درست است که شهدا میتوانند در همه جا حضور داشته باشند. خصوصاً بعد از حیات دنیوی و رهایی از این قیودات، با همه عالم در ارتباط هستند. ولی روح آدمی بعد از مرگ به بدن خود نوعی علاقه دارد، اگر چه حقیقت این نوع علاقه و ارتباط بر ما مکشوف نباشد و ما ادله نقلی فراوانی داریم که تشویق به زیارت شهدا و اولیای الهی خصوصا قبور ائمه علیهم السلام و قبر و روضه منوره پیامبر اکرم(ص) شده است.
مرحوم محقق داماد گفته است که روح با بدن دو نوع علاقه دارد. الف: علاقه صوری ب: علاقه مادی. با مرگ علاقه صوری از بین رفته ولی علاقه مادی باقی میماند.(1)
علاوه زیارت قبور شهدا فوائد زیادی دارد که یکی از آنها ایجاد ارتباط روحی با صاحب قبر است و این بدیهی است که انسان در مشاهد مشرفه احساس نزدیکی بیشتری می کند ،خود را مهمان صاحب خانه می داند و ... و این می تواند تاثیرات عمیقی در روان انسان بگذارد البته فوائد زیارت در این امر خلاصه نمی شود و از آن جمله است تعظیم و اکرام صاحبان آن قبور مشرفه و ایجاد تکافل و تعامل اجتماعی و فراهم شدن زمینه های انتقال فرهنگ شهدا در توده های مردم و...
همانطوریکه به بهانه ی حضور خدا در همه جا نمی توان از رفتن به مسجد و یا رفتن به حج و زیارت خانه خدا چشم پوشی کرد چه اینکه فوائد حضور در آن اماکن تنها اختصاص به ایجاد ارتباط با خدا ندارد.
1) ر.ک کتاب معاد از دیدگاه امام خمینی ص 72 به بعد
پرسش:
علت یا علل زیارت بزرگانی همچون شهدا چیست؟
پاسخ:
1- زیارت در واقع دارای ابعاد متعددی است که جهات فکری وایمانی و تربیتی را شامل میشود و انسان میتواند این ابعاد را تحصیل نماید.
قبل از ورود به بحث یک مثال حسی میآوریم: مثلاً جنابعالی روزی یک اثر هنری را در یک نمایشگاه ملاحظه مینمایید. و در مقابل یک تابلوی چوبی که اثری هنری بر آن ثبت است متوقف میشوی، مسلماً این زیارت تنها تقابل دو جسم مادی نخواهد بود، بلکه در حقیقت یک نوع علاقه و ارتباط روحی بین شما و آن هنرمند که این اثر را آفریده است پدید آمده است. علاوه بر این بین عقل شما و عقل هنرمند یک رودرویی صورت گرفته است و باز بین عواطف شما و او تعاملی صورت گرفته است. یعنی در واقع بین شما و صاحب این اثر به واسطة این اثر هنری سه تفاعل عقلی، روحی و عاطفی صورت گرفته است و شما از این تعامل و تفاعل بهرههایی از قیبل لذت روحی، معنوی، عبرت و آموزش و...تحصیل کردهاید. حال گاهی که شما مقابل مقبره یک شهید قرار میگیری در مقابل اثری قرار میگیری که ترسیم کننده آن شهید میباشد. چه اموری صورت خواهد گرفت اگر یک اثر پیکاسو و بهزاد نقاش و ... آن تعاملات را دارد. اینجا این تعامل بیشتر و بیشتر خواهد بود این مقبره جایگاهی است که پارهتن رسول خدا (ص) انسان کامل و اشرف مخلوقات یا بندهای از اولیاء خداوند که با او مرتبط و مقام قربی ویژهای داشته است میباشد و مسلماً تعامل بیشتر جلوه خواهد کرد. ما در زیارت با عقول بزرگ و نفوس اطهر و پاکیزهتر و عواطف پاکتر و ارواح عالیتر روبرو میشویم که هر کس به حد ظرفیت خود بهرهمند خواهند شد. و موجب تکامل و پیشرفت معنوی و روحی ما فراهم خواهد شد.
3-اما آثار اجتماعی زیارت بزرگان دین: زیارت بزرگان دین و در رأس آنها رسول اکرم(ص) و بعد از ایشان ائمه اهل البیت(ع) و حضرت صدیقه زهرا(س) و هم امامزاداگان معزز و محترم یک نو ع اعلام شکر و تقدیر نسبت به ایثارگری و فداکاریها و خدمات آنان به عالم بشریت است. و یک اعلام به نسل حاضر است که جزای و پاداش عمل نیک و راهروی به طریق هدایت و حق و دفاع از مبدأ و معاد و عقیده این است و خدای متعال شأن و منزلت چنین افرادی را در دنیا و آخرت رفیع و عظیم خواهد گردانید. و این خود دارای فواید عظیمی است از جمله جوانان و نسلها را وادار به حرکت در طریقه صلاح و رهنمون به سوی کرامات ربانی مینماید. و از این جهت است که ملتهای پیشرفته و متمدن بناهای یادبود برای بزرگان خود برپا میکنند تا ملت از این طریق متوجه عظمت آنان و درس گرفتن از این وضعیت باشد که بزرگان مورد توجه و عنایت هستند.
4-یکی دیگر از فواید زیارت این است که انسان به ریشههای تاریخی خود وقوف مییابد، و میداند که سلف صالح در ساختن این تمدن انسانی نقش داشتهاند و باعث اعتماد به نفس گشته و آدمی را مطمئن و نیرومند و سربلند به پیش میراند و احساس سرافکندگی و ذلت و فقر فرهنگی نمیکند.
5- دانشمند بزرگ اسلامی و اخلاقی کبیر صاحب کتاب جامع السعادات (شیخ محمد مهدی نراقی) میفرماید: بدان که نفوس قومی و قدسی، خصوصاً پیامبران عظیمالشأن و ائمه اهل البیت علیهم السلام، هنگامی که بدنهای خود را وا میگذارند و از آن مجرد میشوند و به سوی آسمان صعود مینمایند در نهایت احاطه و استیلاء و توجه بر این عالم هستند و دنیا برای آنان مکشوف و ظاهر است. و هر کس که قبرهای آنان را زیارت کند بر این امر اطلاع پیدا میکنند و آنان براین معنا شاهد هستند. (بل احیاء عند ربهم یرزقون(1)) پس آنان اطلاع و آگاهی کامل از زوار قبور خود داشته و تقاضاهای آنان را میشنوند و توسل آنان را درک میکنند پس الطاف خود را شامل حال آنان کرده و از انوار خود بر آنان افاضه کرده و در پیشگاه خداوند شفاعتشان میکنند. تا گناهانشان بخشوده و حوائجشان برآورده شود. و سختیها از آنان برداشته شود.(2)
6-البته برای زیارت خواص دیگری هست که تنها اهل آن از آن بهرهمند میشوند. و ما را به آن راهی نیست و هر کس به اندازه معرفت و دانش خود بهرهمند میشود.
خلاصه: زیارت ارتباط
1- عقل با عقل
2- روح و با روح
3- عاطفه با عاطفه است
4- معرفت به بزرگان و استفاده از تاریخ و اخلاق و سجایای آن است. انسان هر گاه به مزرعةگل و گلزارها عبور میکند یا وقتی از بازار عطاران گذر میکند؛ بدون شک بدن و روح او از این عطر و صفا به قدر ظرفیتش بهرهمند میشود. و هر گاه هم در بازار دباغی پوست عبور میکند از بوی بد آن بینصیب نخواهد ماند. و هر گاه در بازار ذغال فروشی طی مسیر کند غبار ذغال بر او خواهد نشست.
5- در زیارت اشاعه عمل خیر، و وادارکردن و تحریص کردن آنان بر تکریم بزرگان صورت میگیرد که این خود دستور شرع بوده و شریعت ما را به آن رهنمون میکند. و فواید دیگر.....(3)
منابع:
1) آل عمران 169
2) جامع السعادات ج3 ص 398و 399
3) ر.ک.کتاب زیارت در کتاب و سنت – آیت الله جعفر سبحانی
پرسش:
حدیث یا احادیثی راجع به زیارت قبور مؤمنین بگوئید، لطفاً از منابع اهل تسنن باشد؟
پاسخ:
- در سنن ابن ماجه، ج 1، باب ما جاء فی زیارة القبور، ص 113 آمده است که پیامبر (ص) فرمود:"زوروا القبور فانها تذکرکم بالاخرة"یعنی قبور را زیارت کنید که این زیارت آخرت را به شما یادآوری میکند و در صحیح مسلم آمده است که پیامبر (ص) در آخر عمر شریف به قبرستان بقیع رفته و میفرمود خدایم مرا دستور داده است که به قبرستان بقیع بیایم و برای آنان استغفار کنم سپس فرمود هرگاه این قبور را زیارت کردید بگویید: "السلام علی اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و انا ان شاء الله بکم لاحقون"یعنی سلام بر اهل قبور از مؤمنین و مسلمین و خداوند رحمت کند گذشتگان قبلی و بعدی از ما را و ما هم ان شاء الله به شما لاحق خواهیم شد.(1)
- بلال، مؤذن پیامبر، رسول خدا را در خوابدید که به او مى فرماید: اى بلال، این چه جفایى است؟ آیا وقت آن نشده که به زیارتمن آیى؟ بلال بیدار شد و اندوهگین و ترسان گشت. بر مرکب خود سوار شده به زیارت قبرپیامبر در مدینه آمد و شروع کرد به گریستن و صورت بر قبر پیامبر مالیدن. چون حسن وحسین علیهمالسلام آمدند، آن دو را در آغوش کشید و بوسید.(2)
- مروان روزى مردىرا دید که صورت و پیشانىبر قبر پیامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: مى دانى چه مى کنى؟وقتى سربلندکرد، دید ابو ایوب انصارى است. ابو ایوب گفت: آرى! من سراغ سنگ نیامده ام، سراغرسول الله آمده ام. از آن حضرت شنیدم که مى فرمود: بر دین گریه نکنید وقتى کهشایستگان عهده دار آن شوند، بلکه زمانى بر دین گریه کنید که نااهلان عهده دار ووالى آن گردند!(3)
- عبدالله بن احمد حنبل مى گوید از پدرم درباره حکمکسى که به منبر رسول خدا دست مى کشد و تبرک مى جوید و آن را مى بوسد و با قبر نیزهمین کار را مى کند تا ثواب ببرد، پرسیدم. گفت: اشکالى ندارد.(4)
- عبدالله بن عمر، هنگام زیارت قبر پیامبر، دست راسترا روى قبر مىنهاد و بلال حبشى چهره بر آن مىنهاد. روشن است که علاقه زیاد و عشق ومحبت به این کار فرمان مىدهد و این نوعى احترام و بزرگداشت است و مردم به تناسبشوقشان حالات متفاوتى دارند. بعضیها وقتى قبر را مى بینند، بى اختیار به سمت آن مىشتابند، برخى هم با تاخیر و درنگ، و همه محل خیرند.(5)
منبع:
1) صحیح مسلم ج 2 باب ما یقال عند دخول القبور ص 64.
2) تاریخ طبرى، ج 1 ص 161 و 169 - معجم البلدان، ج 3 ص 208 - تاریخ ابن کثیر،ج 1 ص 174 و 197
مستدرک حاکم، ج 4 ص 515 - وفاء الوفاء، ج 2 ص 410
3) مستدرک حاکم، ج 4 ص 515 - وفاء الوفاء، ج 2 ص 410
الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1 ص 421
المنهاج، محیى الدین نورى شافعى ، ج 1 ص 357 چاپشده در حاشیه شرح مغنى.
تاریخ طبری، ج 1 ص 80 – العرائس ثعلبى ، ص 29.
حاشیه ابى الاخلاص حنفى ، ج 1 ص 168 در حاشیهدررالحکام.
تاریخ طبرى، ج 1 ص 161 و 169 - معجم البلدان، ج 3 ص 208 - تاریخ ابن کثیر، ج 1 ص 174 و 197.
4) مستدرک حاکم، ج 4 ص 515، - وفاء الوفاء، ج 2 ص 410
5) تاریخ بغداد، خطیب بغدادى ، ج 1 ص 146 - تاریخالشام، ابن عساکر، ج 6 ص 108
المنتظم، ابن جوزى ، ج 5، ص 99
سنن ابن داود، ج 2 ص 72 - صحیح بخارى ، ج 2 ص 247
پرسش:
چرا ما به زیارت شهدا میرویم؟ چرا ما آنان را وسیله و واسطه قرار میدهیم؟
پاسخ:
زیارت در معنای صحیح آن، تجدید عهد و احترام نهادن به کسانی است که زندگی خود را در راه کشف حقیقت و دفاع از آن سپری کردهاند، ما در زیارت، از ارواح پاک چنین اشخاصی استمداد میطلبیم تا آنان با اذن الهی مشکلات معنوی و مادی ما را حل کنند و البته این بمعنی نفی و پشت پا زدن به اسباب طبیعی برای حل مشکلات نیست. توسل و زیارت، بهرهگیری از اسباب طبیعی برای حل مشکلات نیست. توسل و زیارت، بهرهگیری از اسباب و عوامل معنوی علاوه بر اسباب و عوامل مادی و طبیعی است. مسلمانی که مریض میگردد در عین حال که به شهدا، توسل می جوید، خود را از دارو درمان و مراجعه به دکتر بینیاز نمی ببیند.
بلکه معتقد است تاثیر توسل مکمل سایر اسباب است. به عنوان نمونه قرآن مجید در سوره نساء آیه 64 درباره حضرت رسول (ص) میفرماید: اگر آنها، هنگامیکه به خود ستم می کردند (و مرتکب معصیتی می شدند) به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند، و رسول خدا (ص) نیز برای آنها طلب آمرزش می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند. و این حاکی از تأثیر وساطت نبی گرامی اسلام (ص) میباشد. البته ما نیز معتقدیم توسل نباید از حد منطقی فراتر رود، بطوریکه اولیاء الله را مستقل در تاثیر و بی نیاز از اذن خداوند بدانیم.
بنابراین همانطوریکه اگر فردی تشنه باشد و نیاز به آب داشته باشد نمیگوید من آب نمیخورم بلکه خدا که قادر است مرا سیرآب خواهد کرد، همنطور هم ما نسبت به امامان یک چنین ایدهای داریم، بدین معنی که شفا دهنده اصلی خداوند است اما باید وسایل را به عنوان واسطه قرار دهیم اما این وسایل و واسطهها فاعل مستقل بدون اذن خدا عمل نمیکنند بلکه با اذن خداوند کار انجام میدهند.
پرسش:
چرا شهید غسل و کفن ندارد؟
پاسخ:
یکى از دستورهاى اسلامى این است که هر فرد مسلمان که مى میرد، بر دیگران واجب است که بدن او را به ترتیب مخصوص غسل دهند و شستشو نمایند، در جامه هایى پاک به ترتیب مخصوص کفن کنند و سپس نماز بخوانند و دفن نمایند ولى این دستور یک استثناء دارد. آن استثناء شهید است . از این دستورها فقط نماز و دفن در مورد شهید اجراء مى شود، اما غسل و شستشو یا کندن لباسهاى دوران زندگى و پیچیدن در جامه اى دیگر به ترتیب خاص ابدا.
این استثناء خود راز و رموزى دارد. نشانه این است که روح و شخصیت شهید آنچنان پاک و وارسته شده که در بدنش و در خونش و حتى در جامه اش اثر گذاشته است. بدن شهید یک «جسد متروح» است ، یعنى جسدى که احکام روح بر آن جارى شده است همچنانکه جامه شهادتش«لباس متجسد» است یعنى حکم روح بر بدن جارى شده و حکم جارى شده بر بدن بر لباس و جامه جارى شده است .
بدن و جامه شهید از ناحیه روح و اندیشه و حق پرستى و پاکباختگى اش کسب شرافت کرده است . شهید اگر در میدان معرکه جان به جان آفرین تسلیم کند، بدون غسل و کفن با همان تن خون آلود و جامه خون آلود دفن مى شود.
شهید مطهری،قیام و انقلاب مهدى (عج ) و مقاله شهید، ص 68
پرسش:
منشا قداست شهادت چیست؟ یا بعبارتى شهادت قداست خود را از ناحیه چه امرى دارد؟
پاسخ:
بدیهى است که شهادت از آن جهت که کشته شدن است تقدس ندارد. بسیارى از کشته شدنهاست که نفله شدن است . احیانا به جاى اینکه افتخار باشد ننگ است. مى دانیم مرگ و میرهاى اشخاص انواع و اقسام دارد:
1) مرگ طبیعى
2)مرگ اخترامى: در اثر بیمارى ها مثلا حصبه ، وبا و غیره یا در اثر حوادث و سوانحى از قبیل زلزله و سیل .
3)مرگهایى که پاى یک جنایت در کار است ، یعنى مرگهایى که از طرف مقتول هیچ عملى صورت نگرفته است و قاتل صرفا به موجب هوا و هوس خود که وجود طرف را مزاحم منافع خود تشخیص مى دهد او را هدف قرار مى دهد.
4) مرگهایى که خود آن مرگها جنایت است ، از قبیل خودکشى ها. این گونه مرگها نفله کردن و هدر دادن خود است ، بدترین انواع مرگهاست .
5) مرگهایى که شهادت است. مرگى شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالى با ظنى یا یقینى فقط به خاطر هدف مقدس و انسانى و به تعبیر قرآن (( فى سبیل الله )) از آن استقبال کند. شهادت دو رکن دارد: یکى اینکه در راه خدا و فى سبیل الله باشد، هدف مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نماید، دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حکم اینکه عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدس است و از هر گونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبراست ، تحسین انگیز و افتخارآفرین است و عملى قهرمانانه تلقى مى شود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگى ، برتر و مقدس تر و عظیم تر و فخیم تر است.
شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدى (عج ) و مقاله شهید، صص 70 و 71