاوه بر فانسقه نیروهای ایرانی از کمربندهای کوچک نیز استفاده میکردند که قفل بند آنها بصورت کمربندهای معمولی است.
 
6-پوتین: پوتین ایرانی و عراقی از نظر شکل ظاهری تفاوت دارد ضمن اینکه در زیر پوتین های عراقی نوشته هایی مانند (صنع فی العراق) – (رقم) و علامتی بصورت مثلث که با حرف (ج) که به معنی جیش (نیروهای مردمی عراق را جیش الشعبی گویند) میباشد پوتین های عراقی بزرگ پا و نوک آنها قوسی شکل میباشد. اما پوتین های ایرانی چند نوع میباشدیک نوع زیر آنها با حروف لاتین کلمه (تاف) نوشته شده و یا کلماتی مانند (پیروزی – وین) درج شده است، اکثر نیروهای بسیجی و پاسدار برای سهولت از زیپ های بغل پوتین استفاده و یا از پوتین هایی باساق پارچه ای استفاده می کردند.
 
7- بعضی از نیروهای ایرانی حتی پرسنل ارتش و ژاندارمری در دوران دفاع مقدس از کفش های کتانی استفاده کرده که در عرف نظامی عراق از این نوع کفش ها استفاده نشده است.
 
8- جوراب: ایرانی ها از نوعی جوراب های ساق بلند و یا ساق کوتاه به رنگ دلخواه و یا جوراب سیاه رنگ ساق بلند نازک هستند، نیروهای عراقی از جوراب های بسیار ضخیم سیاه رنگ و یا سبز رنگ استفاده کرده اند.
 
9- قمقمه ها: ایرانی ها از یک نوع قمقمه پلاستیکی با رنگ سبز که آرم جمهوری اسلامی حک شده است و قمقمه فلزی که از جنس آلومنیوم می‌باشد و در زیر آن ظرفی برای خوردن غذا جاسازی شده بود،که درب و کیسه نگهداری آن مشخص می‌باشد استفاده می کردند اما، قمقمه عراقی ها هم پلاستیکی و هم فلزی با قمقمه ایرانی تفاوت زیادی دارند کیسه نگهداری آنها هم به شکل خاص خود است.
 
10- تفاوت در جای خشاب و سینه بندهای جای خشاب فشنگ ها
11- تفاوت در کوله پشتی ها و کوله های آرپی چی هفت
12- تفاوت در سرنیزه اسلحه ها
13- وجود اسلحه ژ3 و مهمات همراه، نشان از ایرانی بودن دارد.
14- نارنجک ایرانی با عراقی فرق دارد. نارنجک های ایرانی چهل تیکه و حروف ایرانی روی آن درج است نارنجک های عراقی مصری و دارای شکل ظاهری ویژه ای هستند.
15- گتر کردن شلوار نیروهای ایرانی با عراقی فرق دارد. از طرفی بعضی از نیروهای ایرانی دارای ساق بند هستند.
16- کیسه جای کمک های امدادی ایرانی با عراقی متفاوت است.
17- ماسک نیروهای ایرانی و عراقی تفاوت دارد.
18- وجود آمپول های آتروپین همراه با نیروهای ایرانی جهت جلوگیری از آثار بمبهای شمیایی.
19- چکمه های مخصوص شیمیایی ایرانی با عراقی فرق دارد.
20 - روی لباس ایرانی ها اشعار اسلامی درج شده است (یاشهادت یا زیارت، نام ائمه و...)
21- بیشتر شهدای ایرانی نام خود را بر روی لباس ها و برگ پوتین ها درج می کنند.
22- وجود پول و سکه های ایرانی همراه با پیکرهای مطهر.
23- در جیب بعضی از نیروهای ایرانی مدارک شخصی ،عطر ، جانمازی ، قران ، ادعیه ، تصویر امام ، خودکار بیک ، وصیت نامه ، دست نوشته ها، و حتی مسواک وجود دارد و در جیب عراقی ها عکس های مستحجن سیگار عکس صدام و......دارد.
حاشیه
پرسش:
درباره توسل به ائمه اطهار،شهدا و بزرگان که برخی از معاندین آن را یک نوع شرک می پندارند، توضیح دهید؟
پاسخ:
توسل در لغت به معنای تمسک جستن به وسیله‌ای برای نیل به مقصود است. خداوند جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجاری و اسباب اعطا می‌کند«ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها».(1)
بنابراین انسان برای رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسل شود. مثلا اگر بخواهد زمین خشک و بایری را به مزرعه‌ای سرسبز تبدیل کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه را درون زمین بکارد و به موقع به آن کود و آب بدهد و... بر این اساس، توسل لازمه زندگی انسان در جهان هستی است؛ جهانی که بر آن قانون اسباب و مسببات حکم فرماست.
بنا بر این، خداوند که هستی عالم از اوست و ادامه هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض اوست، خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب و نزدیکی به درگاه خویش و برآمدن حاجات قرار داده است و ما را با توسل به آن امور، امر کرده است که می‌فرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فىِ سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(2) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
«"وسیله" در اصل به معنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت می‌شود، می‌باشد. بنا بر این وسیله در آیه فوق معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار و هر چیزی را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار می شود، شامل می‌گردد.»(3) هم چنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیری از مستمندان، خدمت به خلق خدا و مانند آن، وسیله تقرب به خداوند هستند، استمداد به ارواح مطهر پیامبران و ائمه علیهم السلام و اولیای الهی(خصوصا شهدا) نیز وسیله تقرب به خداوند است. بنابراین همان خداوندی که به گفته شما عالم مطلق و ارحم الراحمین و... است، به ما دستور داده به اولیای الهی توسل جوییم که البته این کار حکمت‌هایی دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
از طرف دیگر باید توجه داشت که، مشروعیت توسل زمانی روشن‌تر می‌شود که با روایات فراوانی مواجه شویم که بر اهمیت توسل تأکید کرده‌اند؛ روایاتی که به گفته تفسیر نمونه(4) به حد تواتر رسیده، یعنی به قدری زیاد است که ما را از بررسی اسناد آن بی‌نیاز می‌سازد. از جمله این روایات، روایتی است که در آن می‌خوانیم که مرد نابینایی برای شفای خود از پیامبر (ص) تقاضای دعا کرد و حضرت به وی این دعا را تعلیم کرد: «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبی الرحمة یا محمد انی توجهت بک الی ربی فی حاجتی لتقضی لی اللهم شفعه لی» خداوندا، من از تو به خاطر پیامبرت، پیامبر رحمت، تقاضا می‌کنم و به تو روی می‌آورم، ای محمد! به وسیله تو به سوی پروردگارم برای انجام حاجتم متوجه می‌شوم، خداوندا او را شفیع من ساز.(5)
اما دغدغه خاطر اصلی شما این است که توسل، با توحید و آیاتی چون: «ایاک نستعین» منافات دارد، ولی در پاسخ باید گفت که:
یکی از اصول مسلم اسلامی، «توحید ربوبی» است. توحید در ربوبیت به این معناست که «تنها خداوند، مالک حقیقی عالم هستی است و تدبیر همه موجود عالم را بر عهده دارد و می‌تواند به صورت مستقل و بدون نیاز به همکاری یا اذن و اجازه موجود دیگر، در امور هستی تصرف کند و اگر یکی از مخلوقات او، به تدبیر و تنظیم امور موجود دیگری دست می‌زند، این عمل او وابسته به اذن و اراده و قدرت خداوند و غیر مستقل است». با توجه به این نکته باید گفت که تمسک به اولیای الهی، هرگز به معنای اعتقاد به استقلال آنان از خداوند در تأثیر گذاری و برآمدن حاجات نیست، بلکه توسل به اولیای الهی، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بی‌نیاز از غیر، در عالم هستی تأثیر می‌گذارد و غیر از او، تأثیر گذاری همه اسباب و وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکی به آن خواهد بود. بنا بر این توسل به اولیای الهی در حقیقت توجه به خداوند است، زیرا احترام و عزت این اشخاص نزد ما نیز تنها به این خاطر است که آنها از مقربان در درگاه خداوند بوده‌اند و در راه او گام برداشته‌اند. بنا بر این در آموزه توسل به هیچ وجه به افرادی که به آنها توسل می‌شود نگاه استقلالی صورت نمی‌گیرد. جالب است بدانید که در دعایی که شما تنها عبارت «اکفیانی فانکما کافیای» را از آن نقل کرده‌اید، به زیبایی توصیه ربوبی به تصویر کشیده است: در این دعا می‌خوانیم: «اللهی عظم البلاء و برح الخفاء... و الیک یا رب المشتکی و علیک المعول فی الشدة و الرخاء اللهم صل علی محمد و اله الذین فرضت علینا طاعتهم فعرفتنا بذلک منزلتهم... یا محمد یا علی یا انصرانی فانکما ناصرای و اکفیانی فانکما کافیای...»
چنان که مشاهده می‌کنید، نگاه استقلالی تنها به خداوند است «علیک المعول...»و واسطه قرار دادن پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام به خاطر احترامی است که آنها نزد خداوند دارند و نیز به خاطر شأن و جلال و عظمت آنها که خداوند ما را بدان آگاه کرده است «فعرفتنا بذلک منزلتهم» لذا با توجه به این همه تأکید و تصریح بر توحید ربوبی مشخص می‌شود منظور از «وانصرانی فانکما ناصرای و اکفیانی فانکما کافیای»، مقابله اولیاء الهی با خداوند نیست بلکه منظور این است که آنها وسایطی هستند که با توسل به آنها می‌توان به قرب الهی رسید و کافی بودن آنها از این جهت است که توسل به اولیای الهی و اطاعت از آنها که مترادف با اطاعت از خداوند است، برای خیر دینا و آخرت انسان کافی است و هرگز به معنای کافی بودن آنها در مقابل خداوند نیست.
در پایان ذکر این نکته نیز ضروری است که این که خداوند به پیامبران و اولیای الهی، چنین نقشی را داده که مردم به آنان به عنوان واسطه و مسبب بنگرند، علل و حکمت‌های مختلفی دارد که در این جا به دو علت مهم اشاره می‌کنیم:
اولاً: از آن جا که این اشخاص، پیشوایان دین هستند و شناخت دین تنها از طریق آنها میسر خواهد بود، خداوند با این کار، اولیای خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار داده است تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیری از آنها، به طریق هدایت و سعادت دست یابند.
ثانیاً: از آن جا که اولیای الهی، انسان‌هایی مثل خود ما هستند، خیلی زود و راحت می‌توانیم با آنان ارتباط عاطفی و نزدیک، برقرار کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوه‌ها نزدیک می‌کند و ما را در معرض هدایت آنها قرار می‌دهد.
منابع:
1) بحار الانوار، ج 2، ص 90.
2) سوره مائده، آیه 35.                                                                                                         
3) تفسیر نمونه جلد 4، ص 364.
4) تفسیر نمونه جلد 4، ص 371.
5) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138. 

 . 

  1  2

فرم پرسش

*
*
*

* = ضروری


پاسخ سوال شما در اسرع وقت داده خواهد شد.
رایانامه: info@khomool.ir -
شبکه‌های اجتماعی: تلگرام ایتا - سروش بله گپ روبیکا