آخرین روزهای جنگ
-
رقیه کریمی
-
نشر شهید کاظمی
-
۲۱ تیر ۱۴۰۲
-
112
-
978-622-285-221-1
خاطرات واقعی زنی از قلب جنگ 33 روزه اسرائیل و حزب الله
گاهی ملتی که در وسط میدان جنگ و مقاومت زندگی میکنند؛ مقاومت و پایداری جزئی از زندگی عادی آنها میشود در صورتی که همان اتفاق از نگاه نویسندهای بیرون از این جامعه یک حماسه و یک رمان و یک داستان بزرگ است. در داستانهای موجود مربوط به جنگ 33 روز لبنان آنچه بیشتر بر آن تمرکز شده؛ داستانهای قهرمانی و ایستادگی با نگاهی مردانه است و شاید به این جنگ از نگاه زنانه کمتر پرداخته شده باشد. آنچه در این کتاب میخوانیم فقط روایت زندگی یکی از مردم مقاوم در جنگ 33 روزه است، خاطرات زنی که در جنگ 33 روزه در روستای خود باقی مانده است و جنگ را با نگاه یک همسر و یک مادر و از پشت پنجرههای خانه و زیر باران گلوله و صدای شنیهای تانک و جنگندهها دنبال میکند. خاطراتی که به ما کمک میکند در شرایطی که بیشتر شناخت ما از این جنگ حاصل تحلیلات سیاسی و کتابهای علمی و بررسیها و پژوهشهای سیاسی است، با جزئیات زندگی مردم عادی در جریان این جنگ و مقاومت آشنا بشویم.
لینک خرید کتاب
دست بردم و از گوشه پرده نگاه بیرون کردم. راحت میشد از پشت پرده تانکهایشان را دید. حالا دل شوره به جانم افتاده بود. یک لحظه دیدم که انگشتانم میلرزد. این که با تانک به روستا آمده باشند چه معنی داشت؟ یعنی روستا سقوط کرده؟ حالا چه اتفاقی برای ما میافتاد؟ هر لحظه منتظر بودم که در خانه را با لگد بشکنند و لوله سلاحشان را رو به سینه ما نشانه بروند این یعنی اسیر میشدیم. حتی فکرش هم دلم را میلرزاند. کاش میدانستم بیرون این خانه این جنگ لعنتی دارد به کدام سمت میرود. این تانکها چکار میکنند در روستا. باتری رادیو هم که تمام شده بود و دیگر نمیدانستیم چه خبر است. کار از تو سری زدن به رادیو هم گذشته بود. حالا ما بودیم و بیخبری و جنگی که تمام عالم آن را دنبال مییکرد و ما در وسط آن از جزئیاتش بیخبر بودیم